سردار شهید عمران پستی، فرمانده گردان حبیب بن مظاهر بود که در عملیات خیبر به فیض شهادت نائل شد اما پیکرش هرگز بازنگشت.
کد خبر: ۱۰۵۵۹۲۷
فرمانده ای که پیکرش هرگز پیدا نشد +عکس

به گزارش جام جم آنلاین از تسنیم، عمران پستی در 19 آذر 1338 در روستای هشتچین از توابع شهرستان خلخال به دنیا آمد.

دوره ابتدایی را در در زادگاهش به پایان رساند و به عنوان شاگرد ممتاز برای ادامه تحصیل از طرف دولت به شهر اردبیل رفت و دوره متوسطه را طی سالهای 55تا52 در دبیرستان شاه عباس اردبیل به پایان برد و در رشته ریاضی دیپلم گرفت.

عمران پس از اخذ دیپلم، در سال 1355 در رشته جامعه شناسی دانشگاه تهران پذیرفته شد و به تحصیل پرداخت.

با اوج ‏گیری انقلاب اسلامی، عمران نیز به فعالیت های سیاسی و مذهبی در دانشگاه روی آورد و در خوابگاه، جلسات درس اخلاق و قرآن برپا می‏ کرد.

پس از تعطیلی دانشگاهها در سال 1356 برای استمرار مبارزه با رژیم پهلوی به شهرستان خلخال بازگشت و در پخش اعلامیه‏ های حضرت امام قدس سره فعال بود و مجالس سخنرانی علیه رژیم ‏پهلوی‌برپا می‏‌کرد.

با افزایش فعالیت های عمران ساواک جلوی سخنرانی هایش را گرفت و بارها او را تهدید به مرگ کردند اما او از پای ننشست و اولین راهپیمایی را از دبیرستانها علیه رژیم پهلوی را در خلخال به راه انداخت.

او سر دسته و رهبر تمام راهپیمایی های این شهرستان بود.اکثر اوقاتش را در مساجد و مراسم مذهبی سپری می‏ کرد و یا به مطالعه کتابهای استاد مطهری و سایر آثار مربوط به انقلاب می‏‌پرداخت.

هم‏زمان با پیروزی انقلاب اسلامی و ورود حضرت امام خمینی به ایران در 12 بهمن 1357، عمران از اعضای کمیته استقبال از حضرت امام در تهران بود.

پس از پیروزی انقلاب، از دانشجویان پیرو خط امام بود که لانه جاسوسی امریکا را در 13 آبان 1358 تسخیر کردند.

پس از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این نهاد پیوست و در تهران در واحد گزینش مشغول به کار شد و هم‏زمان در تشکیل جهاد سازندگی خلخال به ایفای نقش پرداخت.

با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران سعی بسیار کرد که در جبهه‏ ها حضور یابد ولی مانع می‏ شدند.

سرانجام با تهدید به استعفا و اصرار بسیار، با اعزام وی به جبهه موافقت شد. مدتی معاون گروهانی از گردان جعفرطیار بود و در عملیاتهای والفجر مقدماتی، والفجر1 و والفجر4 شرکت کرد.

یکی از نیروهای گردان حضرت قاسم لشکر 31 عاشورا گردان حضرت قاسم لشکر 31 عاشورا، نقل می‌کند:«پس از حضور در عملیات والفجر مقدماتی برای پدافند منطقه عملیاتی، گردان ما به همراه رزمندگانی از لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه وآله مأموریت داشت. طرف راست محل استقرار گردان ما تپه‏‌های دوقلویی بود که در اختیار داشتن آن، برگ برنده‏ای محسوب می‏‌شد. شبها نیروهای لشکر حضرت رسول آن را تصرف می‏کردند ولی صبح روز بعد عراقیها با کمک توپ و تانک آن را بازپس می‏گرفتند.این کار تا هشت روز ادامه داشت. روز هشتم وقتی تانکهای عراقی برای تصرف مجدد تپه‌‏ها آرایش گرفته بودند، هنوز به تیررس نیروهای خودی نرسیده بودند که ناگهان ده تا پانزده تانک عراقی یکی پس از دیگری با آرپی‏جی‏7 منهدم شدند. با انفجار تانکها رعب و وحشت سنگینی عراقیها را در برگرفت و تانک‌های باقی‏مانده عقب کشیدند. همه رزمندگان در تعجب بودند که چشمهای شگفت‏زده آنان به عمران پستی افتاد که در لابلای تانکهای آتش گرفته دشمن یک تنه در حال انهدام تانکهای در حال فرار عراق بود. در همین حال مجروح شد و در حالی که اشک شوق بر دیدگان همه جاری بود پیکر مجروحش را بر دوش گرفتند و به سنگرهای خودی آوردند. بدین ترتیب عراقیها عقب نشینی کردند و این حرکت عمران پستی جای پایی شد برای تحکیم مواضع نیروهای خودی و مقدم‌ه‏ای برای پیروزی های بعدی.»

پس از عملیات والفجر 1 طی حکمی از سوی حاج همت فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله(ص) مسئول تشکیل گردان حبیب‌‏ابن مظاهر شد و گردانی تشکیل داد که از گردانهای نمونه لشکر بود. او شعار هر چه خدا خواست همان می شود را چنان در میان نیروهایش جا انداخته بود که در هر موقعیت بحرانی، آن را با صدای بلند تکرار می‏‌کردند. عمران در جمع نیروهایش و سایر رزمندگان به فرمانده عبدالله معروف بود. او محبوب همه بسیجیها بود به طوری که وقتی در بین آنها حاضر می‏شد همه یکصدا فریاد می‌‏زدند «صل علی محمد، فرمانده گردان ما خوش آمد».

در عملیات والفجر 4 در منطقه پنجوین، گردان حبیب‌‏ابن مظاهر در قله 1866 از ارتفاعات کانی‏‌مانگاه 1866 (ارتفاعات کانی‌‏مانگا)، به سمت دشمن پیشروی کرد و سنگرهای آنها را یکی پس از دیگری به تصرف درآورد. تنها یک سنگر دشمن سرسختانه مقاومت می‌‏کرد به طوری که گردان زمین‏‌گیر شد و دلهره‏ای در بین رزمندگان پدید آمد. در این حال فرمانده عبدالله، سینه‌‏خیز به سوی دشمن رفت و با پرتاب نارنجک به آنان حمله‏‌ور شد.

نیروهای دشمن نیز به طرف او نارنجک انداختند که در اثر انفجار آن عمران مجروح شد. نیروهای دشمن درصدد پرتاب نارنجک دیگری بودند که یکی از بسیجیها (شهید خانواده) خود را به عمران رساند و خود را بر روی او انداخت و سپر فرمانده خود شد و در اثر انفجار نارنجک به شهادت رسید. نیروهای گردان بدن مجروح فرمانده خود را به عقب آوردند اما فرمانده اصرار می‌‏کرد که او را به حال خودش رها کنند و به پاکسازی منطقه عملیاتی ادامه دهند. بعدها وقتی از او سؤال شد که چرا به تنهایی به طرف سنگر دشمن حمله کرده است، گفت: «یک فرمانده باید موقعیت‏‌شناس باشد. وقتی دید عملیات به مرحله‏ای رسیده که نیروهایش دچار تزلزل شده‏‌اند باید خودش دست به کار شود.»

عمران با این اعتقاد که اگر بعد از ازدواج به شهادت برسد اجرش بیشتر خواهد بود با خانم اکرم جندقی‌‏زاده، ازدواج کرد. خطبه عقد آنها توسط آیت‏‌الله خامنه‏ ای در تاریخ 18 شهریور 1362 خوانده شد و او فردای روز عقد به جبهه رفت و دو ماه در جبهه ماند. پس از اینکه در عملیات والفجر 4 مجروح شد، مدتی را برای مداوا در منزل بود و در دوازدهم بهمن ماه 1362 (سالروز ورود امام خمینی به ایران) زندگی مشترک خود را آغاز کرد. اما در حالی‌‏که هنوز نُه روز از زندگی مشترک با همسرش نگذشته و به طور کامل بهبود نیافته بود، از نزدیک بودن آغاز عملیات آگاه شد و بار دیگر برای فرماندهی گردان حبیب‏ابن مظاهر در عملیات خیبر به سوی جبهه شتافت.

در عملیات خیبر گردان حبیب‏ ابن مظاهر تحت فرماندهی عمران در منطقه عملیاتی طلائیه به محاصره دشمن افتاد و هلی کوپترهای دشمن روی پل طلائیه رزمندگان را به رگبار بستند. عمران پستی مورد اصابت گلوله ‏های دشمن قرار گرفت ولی با وجود جراحت، «اللَّه اکبر» گویان نیروهایش را به پیشروی فراخواند و به معاونش دستور حرکت داد. گردان به پیشروی ادامه داد ولی پس از چند ساعت که مجبور به عقب‏ نشینی شد اثری از فرمانده عبدالله به دست نیامد و او از آن زمان تاکنون مفقودالاثر است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها