حسین(ع) نه یک نام که یک مکتب است؛ مکتبی که می‌گوید فنا شو تا بقا یابی! چه شوری! عقل گویدت شیدا شو! چه هنگامه‌ای! مردی و کاری و چه کاری! هیهات! شوری که به شعور می‌رسد و شعوری که سبب این شعائر باشکوه می‌شود؛ شعائری در سوگ عشق. عشقی که در خاک تفتیده نینوا پیدا شد و آتش به همه عالم زد! نسبت خون با خاک را شاید از همین معنا گرفته‌اند. به تعبیر مولای روم هر خون که ز من روید با خاک تو می‌گوید/ با مهر تو همرنگم با عشق تو هنبازم.
کد خبر: ۱۰۷۷۱۷۴
داوری عشق در دیار «لرسو»

در لرستان آیین گل اندودن ارجاع دلپذیری به این رویش خون دارد. خاک پاکیزه را با آب و گلاب می‌آمیزند تا در سوگ خورشید به عزا بنشینند. خلوت گزیدن میان آب و گِل (آن‌گونه که اقبال می‌گوید) رمزینه‌ای به هبوط آدم دارد. ندای غمگین نوحه‌خوانان لر که می‌خوانند: ده مین دریای خی دور گرو گم کردمه (در میانه این دریای خون دُر گرانبهایی گم کرده‌ام) نیز اشاره به همین موضوع دارد. حسین(ع) دُر شاهوار آفرینش است و شایسته است که در سوگ او همه زیورهای بی‌ارج دنیوی به خاکستر بنشینند و تن به گل. چراکه اینجا عقربه‌ها توقف می‌کنند و زمان در جغرافیا گم می‌شود.

در گل افتادن آیینی است که لرستانی‌ها هنگام عزاداری حسینی انجام می‌دهند. گل‌مالی عزای اباعبدالله در خرم‌آباد با مهیاکردن هیزم و درست کردن حوضچه‌هایی برای درست کردن گِل فراهم می‌شود. در روز عاشورا گل و گلاب فراهم می‌شود و همزمان با برافروختن آتش در کنار خیمه‌ها و منبرهای عزا دسته‌های سوگوار هر کدام به گل می‌افتند تا همه رنگ‌ها به رنگ خاک شود و سپس در برابر آتش می‌ایستند و با خواندن سوگ مویه‌های لری و لکی به عزای امام می‌نشینند.

زیبایی این آیین و خلوص عزاداران و شوری که از آن برمی‌خیزد، چنان جذبه‌ای دارد که هرساله بسیاری از داخل و خارج از کشور را به تماشای آن می‌کشاند .

نوای «چمریونه» صدای غمگین سازی است که در این روز بر کوی و برزن خرم‌آباد به گوش می‌رسد. سوگ مویه‌ای تلخ از سرنا که با تپش‌های دهل به دل‌ها هول و هراس می‌اندازد.

در قاموس واژگان لری غم را خم می‌گویند. این تفاوت بیش از آن‌که به خاطر نبود یک واج باشد به طرز شگفتی اشاره به قامت خمیده از سوگ دارد و عزا را در لرستان «چمر» می‌گویند. چمریونه نیز از این واژه گرفته شده است. چمر، آیینی است باستانی که از گذشته در میان رودان رایج بوده و در این سده‌ها در سوگ حسین(ع) معنا یافته است. چمر به یک معنی، گرد آمدن است و حلقه بستن در سوگ کسی. عزا را نیز داورو می‌گویند که در ادب فارسی و شعر حافظ به صورت داوری آمده است که به شکل غریبی دایره و حرکت دوار را تداعی می‌کند؛ حرکتی برای طواف عشق، اما در این گردونه شرط نقطه پرگار شدن، ایستادن است. ایستادن در مرکز صفحه و صحنه. این ایستادگی، هنر حسین(ع) بود.

ساسان والی‌زاده

روزنامه‌نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها