مردی که به خاطر درگیری بر سر 150 هزار تومان، زنی را به قتل رسانده بود به تشریح جنایت پرداخت.
کد خبر: ۱۰۶۶۶۶۴
قتل زن جوان به خاطر 150 هزار تومان!

به گزارش جام‌جم، مرتضی 33 ساله متهم است درجریان درگیری با زنی جوان، او را 28 مرداد امسال خفه کرده و با تکه تکه کردن جسد، آن را در صفا دشت شهریار به آتش کشیده است.

دیروز متهم نزد بازپرس سهرابی، قاضی شعبه نهم بازپرسی دادسرای جنایی تهران به تشریح ماجرای جنایت پرداخت و اعتراف کرد.

مرتضی 33 ساله و متاهل است. آنها بعد از شش مرحله درمان، صاحب فرزند شده‌اند که اکنون چهار ماهه است. هنوز باورش نمی‌شود به اتهام قتل دستگیر شده است.

چه کاره‌ای؟

من دیپلم برق دارم و ده سال است در یک شرکت به عنوان کارگر کار می‌کنم. شش سال پیش با دختر دایی ام ازدواج کردم. او صاحب فرزند نمی‌شد. در این شش سال خیلی نذر و نیاز کردیم و همسرم تحت درمان قرار گرفت تا خدا به ما پسری داد که اکنون چهار ماهه است.

چطور با مقتول آشنا شدی؟

پنج ماه پیش هنگام بازگشت به خانه سوار تاکسی شدم. راننده هنگام درددل کردن به من گفت چند روز پیش زنی به جای کرایه به او شماره اش را داده تا ارتباط داشته باشند. وسوسه شدم و شماره را در گوشی‌ام ثبت کردم.

به او زنگ زدی؟

چند روز که گذشت از روی شیطنت و کنجکاوی زنگ زدم. اوایل می‌گفت مزاحم نشوید. دیگر زنگ نزدم تا این که خودش دو روز پیش از جنایت به من زنگ زد و گفت شما با تلفنم تماس گرفته بودید. می‌گفت برای ارتباط با من 300 هزارتومان پول می‌گیرد. نشانی خانه‌ام را گرفت. پشیمان شدم و از وی خواستم که نیاید اما طفره رفت. روز بعد با من تماس گرفت و مدعی شد نزدیک خانه‌ام است. بناچار به خانه‌ام آمد. با او رابطه‌ای برقرار نکردم. خواستم برود که می‌گفت سر و صدا می‌کند تا همسایه‌ها بیایند و آبرویم برود. 150 هزارتومان پول نقد به او دادم که قبول نکرد.

چطور او را کشتی؟

شروع به داد و فریاد کرد، عصبانی شدم و برای آرام کردنش دستم را جلوی دهانش گذاشتم که انگشتانم را گاز گرفت. یکدفعه صدایش خاموش شد. ترسیده بودم، بیرون رفتم، همسایه‌ها نبودند و متوجه ماجرا نشده بودند.

بعد چه شد؟

بالای سر او گریه کردم. نمی‌دانستم چطور جسد را خارج کنم. رفتم بیرون و یک ساک مشکی به مبلغ 40 هزارتومان خریدم. جسد داخل ساک جا نمی‌شد که در سرویس بهداشتی آن را تکه‌تکه کردم. داخل ساک گذاشتم و به محل نخاله‌های ساختمانی بردم و آتش زدم تا هویت او فاش نشود. کیف و گوشی‌اش در خانه‌ام بود. من گواهینامه داشتم اما تا به حال رانندگی نکرده بودم و بسختی جسد را منتقل کردم. از جنایت تا آتش زدن جسد پنج ساعت طول کشید.

همسرت روز جنایت کجا بود؟

او همراه پسرم برای دیدن خانواده‌اش به شهرستان رفته بود. قرار بود من هم به محض گرفتن مرخصی از محل کارم، نزد آنها بروم که مرتکب این قتل شدم. او از ماجرا خبرندارد.

عذاب وجدان داشتی؟

خیلی پشیمانم. هر روز کابوس جنایت را می‌دیدم. در محل کارم بی‌قرار بودم و گریه می‌کردم. خواستم خود را معرفی کنم اما از ترس نتوانستم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها