علی موذنی نویسنده رمان «دوازدهم» در گفت‌وگو با جام‌جم از دشواری‌های رمان‌نویسی درباره مضامین مقدس دینی گفت

بسیار جوانیم؛ نهایتا هفتاد هشتاد سال!

علی موذنی، از داستان‌نویسانی است که نوشتن درباره مضامین مقدس تاریخی را هم در کارنامه خود دارد.
کد خبر: ۱۱۳۸۸۵۴
بسیار جوانیم؛ نهایتا هفتاد هشتاد سال!

رمان «دوازدهم» این نویسنده که ناظر به زندگی حضرت مهدی(عج) به نگارش درآمده، چند سال قبل توسط انتشارات عصر داستان راهی بازار شد به محض انتشار با حواشی و انتقادات بسیاری روبه‌رو شد.

حالا بعد از چند سال، این رمان توسط انتشارات اسم منتشر شده است. به بهانه فرا رسیدن نیمه شعبان و انتشار مجدد این رمان به سراغ موذنی رفتیم. با آن‌که در سفر بود اما صمیمانه پاسخگوی سوالات ما در جام‌جم شد.

تولید ادبیات دینی در قالب داستان و رمان با موضوعاتی شبیه موضوعی که شما در رمان دوازدهم سراغ آن رفته اید، بسیار نحیف و لاغر است، چرا؟

تازه بعد از انقلاب و استقرار حکومت دینی است که استفاده از قالب داستان مدرن از جانب نویسندگانی که معتقد به تفکر دینی هستند، ضرورت پیدا می‌کند و به آن به عنوان یک فریضه نگاه می‌کنند. تازه این عمل در بستر ادبیات داستانی ما اتفاق می‌افتد که خود بسیار جوان است و عمری هفتاد هشتاد ساله دارد. نکته‌ای که باید به آن توجه داشته باشیم، این است که ادبیات داستانی در حوزه کار کیفی اتفاق می‌افتد، نه کمی بنابراین لاغر بودنش نسبت به ژانرهای دیگر استبعادی ندارد. شخصا معتقدم یک داستان خوب به هزار تا داستان ضعیف می‌ارزد. بهتر نیست دنبال آثار کیفی باشیم تا دنبال کمیت آثار؟

چرا نویسندگان زیاد سراغ موضوعات دینی و مذهبی نمی‌روند؟ آیا به کمبود منابع تاریخی بر می‌گردد یا این که نویسندگان ما تجربیات لمس فضاهای این شکلی را ندارند یا حساسیت‌ها ـ چنان که در مورد رمان دوازدهم پیش آمد ـ یا دلایل دیگر؟

کمبود منابع وجود دارد اما عامل تعیین‌کننده‌ای نیست. منبع بسیاری از همین داستان‌های اندکی هم که نوشته شده، معمولا حاصل یک گزاره یک خطی است. در نوشتن داستان مهم این است که به کمک تخیل روایت موجود را طوری بازپروری کنیم که قابلیت‌های داستانی خودش را پیدا کند. به جرات می‌توانم بگویم عامل نوشته شدن رمان دوازدهم برای من جذابیت حضور امام در قامت یک کودک پنج ساله است برای آن که نماز بر پیکرپدر بزرگوارشان را خودش بخوانند چون جزو عقاید شیعه است که نماز بر پیکر امام قبلی را باید امام بعدی بخواند، اما این که چرا نویسندگان ما به سراغ این جورموضوعات نمی‌روند برای این است که بیشتر اسیر موضوعات معاصریم؛ مسائل مختلف جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم و حوادث جاری آن را شاهدیم و تحت تاثیرشان قرار می‌گیریم و دوست داریم نسبت به آنها به صورت‌های مختلف واکنش نشان بدهیم. به نظرم نوشتن درباره تاریخ گذشته چه دینی، چه اجتماعی باید دغدغه نویسنده شود به این‌صورت که او در زمان معاصر در نقطه‌ای می‌ایستد که نگاه به گذشته و پرداختن به وقایع آن برایش یک ضرورت می‌شود و باید پاسخی برای آن پیدا کند. بازشناسی تاریخ در همه وجوه آن برای مخاطب امروز امر مهمی است. ناآشنایی با تاریخ باعث شده ما در بسیاری از موارد خودمان را به غلط تکرار کنیم.

در نوشتن رمان دوازدهم چقدر کمبود مواد تاریخی برایتان محدودیت ایجاد کرد؟ با توجه به این که به نظر می‌رسد در مورد امام دوازدهم شیعیان منابع زیادی وجود دارد اما ظاهرا کسانی که وارد تولید محصول ادبی می‌شوند، دچار محدودیت‌های جدی هستند.

شاید روایت‌ها زیاد باشند اما مهم این است که صحت و سقم آنها تشخیص داده شود. بسیاری از روایات به تواتر نقل و به‌عنوان یک اصل مسلم پذیرفته شده‌اند اما وقتی نویسنده با آنها مواجه می‌شود و می‌خواهد یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های داستان مدرن را که وجود عقلانیت در داستان است و خود را در روابط علت و معلولی نشان می‌دهد بر این روایات جاری کند چه بسا دچار مشکل شود. البته ما در داستان با واقعیت داستانی مواجه‌ایم نه با واقعیت موجود اما نکته خطیر از همین جا آغاز می‌شود که شما می‌خواهید وارد حیطه‌ای شوید که حساسیت نسبت به آن زیاد است. معمولا در تاریخ دینی وقایعی وجود دارد که مخاطب اگر عالم قدسی و قوانین آن را نپذیرد، قطعا جبهه می‌گیرد. واقعیت این است وقایع جاری در عالم قدسی را نمی‌توان با عقل جزئی حلاجی کرد، همان‌طور که مثلا حضرت موسی نمی‌توانند عملکرد حضرت خضر را برتابد چون حضرت خضر با اعمالش لایه‌ای دیگر از وقایع این دنیا را تحقق می‌بخشد که هضم عقلی آن برایمان مشکل است بنابراین با عقل مدرن به سراغ چنین وقایعی رفتن و آنها را با روابط علت و معلولی بررسی کردن خطیر می‌شود و محل مناقشه قرار می‌گیرد.

شــــما در رمان دوازدهم سراغ موضوعی تاریخی رفته‌اید. از یک طرف نباید وقایع تاریخی را بر خلاف آنچه که در واقعیت افتاده دستکاری کرد و از طرف دیگر رمان عرصه تخیل است. چطور می‌شود اینها را با هم جمع کرد؟

من عموما به اصل روایت، مخصوصا وقتی پای معصومین در میان است به‌دلیل قدسی بودنشان پایبند می‌مانم اما دنیای داستان اقتضائات خودش را دارد و فرقی نمی‌کند. هر اتفاق یا هر حادثه یا هر واقعه‌ای وقتی می‌خواهد داستانی شود ناچار است قید و بندهای داستانی را بپذیرد. اگر قرار است در این مورد داستان بنویسیم پس باید تحمل پذیرش قیود داستانی را هم داشته باشیم وگرنه چه اصراری به نوشتن داستان است؟ حالا فرض را بر این بگذاریم که تحمل لازم برای پذیرش چنین قیودی به وجود آمد. این قیود چه هستند؟ حتی یک اتفاق ساده هم وقتی می‌خواهد از حالت گزارش یا خاطره، دگردیسی داستانی پیدا کند، شامل قیدوبندهای داستان می‌شود تا جذاب شود و تعلیق پیدا کند و خواننده را به خواندن مشتاق کند. اصول و قواعد داستان اهمیت زیادی دارند و اگر درست به‌کار گرفته نشوند داستان خوبی نوشته نخواهد شد. بنابراین تعهد به محتوا، هر محتوایی، یک طرف و متعهد بودن نسبت به ابزار کاری که در اینجا اصول داستان است، یک طرف. وظیفه من به عنوان داستان‌نویس این است که کارم را درست انجام بدهم و موقعیت‌های داستانی را طوری طراحی کنم که مخاطب به درک درستی از واقعه تاریخی یا غیرتاریخی برسد و در عین حال لذت هم ببرد. اگر داستان تعلیق نداشته باشد، مخاطب داستان را رها می‌کند. اگر فضاسازی لازم در موقعیت‌های مختلف داستانی درست اتفاق نیفتد، مخاطب می‌خندد و برخوردش با اثر عاقل اندر سفیه خواهد بود.

نویسنده تا کجا مجاز است در رمان دینی خلاقیت ایجاد کند و از متن تاریخ خارج شود؟

عرض کردم هیچ ضرورتی وجود ندارد که در اصل قضیه دست برده شود بلکه داستان‌نویس باید سیر واقعه را که به آن نقطه خاص در تاریخ منجر شده متناسب با اقتضائات داستان پرورش دهد، بسترهای لازم را فراهم کند تا چگونگی ابعاد واقعه برای مخاطب روشن شود. نمونه عرض کنم. در منابع هست که امام در زمان فوت پدرشان در مدینه بودند. همچنین در منابع هست که امام، موقعی که قرار می‌شود جعفر بر پیکر امام حسن عسکری(ع) نماز بخواند، ظاهر و حاضر شده و جعفر را کنار زده و خود بر پیکر پدر نماز خوانده اند. اجازه بدهید همین بخش را بررسی کنیم. چگونه می‌شود؟ امام که در مدینه بوده پس این حضور چگونه قابل توجیه است؟ خود را با وسیله نقلیه آن زمان به این سرعت رسانده اند؟ اصلا چرا امام عسکری‌(ع) فرزندشان را نه با ملیکا که با مادر خود حدیثه به همراهی احمدبن‌مطهر به مدینه فرستاده اند؟ آیا با پیش‌بینی شهادت خود خواسته اند امام را از مهلکه دور نگه دارند؟ داستان‌نویس اینجاست که باید برای این سوال‌ها حتی اگر در واقعیت به آنها اشاره‌ای نشده، پاسخ پیدا کند. باید شبکه استدلالی‌اش طوری تنظیم شود که به همه این سوال‌های پاسخ داده نشده یا منابع ناکافی در مورد بسیاری از وقایع ذکر شده که بسیاری‌شان یکدیگر را نقض می‌کنند به پاسخی در خور شأن معصومین برسد و نیاز داستانش را به روابط علت و معلولی برآورده کند. در ادامه(طبق روایات شیعی) جعفر، امام را می‌بیند. امامی که او را کنار می‌زنند تا خود بر پیکر پدر نماز بخوانند. دو حالت دارد: یا جعفر از وجود امام باخبر بوده یا بی‌خبر. درهر حال با این حضور از وجود امام با خبر می‌شود و چون طالب قدرت بوده و برای رسیدن به مقام امامت حرص می‌زده به دست‌وپا می‌افتد تا امام را پیدا کند. حالا وقتی وارد حوزه داستان می‌شویم این سوالات پیش می‌آید که مگر می‌شود بانو ملیکا، نواده امپراتور روم‌شرقی در این خانواده شناخته شده نباشد؟ آیا ازدواج ایشان با امام یازدهم پنهانی بوده؟ جعفر خبر داشته یا نداشته؟ خانواده جعفر؟ جعفر خودش مطرود بوده، زن و بچه‌اش چه؟ آیا محبت خانواده امام شامل حال بچه‌های جعفر می‌شده؟ اصلا رابطه‌ای بوده؟ می‌بینید که تخیل داستان‌نویس در چنین ماجرایی چگونه وارد می‌شود و چگونه باید این منابع را سر و شکل داستانی بدهد که هم منطق روایت حفظ بشود و در عین حال وقایع تاریخی نیز با همه لغزندگیشان طوری روایت شوند که فریاد اعتراض بلند نشود.

رمان شما چند سال قبل سر و صدا و حواشی زیادی به پا کرد. بخشی از این حواشی به روایتی باز می‌گشت که شما از خانواده و نزدیکان آن حضرت ارائه دادید. موقع نوشتن و حتی تحویل اثر به ناشر احساس نمی‌کردید ممکن است حاشیه ایجاد کند؟

مسلما اگر می‌دانستم حساسیت ایجاد می‌شود، شخصا برای رفع آن اقدام می‌کردم. همین طور ناشر که با وسواس، رمان را به تعداد زیادی افراد آشنا و ناآشنا به داستان سپرد تا بخوانند و نظر بدهند که حتی مورد اعتراض من واقع شد. اتفاقا کسب نظرات افراد مختلف در راستای همین حساسیت‌زدایی بود اما بعد از چاپ، مطالبی که مطرح شد، من و دیگران را با آن که معتقد بودیم از نظر فنی درست عمل شده، متوجه کرد کسانی هستند که جور دیگری فکر می‌کنند و برخوردی متفاوت با موضوعات دارند.

رمان دوازدهم اخیرا توسط نشر اسم مجدد وارد بازار شده است . این نسخه با نسخه‌ای که چند سال قبل منتشر شد، تفاوت خاصی دارد یا همان است؟

در بعضی فصل‌ها تغییراتی بسیار جزئی اعمال شده و حذف و اضافه‌هایی صورت گرفته است.

با توجه به جمیع جهات قصد دارید دوباره وارد فضای تولید ادبی با مضامین مقدس تاریخی از این دست شوید؟

اخیرا رمانی را به نام عقیله در خصوص بانو زینب(ع) نوشته‌ام که نوشتن آن 25 ماه زمان برد. فعلا در مرحله بازخوانی است. به احتمال زیاد، نوشتن رمانی را درباره حضرت رسول(ص) هم شروع خواهم کرد که قرار بود در همان دهه 70 در ادامه داستان‌های پیامبران اولوالعزم نوشته شود که متاسفانه نشد و همچنان نشده است و شاید هم هیچ وقت نشود...

محمدصادق علیزاده - روزنامه نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها