آغاز ستیز سرهنگی مشروطه خواه با قزاقان هوادار استبداد
چرا محمدتقی خان پسیان در خراسان قیام کرد؟

آغاز ستیز سرهنگی مشروطه خواه با قزاقان هوادار استبداد

از یک تصنیف مهم دوران مشروطه حرف زده‌ایم که هنوز هم زنده است

بــرای همه شهیدان

این هوا، دیگر همان هوایی نبود که مردم تا چندی پیش در آن نفس می‌کشیدند. این هوا می‌گفت مردم آزادی می‌خواهند، مجلس می‌خواهند، دریچه‌های تازه برای نفس کشیدن می‌خواهند و این همه آنها را رساند به انقلاب مشروطه.
کد خبر: ۱۱۵۷۵۳۳
بــرای همه شهیدان

به 14 مرداد 1285 که مظفرالدین شاه قاجار کوتاه آمد و فرمان مشروطیت را امضا کرد. در این دوره هنر و بخصوص موسیقی وارد بطن جامعه شده و نخستین کنسرتها برگزار میشود. شاید همه اینها را قبلتر خوانده یا شنیده باشید. اما مطمئنا تا به حال چشمهایتان را نبسته و راهی مسیر مشروطه نشدهاید. ما امروز برای بازخوانی یک تصنیف ماندگار با شما وارد این مسیر میشویم. هر چند هم در زمان امضا و هم در زمان فتح تهران، همه شادی به ثمر نشستن مشروطه را داشتند، اما عارف قزوینی پس از فتح تهران حال دیگری داشته. از کنار کشتههای وطن که میگذشته دردی در جانش پیچیده و به خلق یک تصنیف ماندگار انجامیده است. هر چند ما تصنیف ساز نیستیم، هر چند با غمی در جان از کنار شهیدان مشروطه عبور نکرده ایم، اما تمام این صد و اندی سال با کوک ساز و صدا و تصنیف عارف همراه بودهایم. حالا نه در کنار شهدای مشروطه که با دیدن تصاویر همه شهیدانی که در راه وطن جان میدهند، میتوانیم درکش کنیم. میتوانیم به لالههایی نگاه کنیم که از خون جوانان وطن دمیده و میدمد و این خاک را گلگون میکند...

عارف همین حال را داشته و چه شورانگیز حالش را بیان کرده است. «از خون جوانان وطن لاله دمیده» را سروده، ساز زده و خوانده. حالا ما نه صدایش را داریم و نه سازش را. هیچ چیز از آن روزگار ضبط نشده تا به ما برسد. اما این تصنیف ماندگار و دیگر تصانیفش به امروز رسیده و هنوز هم دردی است که کهنه نمیشود.

هفتمین تصنیف عارف

ابوالقاسم عارف قزوینی در روزهای صدور فرمان مشروطه 25 ساله بود. سالها بود که از قزوین راهی تهران شده و ماندگار هم شده بود. او احساسات وطنپرستانه و ضدسنتیاش را با زبانی ساده برای خلق تصانیف انقلابی به کار گرفت. «از خون جوانان وطن لاله دمیده» نام هفتمین و مشهورترین تصنیف از مجموعه سرودههای عارف قزوینی است. این تصنیف با نامهای «راز دل» و «هنگام می» هم شناخته شده است. عارف از اولین تا آخرین تصنیفش را با جان و دل نوشت و به همین دلیل هم اغلب آثارش ماندگار شد. عارف قزوینی در دیوان خود و در مقدمهای بر این تصنیف، آورده است: «این تصنیف در دوره دوم مجلس شورای ایران در تهران ساخته شده است. به واسطه عشقی که حیدرخان عموقلی بدان داشت، میل دارم این تصنیف به یادگار آن مرحوم طبع گردد. این تصنیف در آغاز انقلاب مشروطه ایران به یاد اولین قربانیان آزادی سروده شده است.»

سرودههای او یا عاشقانهاند یا سیاسی - اجتماعی. عارف قزوینی، اجتماعی و سیاسی نویسی را در عصری آغاز و وارد فضای موسیقی ایران کرد که تقریبا پیش از او چنین پیشینهای وجود نداشت و وقایع سیاست و اجتماع به این شکل وارد موسیقی نشده بود. او خود در مقدمه دیوان اشعارش نوشته است: «نه تنها فراموش نخواهم کرد، بلکه معاصرین دوره انقلاب نیز هیچوقت از خاطر دور نخواهند داشت که وقتی من شروع به تصنیف ساختن و سرودههای ملی و وطنی کردم، مردم خیال میکردند که باید تصنیف برای فاحشههای درباری یا «ببریخان» گربه شاه شهید ساخته شود.»

او همچنین در جا انداختن مفهوم وطن در جامعه آن روز تاثیر بسیار مهمی داشت. خودش نوشته است: «اگر من هیچ خدمتی دیگر به موسیقی و ادبیات نکرده باشم، وقتی تصنیف وطنی ساختهام که ایرانی از ده هزار نفر، یک نفرش نمیدانست وطن یعنی چه، تنها تصور میکردند وطن، شهر یا دهی است که انسان در آنجا زاده شده باشد...»

دیگر تصانیف عارف

عارف حدود ۲۰ تصنیف ساخت که آنها را میتوان یک دوره تاریخ گویای ۱۵ ساله اول مشروطیت ایران دانست. این آثار با تصنیف «ای امان از فراغت امان» شروع میشود که آن را به مناسبت ورود آزادیخواهان به تهران در دستگاه «شور» ساخت و تصنیف «گریه را به مستی بهانه کردم» در دستگاه «دشتی» نوشت که بهخاطر آن دستور دستگیریاش صادر شد. تصنیف ابوعطای «دل هوس سبزه و صحرا ندارد» در اعتراض به محمدعلی میرزا در قصد تصاحب مجدد سلطنت، «هنگام می» در آواز دشتی به مناسبت افتتاح دوره دوم مجلس شورای ملی، «ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود» در آواز دشتی به مناسبت اخراج مورگان شوستر آمریکایی از ایران، «جان برخی آذربایجان باد» در آواز دشتی در جواب تفرقهافکنان در آذربایجان، «گریه کن که گر سیل خون گری ثمر ندارد» در آواز دشتی به مناسبت مرگ کلنل محمدتقیخان پسیان، «ای دست حق پشت و پناهت بازآ» در دستگاه شور برای سید ضیاء، «چه آذرها به جان از عشق آذربایجان دارم» به یاد ستارخان و باقرخان و «باد خزانی زد ناگهانی، کرد آنچه دانی» در دستگاه شور برای آذربایجان از دیگر تصانیف مهم ملی ـ میهنی عارف است.

اجراهای متعدد تصنیف 112ساله

«از خون جوانان وطن لاله دمیده» حالا 112 ساله است، هنوز هم مورد توجه موزیسینها و خوانندهها قرار دارد و بارها توسط خوانندگان مختلف خوانده شده است. یکی از بهترین این اجراها متعلق به استاد محمدرضا شجریان خواننده موسیقی ایرانی است که با گروه استاد فرامرز پایور تیر 58 در تالار وحدت اجرا شده است. سالار عقیلی، علیرضا قربانی و ... هم آن را خواندهاند. این سرود که روزگاری برای دوران مشروطه ساخته شده است، کارکردی بسیار بالاتر پیدا کرده و هنوز هم هر جا خون شهیدی بر زمین ریخته شود، زیر لبها زمزمه میشود.

زینب مرتضاییفرد

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها