قطب‌الدین صادقی کارگردان نمایش مروارید، از حفظ تئاتر ملی و نمایش‌هایش به جام‌جم می‌گوید

غفلت از فرهنگ اصیل ایرانی

نمایش «مروارید»، به نویسندگی، طراحی و کارگردانی قطب‌الدین صادقی در سالن استاد ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است. مروارید که براساس یک رویداد واقعی نقل‌شده از تاریخ جهانگشای جوینی، ساخته شده است، قصد دارد با زبان نمایش از شکست و پیروزی، ترس و دلاوری و رنج و شادی‌های سرزمین و مردم ایران از دیرباز سخن بگوید.
کد خبر: ۱۰۳۳۴۸۶
غفلت از فرهنگ اصیل ایرانی

مروارید، شخصیت زن ایرانی‌ است که با اعتماد به نفس، نماد خرد و پایداری، در برابر خشونت، غارت و ویرانگری وحشیان متجاوز است. این نمایش را باید در ادامه پروژه پاسداشت قطب‌الدین صادقی از «تئاتر ملی» در نظر آورد؛ یکی از موجه‌ترین اهالی تئاتر که بسیاری را از سر کلاس‌هایش به تئاتر فرستاده و دکترایش، صرفا زینتی برای فعالیت‌های حرفه‌ای نبوده است. با او درباره تئاتر ملی و مروارید به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

آقای دکتر! شما همواره یکی از پاسداران تئاتر ملی بوده‌اید؛ امروز چه چیزهایی قوام‌دهنده این نوع نمایش هستند؟

ما یا به چیزی اعتقاد داریم یا نداریم! من از این‏همه آثار خارجی درجه دوی اقتباسی گلایه‏مندم. این آثار ربطی به ما، جامعه و مردم‏ و فرهنگ‏مان ندارد. در هر دوره نیاز است که آثاری متناسب با نیازهای روحی، روانی و اجتماعی خود تولید کنیم. یکی از اشکالات مدیریتی ما در دانشگاه‏ها و جامعه نیز همین است که بچه‏ها را با فرهنگ بیگانه پرورش می‏دهند. از زندگی، فکر و انسان ایرانی کسی سخن نمی‏گوید. چرا از ظرفیت‏های تاریخی که در مقاومت، خلق فرهنگ و... داریم استفاده نمی‌کنیم؟ این تاریخ و فرهنگ نیازمند آن است که دراماتیزه شود.

در نمایش «مروارید» باز به تاریخ بازگشته‏اید. دلیل رجوع‌ همواره‌تان به تاریخ چیست؟

یکی از راه‌های نزدیک‌شدن به هنر نمایش ملی و گرامیداشت آن سخن‌ گفتن از تاریخ و الهام‌گرفتن از کتاب‌های معتبر تاریخی است. به قول گوته، ملتی که گذشته خود را نفهمد محکوم به ازسرگیری آن است. درک حوادث دشوار، خونبار و پیچیده دیروز، که امروز ما، نتیجه انکارناپذیر آن است، نخستین گام برای نظم‌بخشیدن و درک درست آن است.

بازیابی این هویت ایرانی، مشخصا چه اهمیتی در راستای حفظ تئاتر ملی دارد و چه کمکی به آن می‌کند؟

من از انسان ایرانی حرف می‌زنم. از تاریخ و سرزمین، فرهنگ و شجاعت و ترس ایرانی حرف می‌زنم. این شخصیت‏‌ها، آنهایی نیستند که مخاطب با آن هزاران کیلومتر فاصله روحی، روانی و فرهنگی داشته باشد. باید از خودمان حرف بزنیم چون آیینه تمام‌قد زندگی و اندیشه ماست. ما خود را رها کرده‌ایم و مدام از دیگران حرف می‌زنیم و ادای آنها را درمی‌آوریم. به مرور این فرهنگ این نسل را از همه دلبستگی‌هایش تهی و جدا خواهد کرد. می‏‌دانیم هنر و ادبیات یکی از نشانه‌های دوست‌داشتن وطن است، زیرا همه زیبایی‌ها و قدرت و جذابیت آن را برای شما به نمایش خواهد گذاشت.

پس گمان شما بر این است آسیبی که تئاتر ما را تهدید می‌کند، بی‌توجهی به تاریخ است؟

دقیقا. برای اجرای تئاتر ملی چهارراه وجود دارد؛ رجوع به تاریخ و کتاب‌های تاریخی و سخن‌گفتن از ادبیات کلاسیک ما عرفان و حماسه و تغزل یا ذخیره تاریخی است. راه دیگر مراسم و آیین‌ها و به‌جاآوردن آن است که خودمان آن را تعریف کرده‌ایم. و دیگر به‌کارگیری دوباره شکل‌های نمایش روحوضی ماست مثل سیاه‌بازی و.... حال با این ظرفیت‌ها پشت به آنها کرده و اثر نویسنده درجه چندم آمریکایی را روی صحنه می‌بریم. خودمان ذهن فرزندان‌مان را به سمت غرب پرتاب می‌کنیم. نتیجه این ازخودبیگانگی فرهنگی این شده است که وقتی یکی از دوستانم در شهری شمالی مستند می‌سازد و از 19 نفر می‌پرسد رستم کیست؟ هفت نفر می‌شناختند. در حالی که اسم خدم و حشم شخصیت‌های خارجی و سوپرمن و... را می‏دانند. اسم گردآفرید را هیچ‌یک نشنیده بودند و این یعنی فاجعه.

تاریخ جهانگشای جوینی که این نمایش را از روی آن نوشته‌اید، تا چه اندازه قابلیت بازگویی چنین فرهنگی را دارد؟

تاریخ جهانگشا یکی از کتاب‌های تاریخی مهم است که درباره شکست ما نوشته شده است. تاریخی به قلم عطا ملک جوینی که وقایع‌نگار (اکتای قاآن) پسر چنگیزخان مغول بوده است. یکی از معدود کتاب‌هایی است که از برخی حوادث هولناک و شخصیت‌های شگفت‌انگیز آن دوران، بدون تعارف و پرده‌پوشی سخن به میان آورده است. صحنه‌هایی تکان‌دهنده از آنچه در سرزمین ما اتفاق افتاده است. جوینی، گاه از ماجراهای تلخ و ترسناکی پرده برمی‌دارد که اغلب ما از تصور، پذیرش و فهمیدن آنها واهمه داریم. این صحنه‌ها درست مثل نمایشنامه‌های شکسپیر یک موقعیت دراماتیک نیرومند است. این نوشته‌ها را می‌توان دراماتیزه کرد و روی صحنه برد و به چرخه فرهنگ و هنر ایران بازگرداند. تا امروز روی مثنوی، تاریخ بیهقی، شاهنامه و نظامی کار کرده‌ام و اولین و آخرین بار نیست به این مساله می‌پردازم.

چه شد این‌بار از «مروارید»، قهرمان زن، به عنوان نماد استقامت و فرهنگ ایرانی بهره بردید؟

این متن در دفاع از زنان مظلوم ایرانی نوشته شده است. اصل این است که این زن یک موجود ترسو، بدبخت و حقیر است. قبل از مرگ می‌گوید مروارید را بلعیده و اجازه می‌خواهد قضای حاجت کند بعد بکشندش. دسته دسته در صف ایستاده‌اند که گردن زده شوند. مغول اجازه‌ای به قضای حاجت نمی‌دهد. شکم او را می‌شکافد و مروارید را بیرون می‌کشد و نعره می‌زند که ایرانی‌ها مروارید بلعیده‌اند. همه قصه‌ای که عطاملک جوینی نقل می‌کند چهار خط است. او می‌گوید هولناک‌ترین حمله مغول این بود که شکم صد هزار جسد را می‌دریدند و در شکم آنها دنبال مروارید می‌گشتند. این تاریخ ماست. ترس ما به خاطر همین خاطرات جمعی است. اما در این نمایش مروارید تبدیل می‌شود به زنی شجاع و پاک که بازگوکننده حرف‌های زنان شجاع و پاک این سرزمین است. این مروارید پرورده دست من است. آن رنگ سپید عروس همان عروس بلند قامت سرزمین ماست. دو دختر نیز به نشانه پاکی و معصومیت لباس سپید پوشیده‌اند.

دختران کرد، صدام، کودتای 32 و سوئد!

قطب‌الدین صادقی بجز کارگردانی نمایش «مروارید»، فعالیت‌های دیگری نیز در حوزه تئاتر دارد. او در این‌باره گفت: «در حال آماده‌سازی آکادمی برای تدریس بازیگری و کارگردانی هستم. در کنار آن نیز سالن نمایش صد نفره‌ای به اندازه سالن چهارسو در خیابان وصال و بالاتر از تقاطع طالقانی ساخته شده است. امیدواریم تا عید فطر افتتاح شود و به آنجا برویم. در عین حال روی دو نمایش کار کرده‌ام که در کشور سوئد روی صحنه خواهد رفت. یکی از این نمایش‏‌ها «سرود صدهزار اوفلیای عاشق» داستان انفال است. داستان آن 182 هزارنفر که صدام زنده به گورشان کرد. در این نمایش دختری که بازیگر تئاتر بوده و نقش افلیا را بازی می‌کرده، مشاهدات خود را از زنده به گوری با شعرهایی در هم بازگو می‏کند؛ در اصل بازسازی شخصیت افلیا از دل فاجعه نسل‏کشی در کردستان عراق. و نمایش دیگر به نام «چلور» که اسم گیاهی خوشبو در کردستان است و نامی دخترانه. در این نمایش نیز از دختری مظلوم سخن به میان آمده است که در کودتای 32 اعدام شده است.

صابر محمدی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها