در چهار ماه اخیر، دست‌کم 33 نفر بر اثر قتل‌های خانوادگی در کشور،‌ جان خود را از دست داده‌اند. قتل چهار عضو یک خانواده توسط پدر در خیابان یخچال تهران و کشتن خواهر، داماد و خواهرزاده در سمیرم اصفهان تنها نمونه‌ای از این قتل‌هاست.
کد خبر: ۱۰۷۷۹۴۹
انگیزه قتل‌های هولناک خانوادگی

جنایت‌هایی فجیع که فقط شهریور امسال، 20 قربانی برجا گذاشت و باعث شد، سخنگوی قوه قضاییه از افزایش آمار قتل‌های فجیع در سال 96 نسبت به سال گذشته خبر دهد. در برخی از این قتل‌ها عاملان جنایت، دست به خودکشی زده‌اند تا جنایت، عمق بیشتری به خود گرفته باشد. منصور مقاره‌آباد، رئیس سابق کانون اصلاح و تربیت و جامعه‌شناس، ریشه این حوادث را در کاهش سرمایه‌های اجتماعی و افزایش خشونت در جامعه می‌داند و بر لزوم ورود همه نهادهای آموزشی و فرهنگی کشور تاکید می‌کند. مشروح گفت‌وگوی جام‌جم با او در پی می‌آید.

ریشه قتل‌های خانوادگی در کدام آسیب اجتماعی نهفته است؟

قتل‌های خانوادگی را باید در بستر آسیب‌های اجتماعی مورد بررسی قرار داد، چرا که بحران‌های خانواده از جامعه تاثیر می‌گیرد و با گسترش خشونت و رفتارهای خشونت‌بار در ارتباط است. هر زمان، کارکردهای خانواده مانند امنیت و آرامش برای اعضا یا نیازهای زیستی و حیاتی تضعیف شود، آسیب‌های مقابل آن مانند خشونت رشد می‌کند. در این شرایط، افرادی که نتوانند از راه‌های معقول و به واسطه رفتارهای قانونی در مسیر رقابتی سالم قرار بگیرند و به خواسته‌های خود برسند، به زور متوسل می‌شوند.

انگیزه افراد از ارتکاب قتل خانوادگی چیست؟

انگیزه‌ها متفاوت است. ناکامی‌های اقتصادی و اجتماعی و برآورده نشدن انتظارات ماهیتی از زندگی مشترک می‌تواند، یکی از عوامل انگیزشی باشد؛‌ موضوعی که به واسطه مسائلی مانند اعتیاد یکی از اعضای خانواده یا بیکاری و فقر رخ می‌دهد و به مرور زمینه مشاجره‌های طولانی و فرسایشی را فرآهم می‌کند. در این شرایط، برخی افراد دچار رفتارهای قهرآمیز و هیجانی خشن می‌شوند و دست به قتل می‌زنند. عامل دیگر، کمبودهای شخصیتی و اختلالات شدید روانی مانند نبود یا کمبود عزت و اعتماد به نفس و خجالتی بودن بیش از حد است، به نحوی که فرد قادر به بروز توانایی خود در جامعه نیست. در این شرایط، خانواده تنها بستر برون‌ریزی و پرخاشگری می‌شود و می‌تواند زمینه ارتکاب قتل توسط فرد را فراهم کند. احساس بی‌عدالتی و تبعیض در خانواده هم مورد دیگری است که در بروز رفتارهای نا بهنجار و هیجانی مانند قتل موثر است. ارتباطات پنهانی و غیراخلاقی زن و مرد نیز یکی از انگیزه‌های رایج در قتل‌های خانوادگی است. مساله‌ای که ابتدا روی روابط خصوصی زن و شوهر سایه می‌اندازد و به تدریج به یک هیولا تبدیل می‌شود و با ایجاد فضای اضطراب و پریشانی شدید، نفس افراد را می‌بُرد. بروز اختلاف بین برخی نزدیکان مانند عروس و مادرشوهر هم عامل دیگری است. مثلا عروسی احساس می‌کند، مادرشوهرش به او بی‌توجه است یا با دخالت‌هایش قصد ترغیب شوهرش به طلاق را دارد. این اختلاف اگر حل نشود، به مرور پر رنگ می‌شود و می‌تواند به قتل بینجامد. در نمونه‌هایی هم فرزندان به شکل کودکانه تصمیم گرفته و قتلی را رقم زده‌اند. در برخی موارد نیز دیده شده، افرادی به واسطه لو رفتن برخی تصاویر شخصی شان و افتادن در دام اخاذی، دست به قتل خانوادگی زده‌اند.

برخی عاملان قتل‌های خانوادگی اخیر، خودکشی کرده‌اند. چرا؟

اگر افراد به قول خودشان در ارتکاب قتل‌ها، انگیزه شرافتمندانه نداشته باشند، احتمال این که پس از قتل، دست به خودکشی بزنند بیشتر از سایر موارد است. این افراد بلافاصله پس از کشتن اعضای خانواده، دچار احساس درماندگی، پشیمانی و افسردگی شدید می‌شوند و تصور می‌کنند، راهی جز خودکشی ندارند. آنها خود را می‌کشند تا از عواقب قتل‌ها فرار کنند. مرگ هم بازی و شوخی نیست. آخرین حرکت تن دادن به مرگ خویش است. این تعریف خودش ثابت می‌کند که فرد تحت چه شرایط ویژه روانی قرار گرفته است. در حالت کلی هم این موضوع به اختلالات روانی و شخصیتی عمیق برمی‌گردد. در این رابطه، افرادی را که سوءظن دارند، می‌توان مثال زد. احتمال خودکشی این افراد پس از قتل وجود دارد چون منطقی پشت سوء‌ظنشان نیست. در پرونده ای، فردی به این دلیل که خانواده دختر با ازدواج آنها مخالفت کرده بودند، دختر مورد علاقه‌‌اش را کشت و به زندگی خودش هم پایان داد. در قتل خیابان یخچال هم به نظر می‌رسد قاتل، پس از این که همه داشته‌هایش یعنی پدر، مادر، همسر و فرزندش را از دست می‌دهد، به خاطر اختلالات شدید روانی، همه چیز را بر باد رفته می‌بیند و خودش را می‌کشد.

امکان دارد هدف قاتل از خودکشی، انتقام‌گیری از دیگران، پس از مرگش باشد؟

بعضی مواقع، قاتل به دلیل اختلالات شدید روانی همه داشته‌هایش را بر باد رفته می‌بیند و وقتی به این حد می‌رسد، حتی مرگ خودش را دستاویزی برای انتقام گرفتن از دیگران قرار می‌دهد. البته هر فرد به بررسی خاص خودش نیاز دارد و نمی‌توان به این موضوع نگرش کلی داشت.

این قبیل قتل‌ها چه تاثیری روی نزدیکان قاتل و مقتول می‌گذارد؟

در این حادثه ها، خانواده هر دو طرف، قربانی و قاتل باید مورد حمایت قرار بگیرند. باید توجه داشت، خانواده مقتول بر اثر حادثه، دچار افسردگی و اندوه می‌شوند و به دلیل وقفه‌ای که در زندگی شان رخ می‌دهد،‌ ارتباطشان با اجتماع و آدم‌ها تحت تاثیر قرار می‌گیرد. خانواده قاتل نیز هیچ نقشی در قتل نداشتند و به اندازه خود آسیب دیده‌اند. اینها باید مورد حمایت قرار بگیرند، هرچند عوارض به شکل صد‌در‌صدی درمان نمی‌شود، اما می‌توان آنها را کاهش داد. این خانواده‌ها یکی از بالاترین سطوح خشونت رفتاری را تجربه کرده‌اند. اگر تحت حمایت مددکاران و مشاوران قرار نگیرند، امکان دارد به‌واسطه ناکامی‌ها و سرخوردگی‌های بعدی به رفتارهای بزهکارانه روی بیاورند.

آیا می‌شود گفت،‌ افرادی که شاهد قتل بوده‌اند، شرایط ویژه‌تری دارند؟

بله، آثار سوء‌رفتارها به این سادگی‌ها درمان نمی‌شود. مردی را می‌شناسم که در نوجوانی، شاهد قتل اعضای خانواده‌‌اش بود و به همین خاطر، دچار لکنت زبان و ریزش آب دهان شده بود. او تحت درمان قرار گرفت و اکنون مردی 32 ساله زحمتکش و مورد اعتماد است، اما هنوز لکنت زبان دارد و بعضی ترس‌هایش مانند تنها ماندن در اتاق هم حفظ شده است.

انتشار اخبار قتل‌های خانوادگی در رسانه‌ها باعث ترویج آن می‌شود؟

اگر در قالب حادثه صرف منتشر شود، می‌تواند منجر به ترویج آن شود، اما اگر در کنار آن به تحلیل ماجرا بپردازیم و عوامل اجتماعی موثر در آن را کالبدشکافی کنیم، می‌توان امیدوار بود از روند آن جلوگیری شود.

راه پیشگیری از وقوع این قبیل جرایم چیست؟

مساله در سرمایه‌های اجتماعی مانند کرامت، اعتماد به جامعه و عزت نفس نهفته است. افزایش کرامت و احترام در جامعه نشانه سلامت است. اگر عزت نفس پایین بیاید، کرامت هم کاهش پیدا می‌کند. کاهش اعتماد به نفس و اعتماد به دیگران نیز سوءظن را افزایش می‌دهد و جامعه را به سمت اختلال پیش می‌برد؛ مواردی که همگی به مرور زمینه رفتارهای خشونت‌آمیز را فراهم می‌کند. باید موج مثبت رها کنیم تا جامعه به نشاط و اعتماد اجتماعی برسد. در این صورت، خود جامعه حالت ترمیمی پیدا می‌کند و کاستی‌هایش را جبران می‌کند. وقتی در خانواده مهر و محبت وجود داشته باشد، رفتارهای خشونت بار فاصله می‌گیرند.

چه نهادهایی در این مسیر باید فعالیت بیشتری داشته باشند؟

به نظر می‌آید، ما کمی غفلت داریم و به علت‌ها کاری نداریم. فقط تاسف می‌خوریم و رد می‌شویم. رسانه‌ها نباید چنین نقشی داشته باشند، این که فقط وقوع یک حادثه را در فضای مجازی اعلام کنیم، کافی نیست. با خبر رسانی صرف، فقط ذهن عمومی جامعه را جریحه دار کرده ایم. البته طبیعی است آدم‌ها دنبال اطلاع از حادثه هستند، اما به همان اندازه باید دنبال چرایی و رفع آن نیز باشیم. در وهله نخست مسئولان و متولیان فرهنگی و آموزشی باید آسیب‌ها و کاستی‌های جامعه را شناسایی کنند. نهادهای آموزشی ما مانند مدرسه و دانشگاه باید در این مسیر قدم بردارند و خانواده‌ها نیز با آموزش رفتارهای مناسب اجتماعی، فرزندان را از قدم گذاشتن در مسیر خشونت و بزهکاری دور کنند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها