گفت‌وگوی جام‌جم با مردی که زندگی‌اش را وقف محیط زیست لرستان کرده است:

برای نجات جنگل هم‌قسم شدیم

خیلی ها او را با تصویری از دست هایش می شناسند؛ دست هایی زمخت که چون شاخ و برگ بلوط های زاگرس، به دل آتش رفته و سوخته و خاکستر شده است. این دست های خاکستری و دودگرفته که یکی از آشناترین تصاویر فضای مجازی امروز است، دست های مصطفی وفایی، کارگر 37 ساله خرم ​آبادی است که سال ها نجاری و کابینت سازی، آنها را سخت و زمخت کرده و اطفای داوطلبانه جنگل های آتش گرفته در چند سال اخیر آنها را هر روز به سوختن و زغال شدن نزدیکتر می کند.
کد خبر: ۱۱۱۱۳۵۱
برای نجات جنگل هم‌قسم شدیم

دست های وفایی چند سالی است که وقف مردمانش در خطه لرستان شده و همه کاری می کند؛ از خاموش کردن آتش جنگل های بلوط در تمام استان گرفته، تا کاشت نهال در عرصه های سوخته و نابوده شده، آبیاری و نگهداری آنها، ساخت کلبه برای پرندگان و پاکسازی طبیعت لرستان. البته دست های او امروز تنها نیست و هزاران دست و چشم و دل مهربان و همنوا با طبیعت، در لوای انجمنی که او و چند نفر از دوستانش از جمله احسان فاضل پور پایه گذار آن بودند، ـ انجمن بلوطبان خرم آباد ـ به یاری دشت و کوه و آب و خاک سرزمین آبشارها و دریاچه ها و سنجاب ها شتافته اند.

شاید گپ و گفت کوتاه ما با وفایی بتواند چشمه ای از ایثارگری های او و سایر اعضای دلسوز انجمن بلوط بان لرستان در حق طبیعت این سرزمین را به تصویر بکشد.

آقای وفایی شما امروز به عنوان بزرگترین مرد مدافع جنگل های زاگرس به هنگام وقوع آتش سوزی شناخته می شوید. این عنوان از چه زمانی و چگونه کنار نام شما نشست؟

شغل اصلی من کارگری و نجاری است و در کار ساخت کابینت در خرم آباد فعالیت می کنم. اولین بار در تابستان سال 93 جنگل های بلوط شهرستان کوهدشت دچارآتش سوزی وسیعی شد و منابع طبیعی این شهرستان اعلام کمبود نیرو و درخواست کمک کرد. همان زمان من و چند نفر از دوستانم از جمله برادرم ـ احسان فاضل پورـ برای کمک به نیروهای منابع طبیعی به منظور اطفای حریق به کوهدشت رفتیم؛ شهرستانی که 100 کیلومتر از خرم آباد فاصله دارد. با دست خالی آنچه در توان داشتیم برای خاموشی آتش به کار گرفتیم. آتش اما وسیع بود و مهیب و هرچه در مسیرش بود می سوزاند و نابود می کرد. درختان و حیوانات و سنجاب های زیادی جلوی چشم ما سوختند و نابود شدند. چشمانمان پراشک شده و دلمان به درد آمده بود، آنقدر که همانجا با همان جمع کوچک دوستان هم قسم شدیم که خودمان از جنگل هایمان در مقابل هر هجمه ای؛ از آتش گرفته تا خشکسالی و ... مراقبت کنیم و منتظر اقدام دولت نمانیم.

معروفترین تصویری که از شما در فضای مجازی منتشر شده، تصویری با دست های سوخته و زغالی در میان جنگلی سوخته است. این تصویر مربوط به چه زمانی است؟

این تصویر در همان آتش سوزی کوهدشت از من گرفته شد. آنجا چون هیچ امکاناتی برای اطفای حریق نداشتیم و با دست خالی و نهایت شاخ و برگ درختان به مقابله با آتش رفتیم، تمام دستان من سوخت.

گفتید که برای دفاع از عرصه های طبیعی لرستان هم قسم شدید،​ بعد از اولین اطفای حریق در جنگل های کوهدشت چه اتفاقی افتاد؟

بعد از آن با همین جمع اندک دوستان، هوشیار و گوش به زنگ شدیم تا هر نقطه از عرصه های طبیعی استان طعمه حریق شد، خود را به آنجا رسانده و در کنار نیروهای منابع طبیعی و محیط زیست، یا حتی زودتر از آنها درختان و حیوانات را از کام آتش بیرون بکشیم.

و همیشه با همین تعداد اندک کار به فعالیت خود ادامه دادید ؟

نه، هر روز بر جمع ما افزوده می شد و دوستان طبیعت دوست بیشتری به ما ملحق می شدند،​ برای همین به فکر تاسیس انجمنی که بتواند جمع ما را منسجم تر کند، افتادیم و نامش را هم " انجمن مردم نهاد بلوطبان خرم ​آباد" گذاشتیم. البته تمام این اقدامات؛ از اتفاق کوهدشت گرفته تا تاسیس انجمن و سایر فعالیت ها با کمک و همراهی دوست عزیزم احسان فاضلپور، صورت گرفته که همیشه از وی به عنوان برادر بزرگترم یاد می کنم.

انجمن بلوطبان امروز چند عضو دارد؟

این انجمن اکنون 200 عضو فعال دارد، گرچه صدها نفر در سراسر استان تحت لوای نام آن فعالیت های محیط زیستی دارند.

امروز هیچ عرصه طبیعی در استان نیست که دچار آتش سوزی شود و اعضای انجمن ما خود را به آن نرسانند. از کوه های خرم آباد گرفته تا جنگل های کوهدشت، درود، پلدختر، رومشگان، آبشار بیشه و ... هر گاه در سال های اخیر طعمه حریق شده اند، ما خود را با وسیله و هزینه شخصی خود به آنجا رسانده و مانع گسترش آتش شده ایم.

گفتید وسیله و هزینه شخصی، یعنی هیچ کمکی از هیچ نهاد دولتی یا خصوصی دریافت نمی کنید؟

نه، از همان ابتدا تا همین امروز، نه تنها وسیله شخصی، بلکه بنزین این وسیله ها را هم از پول و درآمد شخصی خود تامین کرده ایم. اعضای انجمن هم در فعالیت های محیط زیستی هم دل و همکار هستند و هم در تامین هزینه های مورد نیاز.

هنوز هم با دست خالی به مبارزه با آتش می روید؟

تجربه اطفای اولین آتش سوزی با دستان خالی باعث شد بتدریج خودمان به فکر تهیه وسایل دست ساز برای خاموش سازی آتش باشیم، بنابراین به ساخت وسیله هایی چون آتش کوب ( وسیله ای ساخته شده با لاستیک ماشین برای مهار آتش به جای شاخ و برگ درخت ) و پلکسی ( نوعی آبپاش) افتادیم و آنها را تهیه کردیم و در هر آتش سوزی با خود می بریم. خود منابع طبیعی هم امکانات پیشرفته ای ندارد و از همین آتش کوب و پلکسی ها استفاده می کند،​ با این تفاوت که آبپاش های آن ها موتوری است و آبپاش های ما با ظرف سمپاش ساخته شده است.

ظاهرا شما یک پایگاه اطفای حریق مردمی هم در خانه خود تاسیس کرده اید. ایده آن از کجا آمد؟

اعضای انجمن ما هر کدام در نقطه ای از شهر ساکن هستند، و هرگاه خبر آتش گرفتن جنگلی به گوش ما می رسید، برای جمع کردن اعضای گروه چاره ای نبود جز اینکه یکی یکی به نقاط مختلف شهر رفته و بچه ها را جمع کنیم؛ کاری زمانبر که زمان موثر در اطفای حریق را به هدر می داد، بنابراین تصمیم به ساخت پایگاهی برای گردهمایی بچه ها گرفتیم و من این پایگاه را در کارگاه نجاری خودم که یک گاراژ اجاره ای است، دایر کردم. اکنون نه تنها هنگام وقوع آتش در یک منطقه، از طریق فضای مجازی و کانال تلگرامی انجمن، همه را در این پایگاه جمع کرده و از همینجا عازم محل حریق می شویم، بلکه وسایل اطفای حریق خود را هم که شامل 200 آتش کوب و حدود 50 آبپاش، کلاه، دستکش و پوتین می شود و با هزینه شخصی اعضا تهیه شده را در همین پایگاه نگهداری می کنیم.

هر بار که برای اطفای حریق به محلی رهسپار می شوید، همه 200 عضو فعال شما را همراهی می کنند؟ اصلا خودتان وسیله و خودروی شخصی دارید؟

من خودم خودرویی ندارم و هربار با خودروی یک یا چند نفر از دوستان عازم مناطق آتش گرفته می شویم و البته هر دفعه هم تعدادی از اعضا ( مثلا 20 تا 30 نفر) به فراخور فراغتی که دارند، ما را همراهی می کنند. البته خودم ( و برخی چون احسان فاضلپور) همیشه و در همه اطفای حریق ها حضور داریم.

چطور از وقوع آتش سوزی در یک منطقه از استان و یا شهرستان خرم آباد مطلع می شوید؟

من در گروه های تلگرامی محیط زیستی متعددی از سراسر استان عضو هستم، و خبر آتش سوزی از طریق مردم در جای جای استان به این فضاهای تلگرامی رسیده و ما هم در جریان قرار می گیریم. هرکسی با خبر می شود، به دیگران هم خبر می دهد. علاوه بر این، گاه وقتی آتش سوزی وسیعی رخ می دهد، خود اداره منابع طبیعی هم با ما تماس گرفته و می خواهد که برای خاموش کردن آتش به کمک آنها برویم.

فکر می کنید انجمن بلوطبان، با 200 عضو فعال و صدها عضو نیمه فعال، توانسته تاثیرگذاری قابل توجه ای در حمایت از محیط زیست استان لرستان و فرهنگسازی در این خصوص داشته باشد؟

خب البته چون فعالیت ما به دور از هر گونه شعار و خودنمایی است، نمی توانم به این پرسش شما پاسخ دهم و شاید بهتر باشد پاسخ آن را از مدیران نهادهایی چون منابع طبیعی و محیط زیست گرفته، تا شهرداری بگیرید؛ مدیرانی که تاکنون 50 تا 60 لوح تقدیر به شخص من و انجمن بلوطبان تقدیم کرده اند. گرچه من همواره از آنها خواسته ام که تقدیرنامه ها را به نام من نزنند و به پاس فداکاری همه اعضای گروه، به نام انجمن صادر کنند. شاید در تاثیرگذاری انجمن بلوطبان در حمایت از طبیعت و اطفای حریق همین بس که امروز هرگاه نقطه ای از طبیعت دچار حریق می شود، اداره منابع طبیعی روی کمک ما حساب کرده و برای خاموش سازی آن، با ما تماس گرفته و درخواست کمک می کند. حتی می توان ادعا کرد که اعتبار انجمن بلوطبان به حدی است که یکبار به خاطر ما ( و البته با درخواست مدیرکل اداره منابع طبیعی استان) به هلی کوپتری که مجوز پرواز نداشت، اجازه پرواز دادند تا گروه ما را به محل آتش در ارتفاعات برساند. و البته این اعتبار را انجمن به این دلیل به دست آورده که از جان و دل برای طبیعت مایه می گذارد و دلسوزی می کند. یک مورد دیگر از تاثیرگذاری اعضای انجمن اینکه 2 سال پیش که جنگل های سفیدکوه خرم آباد آتش گرفته بود، اگر ما خودمان را به نیروهای منابع طبیعی نمی رساندیم و نقشه راه را نشان شان نمی دادیم، آنها مسیر را گم کرده و زمان اصلی اطفای حریق را از دست می دادند.

می گویند چندبار نزدیک بوده جانتان را برای محیط زیست ( و اطفای حریق ) از دست بدهید. درست است؟

خب شاید یکی دو بار این اتفاق افتاد؛ یکبار 2 سال پیش زمان اطفای حریق جنگل های سفیدکوه خرم آباد بود که من رفته بودم درون تنگه و بعد از اینکه موفق به خاموش کردن آتش شدم، دود همه جا را پر کرده بود و من به خاطر استنشاق حجم زیادی از دود و کار زیاد و ضعف شدید، به کما رفتم و بچه ها مرا بالا کشیده و به بیمارستان رساندند. بار دیگر هم هنگام اطفای حریق کوه های زردآباد اطراف خرم آباد بود که باز به دلیل کار زیاد دچار ضعف و راهی بیمارستان شدم. البته همان ایام وقتی زیر سُرُم بودم، ناگاه خبر آتش سوزی منطقه ای دیگر به گوشم رسید، که سُرُم را کندم و دوباره خود را به درختان شعله ور جنگل رساندم.

خب پس ظاهرا شما همیشه در کوه و کمر هستید تا جلوی آتش سوزی های مکرر جنگل را بگیرید، این فعالیت مدام به کار و درامد و معیشت خانواده تان لطمه نمی زند؟

خب راستش همانطور که اشاره کردید من در تمام این چند سال گذشته، هر لحظه گوش به زنگ بودم که کجا آتش گرفته تا خود را به آن برسانم. من حتی وقتی در مغازه و مشغول کار هستم، اگر خبر آتش سوزی جنگلی را بشنوم دست از کار می کشم، کمااینکه یکبار یک مشتری در مغازه ام نشسته بود و خبری درخصوص وقوع حریق به من رسید و من بدون اینکه به مشتری چیزی بگویم، او را با مغازه تنها گذاشتم و به بهانه تلفن زدن راهی کوه و جنگل شدم.

بی شک این گونه کار کردن، لطمه های زیادی به کسب و کارم وارد کرده است. حتی اوایل، اوقات تلخی هایی هم در خانواده بوجود می آمد. چند ماهی هم در سال 94 برای بهتر شدن شرایط کاری به کرج مهاجرت کردیم، ​اما هیچ کدام اینها مانع از فعالیت من در محیط زیست و اطفای حریق نشد و حتی از همان کرج هم با هر آتش سوزی در لرستان خودم را به این استان می رساندم و گاه پیش می آمد که روزها و هفته ها دور از خانواده بودم و به دنبال آتش های مکرر از از کوهی به کوهی و از شهرستانی به شهرستان دیگری می رفتم،​ و درواقع بیشتر خرم آباد بودم تا کرج. همین هم باعث شد که درنهایت تصمیم به بازگشت به خرم آباد بگیریم و برگشتیم. اما در تمام این دوران هم سعی می کردم معیشت خانواده لنگ نماند و گرچه آنها ( همسر و دو فرزندم) امروزه قدر و اهمیت محیط زیست را می دانند و از همین رو مرا و دلسوزی ام برای طبیعت را درک می کنند.

آیا انجمن بلوطبان تنها انجمن مردم نهاد لرستان است که در زمینه های محیط زیستی فعالیت می کند؟

نه، انجمن های متعددی در استان وجود دارد، اما انجمن بلوطبان شاید تنها انجمنی است که درخصوص اطفای حریق به طور جدی فعالیت می کند و ما را بیشتر با این فعالیت مان می شناسند و به ما گروه ضربت هم می گویند. البته انجمن ما در کنار اطفای حریق جنگل، فعالیت های محیط زیستی متعددی دارد، مثل کاشت نهال در طبیعت و پاکسازی پارک ها و دریاچه ها و ...

انجمن شما ظاهرا در کنار اقدامات عملی اش، آموزش هم می دهد؟

بله. من خودم به شخصه مسئول آموزش اطفای حریق هستم، چون در طول سال های گذشته به اندازه کافی در این کار تخصص و تجربه کسب کرده ام. آموزش هایی هم درخصوص صخره نوردی و خدمات هلال احمری داریم که آموزش صخره نوردی هم با خود من است.

درخصوص فعالیت های انجمن برای کاشت و نگهداری نهال در طبیعت هم توضیح می دهید؟ گفته شده برخلاف خیلی ها که پس از کاشت نهال آن را به امان خدا رها می کنند، شما اهمیت زیادی هم به آبیاری و نگهداری نهال ها پس از کاشت می دهید.

بله همینطور است. درواقع به عقیده من مهمتر از کاشت نهال، نگهداری آن است. کاشت نهال به تنهایی کار سختی نیست؛ می روند توی کوه، تپه و دشت می کارند و بعد هم رها می کنند. مهم نگهداری و آبیاری بعدی نهال است تا بماند. ما معمولا نهال بلوط می کاریم. این درختان در تابستان سال اول کاشت، اگر هفته ای یکبار آب نخورند، می میرند. سال دوم ماهی یکبار به آب نیاز دارند و سال سوم هر چند ماه یکبار و سال چهارم دیگر به آبیاری دستی احتیاجی ندارند و خود را با شرایط طبیعت سازگار می کنند. بنابراین حداقل در 3 سال اول اگر آبیاری و مراقبت نشوند، از بین می روند. برای همین ما فعالیت مان را متمرکز می کنیم روی آبیاری و نگهداری نهال های کاشته شده تا کاشت روزافزون نهال و افزایش آمار و ارقام کاشت.

کاشت نهال را از چه تاریخی شروع کردید؟

کاشت نهال هم کمی بعد از اولین اطفای حریقی که داشتیم به ذهنمان خطور کرد؛ آنهم پس از اینکه نگرانی به سراغمان آمد که چطور باید جای خالی جنگل های نابود شده را پر کرد. بنابراین تصمیم گرفتیم بعد از هر آتش سوزی، در همان عرصه جنگلی نابود شده، درخت بکاریم. برای این کار باید خودمان نهال پرورش می دادیم. یکی از اعضای انجمن که منزلشان بیرون از شهر بود و حیاط بزرگی داشتند، حیاط خانه شان را برای این کار پیشنهاد کرد و آنجا شد نهالستان ما، یعنی جایی که بذرها را کاشته و مراقبت می کنیم و زمانی که تبدیل به نهالی قوی شد آن را به کوه و دشت و طبیعت منتقل می کنیم.

اکنون نهالستان شما چند نهال دارد و تاکنون چند نهال در طبیعت کاشته اید؟

ما کاشت بذر در نهالستان را ابتدا با حدود 200 تا 300 اصله نهال شروع کردیم و تاکنون هزاران ( شاید بیش از 20 هزار) نهال پرورش داده و به طبیعت منتقل کردیم. درحال حاضر هم حدود 8 هزار نهال در نهالستان مان وجود دارد که به محض کسب آمادگی لازم برای انتقال به طبیعت، آنها را منتقل خواهیم کرد. معمولا هم نهال را جایی می کاریم که علاوه بر امکان آبیاری، خطری تهدیدشان نکند، مثلا دام تردد نداشته باشد و یا اینکه خیلی در دسترس مردم نباشد. بعد هم هرجا نهالی کاشتیم، دورش را سنگچین می کنیم که نشانه ای باشد و به وقت آبیاری، با همان آبپاش های اطفای حریق به سراغشان رفته و آبیاری شان می کنیم.

درخصوص پاکسازی طبیعت چه فعالیت هایی داشته اید؟

همانطور که گفتم انجمن ما همه نوع فعالیت محیط زیستی دارد؛ از جمله پاکسازی طبیعت و اتفاقا بیشتر طبیعت خرم آباد را خودمان پاکسازی می کنیم. به طور مثال سراب شهوا در خرم آباد به دلیل انباشت زباله، وضعیت تاسف باری داشت و تصمیم به پاکسازی آن گرفتیم و حتی یک روز تمام درگیر نظافت آن بودیم و شهرداری را هم برای نظافت پای کار کشیدیم.

در کنار همه این فعالیت ها گویا به فکر پرندگان هم هستید؟

این هم ماجرایی دارد و برمی گردد به دوره چندین ماهه ای که ساکن کرج بودیم؛ یعنی پاییز سال 94.

آن زمان چند نفر که به گمان ما خرم آبادی هم نبودند، با اسلحه شکاری تمام مرغابی های "دریاچه کیو"ی خرم آباد را هدف قرار داده و درملا عام کشتند. بعد هم در فضای مجازی پیچید که لرها پرنده کش هستند و مرغابی های دریاچه را کشته اند. من همان موقع تصمیم گرفتم فضای منفی ایجاد شده را خنثی کنم و از بچه های انجمن خواستم هر فرد به اندازه وسع خود مرغابی بخرد تا در دریاچه رها کنیم. حدود 400 تا 500 مرغابی و 2 عدد قو خریداری شد و آنها را در دریاچه رها کردیم. (قوها را از محیط زیست اصفهان خریدیم). در ساعات اولیه حال مرغابی ها خوب بود، بعد احساس کردیم که جایی هم برای استراحت و تخم گذاری می خواهند، بنابراین دوباره فراخوان دادیم که بیایید همت کنیم کلبه ای برای اینها بسازیم و من از بچه ها خواستم هزینه و مصالح مورد نیاز را فراهم کنند و خودم هم چون در کار نجاری هستم، ساخت کلبه را بر عهده گرفتم. 11 شبانه روز بی وقفه زیر باران کار کردم تا یک کلبه 6 در 6 متری ساخته شد و با چرثقیل آن را به وسط دریاچه منتقل کردیم. یک شب از 11 شبانه روز هم مصادف شد با شب چله، و یادم هست که خانواده در کرج بودند و همسرم مرتب می گفت امشب برگرد دور هم باشیم و من می گفتم چشم، اما تنها چند روز بعد کار ساخت کلبه تمام شد و توانستم برگردم کرج. آن کلبه اکنون تبدیل شده به جایی دیدنی که گردشگران با قایق تا وسط دریاچه می روند و از آن بازدید می کنند.

فاطمه مرادزاده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها