گفت‌وگوی جام‌جم با آقای «صرفا»

بعد از «صرفا» انگار مالیخولیا گرفته بودم!

وقتی اسم خبرنگار می‌آید خیلی‌ها که ارتباط مستقیمی با خبر و خبرنگاری ندارند خیلی زود ذهنشان به طرف خبرنگاران صدا و سیما می‌رود و آنها را به یاد می‌آورند. حالا کاری به درستی و غلطی این باور جا افتاده در اذهان عمومی نداریم اما این را می‌توانیم بگوییم که یکی از به‌یادماندنی‌ترین بخش‌های خبری صدا و سیما که سرمنشأ تحولات مهمی در حوزه خبر و خبررسانی شد یک آیتم حدودا ده دقیقه‌ای به نام صرفا جهت اطلاع بود.
کد خبر: ۱۱۵۸۱۲۴
بعد از «صرفا» انگار مالیخولیا گرفته بودم!
محمد دلاوری، خبرنگاری که خیلی‌هایمان او را با صرفا می‌شناسیم،‌ چند سال بعد از اجرای آن آیتم این روزها در معاونت سیمای سازمان صدا و سیما کار می‌کند و تا حدی از تکاپوی خبر فاصله گرفته است. با او در آستانه روز خبرنگار در مورد صرفا حرف زدیم و حواشی کارش در زمان خبرنگاری. گفت‌وگوی جام‌جم با محمد دلاوری را بخوانید:

خیلیها شما را با برنامه «صرفا جهت اطلاع» میشناسند در مورد آن برنامه برایمان بگویید. خیلی گل کرده بود و تاثیرات زیادی روی فضای اجتماعی هم داشت. لحن متفاوتی نسبت به سایر بخشهای خبری داشت و میشود گفت تندتر هم بود. طبیعتا آن برنامه و آن انتقادها با فشارهایی هم همراه بود. اینطور بود؟

صرفا جهت اطلاع یک اتفاق خیلی جالب و شیرین بود که به دنبالش فشارهای بسیار زیادی به ما و تیم مدیریت واحد مرکزی خبر هم میآمد اما آنقدر این اتفاق خوب بود و مردم از آن استقبال میکردند که همه فشارها قابل تحمل میشد و ما به واسطه این که مشغول رقم زدن اتفاق جدیدی بودیم حس و حال خوبی هم داشتیم. یکی از نشانههای این که کارمان موفق است این بود که فشار هم وجود داشته باشد. اینکه همه از ما تعریف کنند نشان میدهد نتوانسته ایم اتفاق جدی رقم بزنیم. البته آن برنامه به هر دلیلی تعطیل شد. مدیریت واحد مرکزی خبر عوض شد و مدیران جدید به دلایل مختلف ترجیح دادند این برنامه ادامه پیدا نکند و به نظرم تصمیم اشتباهی بود.

چه فشارهایی تحمل میکردید؟

ما در آن زمان به دلیل همین برنامه صرفا جهت اطلاع اعلام شده بود که بنده را به ریاست جمهوری یا بعضی حوزههای خبری راه ندهند. بانمک این است که همکاری به نام میثم دلاوری داشتیم که او را هم به دلیل شباهت اسمی با من راه نمیدادند و یک بار یادم هست ناچار شدم در برنامه بگویم میثم دلاوری من نیستم! این بنده خدا را راه بدهید به برنامهها! گاهی پیش میآمد که من 12 دقیقه آیتمهای مختلف مینوشتم و به دلیل همین فشارها مدیران ناچار میشدند که پنج دقیقه آن را حذف کنند. گاهی اوقات خبر، هم اسم داشت، هم مکان داشت و هم فاعل خبر مشخص بود اما به دلیل همین فشارها و ملاحظات وقتی متن به دستم میرسید تا در برنامه بخوانم از خبر چیزی باقی نمانده بود و کلا معلوم نبود چه اتفاقی در کجا افتاده است و حتی خودم خندهام میگرفت. این اواخر که من در صرفا بودم برخی از این ملاحظات دیگر واقعا غیرقابل تحمل شده بود و کلافه میشدم.

مهمترین خبری که در دوران خبرنگاری تولید کردید یادتان هست؟

بانمک این است که من خبری تقریبا تولید نکردم، اما بیشتر وقتم را مشغول تولید گزارش بودم فقط یادم میآید در یکی از معدود دفعاتی که خبر تولید کردم زمانی که عراق بودم با یکی از مقامات عراقی گفتوگو داشتم و او در همان لحظهای که من آنجا بودم آن فرد خبری را به من داد که اتفاقا یکی از پر سر و صداترین خبرهای دنیا بود. جالب است که اصلا یادم نمیآید آن خبر چه بود و حتی با چه کسی گفتوگو داشتم! به هر حال ویژگی خبر این است که خیلی وقتها خود خبرنگار اگر چند سال بعد به آن رجوع کند فراموش میکند که چنین خبری را قبلا تولید کرده است. میگویند خبر کودکی است که متولد میشود و ساعتی بعد میمیرد.

بهترین گزارش یا موثرترینشان کدام بود؟

خیلی سخت است. صرفا جهت اطلاع بهیادماندنیترین کار من بود اما یادم است که در ژانر فرهنگی، گزارشی تولید کردم در مورد کتیبههای تاریخی که آمریکاییها از ایران خارج کردند. بلژیک که بودم یک بار محمولهای از آثار باستانی ایران به آنجا آمد و من با لطایفالحیلی توانستم از آن گزارش تهیه کنم که برایم ماندنی بود. گزارش دیگری که خیلی دوستش دارم هم گزارشی بود که از یک بیمارستان روانی تهیه کردم و گاهی هم هنوز میبینیم.

شما بعد از صرفا جهت اطلاع به اروپا مامور شدید. همان زمان عدهای میگفتند این ماموریت تان به اروپا پاداش صدا و سیماست به شما و عدهای دیگر میگفتند که شما را تبعید کردند. کدام یک بود؟

نه جایزه بود نه تبعید. حقیقت این است که در کار خبر و خبرنگاری از یک جایی به بعد آنقدر فشارها به انسان زیاد میشود که میبریم و دیگر نمیتوانیم ادامه دهیم. مثل آدمی هستیم که وسط میدان جنگ در حال دویدن و مبارزه است و بعد مدتی خسته میشود و یک گوشه میافتد. من هم همینجوری شده بودم.

جانتان برای ادامه در کار خبر و صرفا جهت اطلاع تمام شده بود؟

خیلی سخت بود! شاید بگویم دچار نوعی مالیخولیا شده بودم. من در بلژیک که راه میرفتم مردم فرانسوی صحبت میکردند فکر میکردم میگویند «صرفا جهت اطلاع»! از بس که در ایران این عبارت را در کوچه و خیابان شنیده بودم و هر جا میرفتم در مورد این برنامه صحبت میکردند. به میان مردم که میرفتند انتظارات خیلی زیادی داشتند و من واقعا نمیتوانستم بسیاری از آنها را برآورده کنم. البته انتظارات بحقی هم بود اما همینها بشدت مثل باری روی دوش من بود و واقعا سختم بود.

فکر کنم تجربه خبرهایی که نمیتوانستید کار کنید، کم ندارید.

تا دلت بخواهد! خیلی از این خبرها بود که میدیدیم و میدانستیم اما نمیتوانستیم آنها را کار کنیم و خیلی هم انسان را اذیت میکرد. چند برابر خبرهایی را که میگوییم خبرهایی است که نمیتوانیم بگوییم.

چه خبری بود که خیلی دوست داشتید بگویید اما نمیتوانستید؟

باید فکر کنم که یادم بیاید اما در صرفا که خیلی از این خبرها داشتیم. ما به چند جا اصلا نمیتوانستیم هیچ انتقادی کنیم.

کجا مثلا؟

حالا بماند دیگر. خودتان میدانید کجاها (می خندد) اینها روی دل من میماند و واقعا اذیت میشدم که میدیدم این همه نقد به عملکرد آن افراد یا نهادها وارد است اما نمیشد نقدشان کنیم.گفتم که گاهی میشد 15 آیتم مینوشتم اما نصف آنها حذف میشد. . البته این را به عنوان انتقاد به مدیران دوره خودم نمیگویم، آنها تحت فشار بودند.

الان فضای خبر را چطوری میبینید؟

خیلی خوب نیست. ما یکسری نهادهای ناظر داریم که آنها فقط نقش بازدارنده را برعهده گرفتند و فقط میگویند چیزی نگویید! مثلا قیمت دلار بالا میرود این نهادها به رسانهها میگویند چیزی نگویید و حرفی نزنید! بعد که قیمت میآید پایین میرویم در مورد کاهش قیمت دلار گزارش میدهیم. معلوم است که این ماجرا خیلی کاریکاتوری و خنده دار است و مخاطب فکر میکند من خبرنگار میخواهم راست را به او نگویم یا حتی فریبش بدهم.

نهادهای ناظر فکر میکنند با این مدل جهت دهی به رسانهها در حال تامین امنیت کشور هستند در حالی که فکر نمیکنند برای هر رفتار رسانهای نیاز است یک اتاق فکر زبردست داشته باشیم تا بدانیم در هر شرایط باید چه کار کرد. سکوت در برابر وقایع این پیام را به مخاطب میدهد که خبر را از من رسانه نخواه، برو از رسانههای بیگانه خبرت را بگیر! ما برای یک برنامه کودک چندین جلسه و اتاق فکر داریم اما برای بحث رسانه و پروژههای خبری بزرگ و حساس در کشور به نظر نمیآید که واقعا چنین اتاق فکری وجود داشته باشد، چون اگر داشت به همین راحتی نمیگفتند رسانهها در مورد موضوعات مهم سکوت کنند. به نظرم جامعه رسانهای کشور باید یک جمع یا کانونی تشکیل دهد و به جامعه سیاسی کشور مشورت دهد.

علیرضا ملوندی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها