پاییز، فصل باران و قدم زدن و مرور خاطره‌هاست. پاییز ضمنا فصل دلتنگی نیز هست؛ بخصوص وقتی پدر نباشد. آنان که پدر ندارند، خوب می‌دانند لحظاتی در زندگی هست که نبود پدر و خلأ وجودش چگونه دل را به درد می‌آورد و تمام سلول‌های بدن، پدر را صدا می‌زند و بعد نیز افسوس از راه می‌آید و دلتنگی و دلتنگی و دلتنگی برای ای کاش بودنش و کاش الان اینجا بود... .
کد خبر: ۱۰۸۴۸۵۴
برای پدر نداشته‌ها

آنان که پدر ندارند، مرور فریم به فریم خاطرات پدری‌شان لذتبخش است، مرور جزئیات چهره‌اش با آن قامت بلند و شانه‌های مردانه و چشم‌های عسلی و سبیلی که صورتش را مهربان‌تر از همیشه می‌کرد. با آن کت و شلوار خاکستری و پیراهن سفید و آن عطرش! عطری که مخصوص پدر است، مخصوص همه پدران. عطری که هیچ جا یافت نمی‌شود و برنمی‌خیزد، جز از وجود پدر... .

پدر نداشته‌ها خوب می‌دانند پدر نداشتن در پاییز چه حسی دارد و خدا می‌داند چقدر دلشان می‌خواهد او الان اینجا باشد. یک میز باشد و دو صندلی؛ یکسو من و یکسو پدر و دو فنجان چای باسلیقه ریخته شده در فنجان‌های گل‌قرمزی با دسته‌های ظریف! البته شیرینی و قطاب هم باشد که شیرینی بودن با او را دوچندان و بلکه صدچندان کند.

پدرنداشته‌ها خوب می‌دانند محبت کردن در پاییز با پدر یعنی چه. گشودن قفل صندوق دل با محرم رازی که جز با لبخند پاسخ نمی‌دهد. با آن نگاه عمیق و چشمانی که یک دریا عمق دارد و سرانجام حس خوب حمایت و امنیت و آرامش.

گفت‌وگو را که آغاز می‌کنی، داستان یک زندگی است با تمام فراز و نشیب‌هایش. از لحظه‌ای که او نبود و ماجراها شروع شد؛ از عشقی نافرجام گرفته تا تولدی که اکنون زندگی در او خلاصه می‌شود. از روزهایی که گذشت و فقط گذشت و آنچه اکنون بر جای مانده، جز نامردی و بی‌کسی و جنگ نیست و چه جنگی است این جنگ نابرابر بی‌صدا و چه خون‌هایی که بر زمین ریخته و می‌ریزد و فقط یک پدر است که آن فریادها را می‌شنود.

فقط پدر نداشته‌ها می‌دانند که لذت نق‌زدن بر یک پدر چقدر است! لذت غر زدن و لوس کردن! بخصوص اگر دختر باشی و تمام دلتنگی‌ها را باران پاییزی بر سر و رویت ببارد. باید دختر باشی و پدر نداشته باشی تا در حسرت یک قهر کردن و بعد انتظار ناز کشیدن و لذت آشتی، مانده باشی و این، چه لذیذ لذتی است... .

و سرانجام باید پدر نداشته باشی تا بفهمی وقتی باران پاییزی و عمق شب، خیال پدر را هم به همراه می‌آورد، وصف‌العیش، نصف‌العیش می‌شود و البته همین قدر نیز قبول است! باید پدر نداشته باشی تا بفهمی همین التماس کردن به پدر که گاهی وقت‌ها در همین روزهای پاییزی، به دیدن خیالت بیاید هم کیف خودش را دارد و چقدر شیرین می‌شود که باران پاییزی و سرمای ملایمش، فرصت همین ملاقات را فراهم کند... باید پدر نداشته باشی تا معنی همه اینها را بفهمی... .

نسترن اسدزاده - روزنامه‌نگار

ضمیمه چمدان جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها