گزارش جام‌جم‌آنلاین از تیم فوتبال کارتن‌خواب‌های بهبودیافته

از ابرهای صورتی هروئین تا زمین سبز فوتبال / گل طلایی روانشناس کارتن‌خواب به دروازه اعتیاد +عکس

باید شب باشد، تاریک باشد، تنها باشید! باید تنها باشید، خیابان باشد و شما و درد خماری...باید با درد خماری ، تک و تنها خیابان‌ها و کوچه ها را پشت سرهم راه رفته باشید تا بفهمید پدرام، رسول ، علی ،مهدی،وحید و داوود چطور شب‌های کارتن‌خوابی را در کوچه و خیابان به صبح رسانده‌اند؛ که روزهای بی جاومکانی را چطور گذرانده‌اند و حالا اینجا روی مستطیل سبزرنگ زمین فوتبال، دنبال چه چیزی هستند.
کد خبر: ۱۰۳۶۱۸۰
از ابرهای صورتی هروئین تا زمین سبز فوتبال / گل طلایی  روانشناس کارتن‌خواب به دروازه اعتیاد +عکس

به گزارش جام‌جم‌آنلاین، آنها سایه‌هایی خمیده بودند کنج دیوارهای تاریک ؛ سایه‌هایی که نای رفتن نداشتند ، جای ماندن نداشتند. سایه‌ها اما دوباره جان گرفته‌اند ، قد کشیده‌اند . ایستاده‌اند مقابل سرنوشت. برگشته‌اند قبل از خط پایان، دور زده‌اند از لبه پرتگاه... خودشان را نجات داده‌اند قبل از سقوط... حالا همگی معتادان بهبودیافته‌ای هستند که فرصت زندگی دوباره را در زمین فوتبال پیداکرده‌اند؛ زمینی که آنها را باورکرده ،آنها را بدون روزهای تلخ گذشته‌ دیده‌، به آنها اعتماد کرده. ما کنار همین زمین فوتبال ، با آنها به‌گفت‌وگو نشستیم.

روایت اول ؛پدرام

جوان است؛‌ 32 ساله و پر انرژی. روزشمار پاکی‌اش از 4 ماه و 20 روز گذشته . یک شب سرد زمستانی گذرش به اینجا – سرای امید طلوع- افتاده و از همان روز مواد را کنار گذاشته و حالا دو ماه و 8 روز است که سیگار هم نمی‌کشد. پدرام با ناباوری به سرا آمده و ماندگار شده، آمده و خاطره 16 سال تخریب را همانجا پشت در گذاشته . حالا پاک پاک است؛ مثل پدرام روزهای قبل از 16 سالگی... همان روزهایی که هنوز لب به مواد نزده بود.

چند سال کارتن‌خواب بودی؟

تقریبا 10 سال...

چطور شد خانه را ترک کردی؟

پدرم از خانه بیرونم کرد... چون تخریبم زیاد شده بود...بعد که برگشتم دیدم ازآنجا رفته‌اند ، به همه هم سپرده بودند به من آدرس ندهند. دیگر نتوانستم برگردم خانه...

چی مصرف می کردی؟

اول تریاک ، بعد هروئین..

چطور شد مصرف را شروع کردی؟

من از بچگی با مواد آشنا بودم ، پدرم قاچاق فروش مواد مخدر بود...هم خودش هم مادرم مصرف کننده بودند، اما تعادل در مصرف داشتند، ولی من خیلی زود از ماده سیاه به ماده سفید رسیدم...

چرا؟

دیگر تریاک به من جواب نمی‌داد...آمدم سمت هروئین و آنقدر تخریبم رفت بالا که خانواده ام طردم کردند.

مگر چکار می‌کردی؟

اخلاقم توی خانه عوض شده بود،‌یک بار خواهر کوچکم را جوری زدم که در بیمارستان بستری شد، بیرون خانه هم همه اش دعوا و زد و خورد ودرگیری داشتم... همیشه کلانتری دم خانه بود...سرقت می‌کردم ، زورگیری و ...سرقت مسلحانه داشتم، سرهمین موضوع پدرم می‌گفت آبروی مارا برده ای.

اما خودش که مواد فروش بود؟

بله...اما می‌گفت تو پای پلیس را اینجا باز کردی...

الان با خانواده‌ات ارتباط داری؟

با پدرم در ارتباطم ..اما من را نبخشیده.

چطور شد که اولین بار رفتی سراغ تریاک؟

فقط از سرکنجکاوی ...اتفاقا هیچ‌کدام از دوستانم هم مشوقم نبودند. یادم است که پدرم مواد را در آبگرمکن پنهان می‌کرد و من خبرداشتم. یک روز رفتم و کمی تریاک برداشتم و از روی عکسبرداری‌هایی که از مصرف پدرم کرده بودم ، نشستم و تریاک کشیدم. تازه هیچ نشئگی خاصی هم به من نرسید...

چقدر طول کشید که از تریاک برسی به هروئین؟

خیلی کم تقریبا یکسال. هروئین را یکی از دوستانم به من پیشنهاد داد.

از چقدر هروئین شروع کردی؟

از نیم گرم شروع کردم، بعد شد یک گرم و همین طور بیشتر شد...

توی تهران کجاها کارتن‌خواب بودی؟

همه جا...اما بیشتر جنوب شهر. دروازه غار، شوش ...

بدترین شبی که در خیابان خوابیدی کی بود؟

دوتا شب را هیچوقت یادم نمی‌رود. یک بار، در یکی از خانه‌های مخروبه دروازه غار من و دونفر دیگر نشستیم ، مواد مصرف کردیم و خوابیدیم. صبح دیگر آن دو نفر بیدار نشدند...هرچقدر صدای شان زدم تکان نخوردند، دست زدم دیدم صورتشان یخ زده...مرده بودند..آن موقع خیلی ترسیدم...
یک بار هم هشت، نه سال پیش بود، تهران برف سنگینی آمده بود همه جا تعطیل شده بود، من هیچوقت آن روزها را فراموش نمی‌کنم. تمام آن سه روز و سه شب را من راه رفتم تا از سرما یخ نزنم.. هیچ جایی نداشتم.

گرمخانه نرفتی؟

آن موقع این طوری زیاد نبودند. الان هم این گرمخانه ها فقط عکس شان در روزنامه ها قشنگ است...یادم است که یک سالی سران کشورهای دیگر می‌خواستند بیایند تهران، شبانه مارا جمع کردند و بردند گرمخانه تا جلوی چشم نباشیم. بعد ازآنجا فرستادند کمپ و گفتند به زور باید ترک کنید.

به زور یعنی چطوری؟

یعنی به میل خودم نبود.. در کمپ که بسته بود و من نمی‌توانستم بیرون بیایم. هیچ حق انتخابی نداشتم. اگر می‌گفتم نمی خواهم بمانم کتکم می‌زدند. اصلا اجازه حرف زدن به ما نمی دادند. یادم است شب اولی که آمدم سرای امید، سر سفره شام دیدم همه دارند باهم حرف می‌زنند. هیچ کسی سکوت نکرده بود. اما وقتی توی کمپ اجباری بودیم موقع غذا، حق صحبت کردن نداشتیم. مثلا اگر من به دوستم می‌گفتم نمکدان را بده کتک می خوردم.

اصلا وقتی در این کمپ های اجباری بودی، شد که ترک کنی؟

نه اصلا نشد، چون مواد نبود نمی‌کشیدم اما فقط توی سرم این بود که من از اینجا بیرون بروم از لج شما هم که شده دوباره مصرف می‌کنم.

کلا تجربه چندبار ترک را داری؟

خیلی زیاد...اما سریع لغزش می‌کردم...

بیشترین زمانش چقدر بود؟

وقتی در کمپ شفق بودم، سه ماه و یک روزم را تمام کردم یعنی بعد از 91 روز دوره درمانم تمام شد و بیرون آمدم و دوباره رفتم مواد کشیدم.

به مواد صنعتی هم رسیدی؟

بله ...بعد از هروئین و متادون ، رفتم سراغ کراک ، دوسال کراک مصرف کردم اما خوشبختانه جمع شد. الان خیلی از آسیب هایی که به بدنم رسیده به خاطر همان مصرف کراک است. هنوز هم بدنم خیلی جاهایش عفونت دارد . کبدم آسیب دیده ...

بعد از کراک چی؟ شیشه کشیدی؟

نه..این یکی را شانس آوردم، ‌اصلا بوی شیشه به من می‌خورد حالم بهم می‌خورد. شیشه هیچوقت به من نساخت. دوباره برگشتم سر هروئین.

رفتار مردم با تو چطور بود؟

اصلا خوب نبود...یکسری که بی‌تفاوت می‌گذشتند، یک سری هم که فحاشی می‌کردند البته الان که خودم را جای آنها می‌گذارم به آنها حق می‌دهم خب هیچ کسی دوست ندارد جلوی خانه یا مغازه‌اش یک معتاد کارتن خواب نشسته باشد. آن موقع هم که سر و وضع من اصلا خوب نبود، یک دست لباس سیاه دودگرفته داشتم ...حمام هم که نمی‌رفتم..یعنی یادم است آن زمانیکه کراک مصرف می‌کردم ، پول پیدا می‌کردم می‌رفتم حمام دوش بگیرم، اما می‌نشستم کراک مصرف می‌کردم ، بعد از ترس اینکه خمار بشوم، زیر دوش نمی رفتم وهمان طوری می‌آمدم بیرون.

چطور شد اینجا ماندی و ترک کردی؟

اینجا با بقیه جاها فرق می‌کرد، هیچ چیزی اجبار نیست، قفل ندارد ، کتک ندارد، کسی ازتو حساب نمی‌خواهد ... خودت باید بخواهی که بمانی ...اینجا فقط یکسری قانون دارد که اگربتوانی رعایت کنی می‌مانی اگر نه مختاری که بروی ...

تجربه بازی فوتبال داشتی؟

داشتم...آن هم چه تجربه‌ای...شب‌ها با رفقا می‌رفتیم فوتبال، یک ساعت می‌نشستیم پای بساط هروئین بعد یک ربع فوتبال بازی می‌کردیم...


روایت دوم ؛ علی

علی، روانشناسی است که با 10 ماه و هشت روز پاکی روبه‌رویم می‌نشیند؛ یکی دیگر از اعضای تیم فوتبال جمعیت طلوع بی‌نشان‌ها. در یکی از شب های کارتن‌خوابی در 37سالگی‌اش، وقتی گوشه پارک انبارگردان نشسته بوده، یاورهای جمعیت طلوع برای تقسیم غذا نزدیکش شده‌اند و او حالا اینجاست. می‌گوید:« من با وزن 56 کیلو امدم اینجا و الان 80 کیلوئم... آمدم و دیدم شرایطش با کمپ‌های اجباری فرق می‌کند به خاطر همین ماندم.»

چند سال تخریب داشتی؟

از قبل از دانشگاه... یعنی سال دوم دبیرستان شروع کردم، یک دوره‌ای که می‌گویند دوران طلایی اعیتاد را گذراندم و از سال83 به این طرف دیگر خیلی آلوده شدم .

چطور شد رفتی سراغ مواد؟

ما کلا در خانواده مصرف‌کننده نداشتیم ، چند تا از بچه محل‌ها زیر پایم نشستند، اول با سیگار شروع کردم و بعد هم تفننی تریاک می‌کشیدم.

خانواده ات متوجه نشدند؟

یک چیزهایی شنیده‌ بودند اما نمی‌گذاشتم بفهمند...هیچوقت هم توی خانه مصرف نمی‌کردم، تاوقتی که متاهل شدم و دیگر از نظر مصرف راحت‌تر شدم.

وقتی که دانشجوبودی هم مصرف می‌کردی؟

بله...خیلی هم سخت بود، چون هم اعتیاد داشتم هم دوست داشتم درسم را تمام کنم.

چه شد که کارتن‌خواب شدی؟

سال 84 بود که مواد سنتی کم شد و به جایش مواد صنعتی آمد و زیاد شد. کراک آمد ،شیشه آمد..من هم رفتم سراغ همین مواد صنعتی... بعد آنقدر گیر کردم که زندگی ام ازهم پاشید، زنم رفت و دخترم را هم برد.

از کی خانه را ترک کردی؟

دو سه ماه قبل از طلاق همسرم از خانه زدم بیرون. بعد چون درشهرمان همه همدیگر را می‌شناختند ،برای اینکه آبروی خانواده‌ام نرود، آمدم تهران.

چند سال درتهران کارتن خوابی کردی؟

چهارسال.

کجاها بودی؟

همه جا..امامزاده صالح ،آزادگان، شوش، مولوی و... همه فصل‌ها را هم در خیابان گذراندم و از همه بدتر زمستان بود که به اصطلاح ما معتادها، کارتن‌ها خیس هستند و جایی برای خوابیدن نداریم.


روایت سوم؛ مهدی

مهدی جوانترین عضو تیم فوتبال است، با 27 سال سن و سابقه 7 سال تخریب با هروئین. جوانی که از بچگی به‌خاطر جدایی پدرومادرش روی پاهای خودش ایستاده و مستقل زندگی‌کرده و حالا اینجاست.

چطور شد پای مواد نشستی؟

من خودم شاغل بودم، درآمد داشتم، چندتا از رفقایم مصرف می‌کردند و همان ها باعث شدند من هم پای بساط بنشینم. دوسه ماه اول مصرفم تفریحی بود، ماهی یکبار، سه هفته یکبار ...اما بعد به مصرف دائمی رسیدم. باورکنید از دو سه دود هروئین شروع کردم و مصرف کننده شدم.

تجربه ترک هم داری؟

نه... همیشه از ترک می‌ترسیدم، فکر می‌کردم سخت است نمی‌توانم. بعد فکر نمی‌کردم که اوضاع اینقدر خراب بشود اما از یک جایی به بعد دیدم دیگر کسی به من کار نمی‌دهد، قیافه ام جوری شد که دیگر خجالت می‌کشیدم پیش خانواده ‌ام بروم، به خاطر همین تصمیم گرفتم بیایم اینجا و ترک کنم.

کارتن خواب هم شدی؟

نمی شود گفت که نشدم... من هیچ شبی بیرون نخوابیدم اما به‌خاطر مواد دیگر رویم نمی‌شد بروم خانه و چهار روزخانه این رفیق بودم ، چهارروز کارگاه بودم و چند روز هم توی پاتوق‌ها می‌ماندم. ولی در کل سعی می‌کردم اصلا بیرون نخوابم.

چرا؟

جراتش را نداشتم، می‌ترسیدم اذیتم کنند.

با چه اندازه مصرفی اینجا آمدی؟

روزی دوگرم هروئین. ببینید من وقتی آمدم اینجا فقط 50 کیلو بودم ...شده بودم پوست و استخوان اما الان 110کیلو هستم...امروز هم نهمین ماه پاکی ام است. اتفاقا روزی که امدیم اینجا از من عکس انداختند من آن عکس را هنوز هم دارم همیشه هم نگه می‌دارم که یادم بماند مواد چه بلایی سرم آورده بود.

توی این 9 ماه وسوسه نشدی دوباره مواد مصرف کنی؟

نه اصلا... من از مواد منتفر شده‌ بودم... این تنفر دیگر نمی‌گذارد برگردم.

چطور عضو تیم فوتبال شدی؟

به خاطرسلامتی...وقتی بدن مواد را پس می‌زند باید بدن را بسازیم. باورزش این کار را می‌کنیم.

روایت چهارم: وحید

43 ساله است، با سابقه 22 سال تخریب. 264 ماه مصرف مواد. او هم مثل خیلی‌های دیگر از تریاک شروع کرده و رسیده به هروئین و شیشه.مثل خیلی‌های دیگر همه چیزش را در این راه از دست داده. اول مال و دارایی و خانه و ماشین‌اش رفته‌اند، بعدها آبرو... این آخری را وقتی حراج کرده که پایش به خیابان خوابی باز شده.

چرا رفتی سراغ تریاک؟

یک جورهایی کنجکاو بودم، پدرم و برادرم مصرف‌کننده بودند ومن هم دوست داشتم ببینم چه حالتی پیدامی‌کنند. اینجوری سُر خوردم پای مواد.

چقدر طول کشید تا اجبار به مصرف پیدا کنی؟

تقریبا دوسال، 9 سال هم تریاک کشیدم و بعد رفتم سراغ هروئین و شیشه.

چرا ؟

تریاک دیگر یک جورهایی جوابم را نمی‌داد من دنبال یک لذتی بودم که دیگر با تریاک به آن نمی‌رسیدم. به خاطر همین رفتم سراغ هروئین.

این لذت را هروئین به شما داد؟

فقط همان هفته اول...بعد دوباره همان آش بود و همان کاسه.

چه لذتی بود؟ توضیح می‌دهی؟

حالم عوض می‌شد، انگار که روی ابرهای صورتی راه بروم... اصلا زمان و مکان را حس نمی‌کردم.

اما تو خانواده داشتی؟ به آنها فکر نمی‌کردی؟

چون تخریبم بالا رفته بود به تنها چیزی که فکر می‌کردم مواد بود. من سراین جریان مصرف مواد همه چیزم را از دست دادم ولی تنها چیزی که برایم ماند همین زن و بچه هایم بودند. حتی یادم است که من پیشنهاد طلاق دادم اما همسرم قبول نکرد.

چرا؟

امیدوار بود که ترک کنم.

الان از پاکی شما خبر دارد؟

بله...اتفاقا به دیدنم هم آمده‌اند.. وقتی من خانه را ترک می‌کردم دختر کوچکم 4 سالش بود اما الان که دیدمش 9 ساله شده بود شاید من اگربیرون می‌دیدمش اصلا نمی‌شناختم.

یعنی 5 سال کارتن‌خوابی کردی؟

بله...واقعا یک ادم تخریب‌گر شده بودم.من خسارت‌های روحی ، جسمی ومالی زیادی به خانواده‌ام زدم...آن روزهاییکه اجبار به مصرف داشتم واقعا یک آدم دیگر بودم...مواد به من دستور می‌داد...برایم مهم نبود که آبروم با کارتن خوابی برود...

چند ماه پاکی داری؟

از وقتی آمدم سرای امید، 5 ماه و 14 روز است.

روایت پنچم : داوود

داوود هم یکی از اعضای جوان تیم فوتبال است؛ 34 ساله است با 9 ماه و 28 روز پاکی. 9 ماه و 28 روز دوری از مواد، تولد دوباره...داوود 9 ماه و 28روز است که پوست انداخته، عوض شده، شده همان آدم قبلی؛ همان داوود قبل از اعتیاد.

چندسال تخریب داشتی؟

حدود 20 سال... 14 ساله بودم که مصرف را شروع کردم.

چه چیزی مصرف می‌کردی؟

من از گراس شروع کردم.

چرا؟

چون توی شهرمان........گراس زیاد بود. بعد هرجا جمع می شدیم همه گراس مصرف می‌کردند من هم به‌خاطراینکه کم نیاورم مصرف کردم.

چند سال گراس کشیدی؟

هشت سال...ببینید گراس با اینکه خماری کمتری دارد اما تخریبش زیاد است. بعد از چندسال تازه آثارش را نشان می‌دهد. بدبینی،شک ، دودلی ، افکار اشتباه نسبت به هرکسی حتی ناموست ...اینها همه به‌خاطرمصرف گراس برایت پیش می‌آید.

متاهل بودی؟

بله...ولی جداشدیم...یعنی به ‌خاطرمواد جدا شدیم. من بعد از ازدواج از گراس به مورفین رو آوردم بعد هم پله‌ها را یکی یکی بالا رفتم تارسیدم به شیشه... شیشه را هم دوسال مصرف کردم و در همین دوسال همه چیزم را از دست دادم...خانه زندگی ،زن و ...

چرا؟

شیشه زندگی‌ام را از من گرفت.شیشه با من کاری کرد توهماتی به من داد که زنم که برایم می مرد از شدت علاقه، ازمن متنفر شد... رفت ، من هم همه چیز را فروختم و دود کردم.

چند وقت کارتن خوابی کردی؟

از وقتی امدم تهران... حدود 6 ماه کارتن خواب شدم در این شش ماه درد زیادی کشیدم، درد تحقیر، گشنگی، خماری ،کتک و...

اولین شبی که بیرون خوابیدی یادت است؟

خیلی وحشتناک بود...من کلا آن شب نخوابیدم ... می ترسیدم که بخواهند خفتگیری کنند، می‌ترسیدم یک نفر من را ببیند بشناسد، آبرویم برود...با خودم یک مقداری هم پول داشتم، گوشی موبایل داشتم می‌ترسیدم اینها را از دستم بگیرند. حتی یکبار آنقدر به من سخت گذشت که دو گرم و نیم هروین مصرف کردم و یک بسته قرص دیاز خوردم که بمیرم اما نمردم ...

چطور شد که اینجا ماندگار شدی و ترک کردی؟

چون فضای اینجا فرق داشت، من بارها برای ترک رفته بودم کمپ های اجباری. اما هیچ جایی موفق نشدم چون به من احترام نمی‌گذاشتند. من پول میدادم و کمپ هایی می‌رفتم که کمتراز طویله نبود...باورکنید که گاوداری بودند هنوز اثر شپش و ... درآنها دیده می‌شد. یک بار رفتم کرج، یک کمپ اجباری که به آن می‌گفتند سرزمین میومیو. آنجا جوری با آدم برخورد می‌کردند که اصلا امید نداشتی زنده بیرون بیایی. برای 21 روز درمان 700 هزارتومان می‌گرفتند اما حتی وضعیت وحشتناکی داشت. اما اینجا شرایط فرق داشت، با اینکه رایگان بود ولی به من احترام می گذاشتند. اینجا اینقدر من را دوست داشتند که یاد گرفتم خودم هم خودم را دوست داشته باشم و پاکی‌ام برای خودم هم مهم باشد.


روایت ششم: رسول

رسول 35 ساله است، سابقه 18 سال تخریب دارد و هفت ماه و 11 روز پاکی. خیابان خواب نشده اما روزهای زیادی را به‌خاطر اعتیاد خانه نرفته و در پاتوق‌ها گذرانده. او هم مثل خیلی‌های دیگر، جوانی‌اش را پای بساط مواد با رفقایش دود کرده ...

چی مصرف می‌کردی؟

همه چی...اول با رفقایم نشستم پای مشروب...بعد حشیش، بعد تریاک ، بعد هروئین ، بعد کراک، بعد هم شیشه...

چند وقت پاکی داری؟

از همان وقتی که آمدم هفت ماه و یازده روز.

وسوسه نشدی دوباره مصرف کنی؟

چرا...مگر می‌شود که آدم وسوسه نشود، اما این دفعه خودم خواستم که ترک کنم.

یعنی سابقه ترک داشتی؟

بله ...قبلا در مراکزی که ترک می‌کردم، فقط مواد را کنار می‌گذاشتم چون مواد دردسترس نبود، ترک می‌کردم اما رفتار و اعمالم تغییر نمی‌کرد تازه حریص‌تر هم می‌شدم. وقتی ترخیص می‌شدم ، تا دوروز آنقدر عقده بیرون را داشتم که اصلا خانه نمی رفتم ، با رفقا می‌‌رفتیم دربند و درکه و مواد می‌زدیم.

کارتن خوابی هم کردی؟

بله...اما از اجبار نبود، خودم خانه نمی‌رفتم ، دوماه توی پارک خوابیدم...

با چه اندازه مصرفی اینجا آمدی؟

ظهر دوگرم هروئین می‌کشیدم ،می‌خوابیدم و شب هم یک گرم هروئین و نیم گرم شیشه.

ترک مواد سخت بود؟

سختی‌اش برای من تا 18 روز بود ...آن حالت‌های خماری تا یک هفته بود، پا دردم تا 21 روز بود. بی‌خوابی ام تا 25 روز بود، یعنی کلا در شبانه روز یک ساعت خواب خرگوشی داشتم...بعد دیگر سختی تمام شد. چند سال آخر من مواد می زدم و به خودم فحش می‌دادم. الان خوشحالم که آن روزها تمام شده.

مینا مولایی- خبرنگار جام‌جم آنلاین

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها