بیش از 500 نفر از جوانان روستای مالوجه ‌در حرفه‌های مختلف ساختمان‌سازی فعالیت می‌کنند

روستای آرماتوربندها

در کوچه‌های گلی و برفی روستا جوانان کمی به چشم می‌خورند، سوز و سرما بیداد می‌کند و برفی که چند روز پیش باریده هنوز آب نشده است.
کد خبر: ۱۱۲۲۰۱۶
روستای آرماتوربندها

صورتهای سرخ شده از سرما و دستهای در جیب پنهان شده برخی عابران از این حکایت میکند در فصلی که خبری از کشاورزی نیست، اهالی روستا به گرمای خانه پناه بردهاند، اما این روستا با خیلی از روستاهای دیگر کشورمان تفاوت دارد، چون با تلاش جوانان روستا برای یادگیری مهارت‌‌ در روستای مالوجه، کسب و کار به کشاورزی و دامداری محدود نشده و زمستانها نیز از رونق نمیافتد.

این روزها با تلاش جوانهای روستا، کشاورزی و دامداری تنها فرصت شغلی نیست و خیلیها در حوزه ساختمانسازی فعالیت میکنند. سرمای منطقه و نبود کارگاه و کارخانه در اطراف این روستا و حتی شهرهای همجوار باعث شده کسب و کار برای اهالی مالوجه خیلی راحت نباشد، اما چند سالی است که جوانان روستا با آموختن و رفتن به سمت کارهای فنی، بیکاری را از روستا کوچ دادهاند.آنها بهدنبال کارآفرینی در روستای خود هستند. به گفته اهالی مالوجه، بیشتر جوانان بهصورت دسته جمعی تا به حال چند شغل اعم از سنگبری، کار در معدن و... تجربه کردهاند. اما در تازه ترین شغل دسته جمعی خود به سمت کار فنی و مربوط به ساختمان رفتهاند. اغلب جوانان این روستا در شهرهای مختلف به حرفه آلماتوربندی مشغول هستند.

روستای ساختمان سازها

روستای مالوجه با بیش از هزار خانوار و 5000 نفر جمعیت از بزرگترین روستاهای بخش مرکزی شهرستان قروه در استان کردستان است.روستایی که با توجه به جمعیت زیاد و امکانات کمی که نسبت به جمعیتش دارد، میطلبد امکانات و مشاغل غیرمرسوم را در روستا داشته باشد. اما این کم وکاستی در ایجاد شغل و درآمد از طرف دستگاههای ذیربط حل نشده است و خود مردم روستا با تلاش و فراگیری حرفه و مهارتهای دیگر آن را جبران کردهاند.

قربانعلی معظمی، دهیار روستای مالوجه در اینباره به جامجم میگوید: مردان و جوانان روستای مالوجه مدت هاست در کار ساخت و ساز سر رشته دارند.

آن طور که او میگوید تا چند سال پیش که کارهای ساختمانی مانند آرماتوربندی یا لولهکشی به این شکل نبود، اهالی روستا کارهای دیگر ساختمان مانند گچبری و بنایی را انجام میدادند. اما کمکم با آمدن اسکلتهای فلزی و تغییر در نحوه ساختمانسازی، مردم روستای مالوجه هم خود را به روز کردند و کوشیدند کارهای دیگری از مراحل ساختن ساختمان را آغاز کنند. دهیار روستای مالوجه ادامه میدهد: با بهوجود آمدن اسکلتهای بتونی مردم روستای ما غیر از گچکاری و لوله کشی به سمت حرفه آرماتوربندی با استفاده از قالبهای فلزی و جدید روی آوردند. از اینرو کمکم کار آرماتوربندی در بین جوانهای روستا رونق گرفت و بیش از 500 نفر در این حرفه در شهرهای مختلف مشغول به کار هستند.

مالوجهایهای کار بلد

تمام گلایه اهالی روستا از دوری خانواده و کار کردن در شهرهای دور از روستایشان است. مجید یکی از این جوانهاست که بهخاطر کارش باید دوری از خانواده را تحمل کند. با او به سمت محل کارش میرویم، از کنار هر آپارتمان که عبور میکنیم، مجید رو به آپارتمان میایستد و چند نفر را صدا میکند.آنها هم از پنجرههای ساختمان سر بیرون میآورند و با اوهمکلام میشوند.

همشهری و هم ولایتیهای مجید در پروژه مسکن مهر شهر پرند مشغول بهکار هستند. به هر کوچه که قدم بگذارید ،مصالح ساختمانی کوچه را قرق کرده و جلوی هرآپارتمان چند نفر مشغول جابهجایی آنها به داخل ساختمان هستند. هوا در میان آپارتمانهای خالی از سکنه و نزدیک به کوه سرد است و همین باعث شده تا رانندگان کامیونهایی که مصالح ساختمانی آوردهاند و استاد کارها گاهی خود را به کانکس نگهبان کوچه برسانند و با ایستادن در کنار آتش گرم شوند.

بعد از چند دقیقه به همراه مجید به آپارتمان نیمهکارهای در انتهای کوچه میرسیم. در این محله، ساختمانها هر کدام در مرحله متفاوتی از ساخت هستند. وارد آپارتمانی که در مرحله سفت کاری است، میشویم. میلههای آهنی در راهروی ورودی ساختمان انباشته شده و بسختی میتوان از کنار آنها عبور کرد. روی پلهها، راهروها و کف زمین پر است از میلگردهایی که به شکل مربع و مستطیل در آمده و برای آرماتوربندی ساختمانجانبی استفاده میشود. در طبقه اول و راهپلههای به سمت زیرزمین برادههای آهن و کلافهای میلگرد و سیم مفتول، خبر از کارگاه آرماتوربندی میدهد. سه پایهای برای برش دادن میلگردهای آهنی در وسط هال طبقه همکف خودنمایی میکند. صدای آواز خواندن استادکار از کارگاه آرماتوربندی که در پارکینگ ساختمان دایر است، کل ساختمان را فرا گرفته است. در طبقههای بالاتر هم سر و صدای لولهکشها به گوش میرسد. این ساختمان از همان ابتدایی که کار ساختنش شروع شده، اهالی روستای مالوجه را در خود دیده است؛ در واقع کار بیشتر مردم این روستا مرتبط با ساخت و ساز است و بسیاری از آنها در کشورمان بهعنوان آرماتوربندهای حرفهای و لولهکشهای کاربلد شناخته میشوند.

برگ برنده حرفهآموزی

سرمای هوا و فصل زمستان در روستای مالوجه بهگونهای است که فقط مجال شش ماه کار را به ساکنان این منطقه میدهد. ششماه اول سال اوضاع برای کارکردن روی زمینهای کشاورزی و پرداختن به دامداری فراهم است.اما بعد از آن دیگر مجالی برای کار به علت برودت هوا وجود ندارد و مردم این روستا بناچار به شهرهای بزرگتر میروند.

مهاجرت موقت به شهرهای بزرگتر نیز دردسرهای خاص خود را دارد.شغلهای کاذب با حقوق کم و نبود جا و مکان مشخص در شهرهای مقصد از جمله این مشکلات است.

فرهاد 40 ساله یکی از اهالی روستای مالوجه است که هر سال برای کسب درآمد در فصلهای سرد به تهران و شهرهای اطراف آن مهاجرت میکند.

او میگوید: چند سال در شهرهای مختلف کارگر ساختمانی بودم و دردسرهای بیشمار اینکار را از جمله فصلی بودن و نداشتن بیمه تحمل میکردم.

آنطور که او میگوید، این روی خوش ماجرا بود و بدتر از آن زمانی بود که در حین کار حادثهای برای او رخ میداد، چراکه باید هر آنچه را پسانداز کرده بود، خرج دوا و درمان کند.

فرهاد آسیبدیدگی را تجربه کرده، او یکبار حین کار از طبقه دوم ساختمان به پایین پرتاب شده است. بعد از این ماجرا بود که او صحبتهای یکی از پیمانکارهای حاضر در محل ساخت پروژههای ساختمانی مسکن مهر را شنید و تصمیم گرفت کار خود را تغییر دهد. او ادامه میدهد: «آسیبدیدگی کمر برای من سبب خیر شد و بعد از آن حادثه با یک استاد کار آشنا شدم که مشغول آرماتوربندی بود. پیمانکاری هم که آنجا مشغول کار بود خیلی مرا تشویق کرد که به سمت کار و حرفهای بروم که در آن پیشرفت وجود دارد.»

فرهاد با ورود به حرفه آرماتوربندی و شاگردی بعد از یک سال، کار را از استاد خود آموخت و در پروژهها و کارهایی که استادکارش گرفت، شریک شد.

او به جامجم میگوید: «استادم انسان بسیار شریف و دلسوزی بود و اگر سختگیریها و دلگرمیهای او نبود من کار را رها میکردم و دوباره سراغ کارگری میرفتم که در آن آسیب دیده بودم .اما امروز که چند سال از آن موقع میگذرد، من درآمد خوبی دارم.»

کارگری که دستیار مهندس شد

همزمان با فرهاد افرادی دیگر هم از روستای مالوجه به سمت حرفه آرماتوربندی روی آوردند. پیمان و بهروز معظمی نیز در شهرهای دیگر از راه شاگردی کار آرماتوربندی را یاد گرفتهاند. همزمان با این اتفاقات و استاد کار شدن چند نفر از اهالی روستای مالوجه، کمکم جوانترهای روستا نیز نظرشان به این حرفه جلب شد.

مجیدکه 22 سال دارد در اینباره به جامجم میگوید: خیلی از هم سن و سالهایم در روستا رشته تحصیلی شان با ساختمان مرتبط است. خودم ترجیح دادم به دانشگاه نروم و در عوض کار مربوط به رشتهام را بهصورت تجربی یاد بگیرم. از همینرو به کارهای ساختمانی روی آوردم و نقشهکشی، لولهکشی و گچکاری را یاد گرفتم. کار آرماتوربندی را هم پس از این که چند استاد کار هم ولایتیام شروع کردند، سراغش رفتم.

او ادامه میدهد: اما آرماتوربندی به همین سادگی هم نبود. در واقع این حرفه یک کارگاه جداگانه و نزدیک به محل احداث ساختمان لازم دارد که در آنجا میلهها را شکل میدهند. روزهای اول در این کارگاه، کارم تمیزکردن میلهها از خاک و روغن بود، همچنین میلههایی را که بهصورت کلاف خریداری شده بود، باید صاف میکردم و میبریدم. آنطور که مجید میگوید، او مدت زیادی را صرف آموختن بهصورت استاندارد و حرفهای کرد و حالا به عنوان دستیار مهندس در کارگاههای کوچک فعالیت میکند.

روستای استادکاران

جوانان روستای مالوجه هر کدام داستان متفاوتی را در نحوه آشنا شدن با آرماتوربندی مطرح میکنند‌‌. اما نکته مهم این که آنها بهصورت شبکهای به این حرفه وارد میشوند؛ حرفهای که آنچنان سود و درآمد ندارد و به گفته آنها درآمدش اندکی از کارگری ساختمان بیشتر است.

در واقع مردم روستا تلاش کردند و امروزه بیشترین استاد کارهای آرماتوربند، اهل روستای آنها هستند. اما این موضوع هیچگاه باعث نشد به شهر مهاجرت فصلی یا حتی دائمی نداشته باشند.

آرماتوربندهای مالوجهای در شهرهای تهران، کرج، قم، جزیره قشم و کیش، شیراز و هشتگرد مشغول به کار هستند. این در حالی است که خانواده آنها در مالوجه یا شهر قروه سکونت دارند و هر چند ماه یکبارمیتوانند آنها را ببینند .استاد کارهای مالوجه معتقدند اگر از طرف سازمانها و نهادهای دولتی حمایت شوند و شرکتهای پیمانکاری و اجرای پروژههای آرماتوربندی ساختمان را ثبت و در روستا اجرا کنند یا حتی در شرایط ایدهآل تر بتوانند کارخانهای برای تولید بتونهای پیش ساخته و میلگرد راهاندازی کنند، میتوان بر استفاده از نیروی کار ماهر، حل مشکل بیکاری منطقه و مهاجرتهای شغلی تاثیر بسزایی گذاشت.

بهنام اکبری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها