گفت‌وگو با محمدرضا بایرامی، نویسنده

کلاس داستان نرفتن نویسنده‌ام کرد

محمدرضا بایرامی از جمله نویسندگان بی‌حاشیه‌ای است که کارش را می‌کند. همین دو ماه قبل بود که او موفق شد با رمان «لم یزرع» جایزه جلال آل احمد را به دست بیاورد البته او چند سال قبل با کتاب «کوه مرا صدا زد» از قصه‌های سبلان توانست جایزه خرس طلایی و جایزه کبرای آبی سوئیس و نیز جایزه کتاب سال سوئیس را از آن خود کند.
کد خبر: ۱۰۰۱۴۵۸
کلاس داستان نرفتن نویسنده‌ام کرد

با او درباره این‌که چطور نویسنده شد، این‌که چقدر به کلاس‌های داستان‌ نویسی اعتقاد دارد، این‌که اوقات فراغتش را چطور می‌گذراند و چقدر اهل فضاهای مجازی است، گپ و گفتی داشتیم که در زیر می‌خوانید.

از چند سالگی استعداد نوشتن را در خودتان کشف کردید؟

11ـ10 سالگی شروع کردم.

مشوقی داشتید؟

خیر، نه کلاسی، نه کتابخانه‌ای فقط کتاب می‌خواندم. داستان‌های خوب روی من تاثیر می‌گذاشت. یک توفیق اجباری بود. دوره‌ای که اصلا تلویزیون نداشتیم و مجبور شدم کتاب بخوانم. اولین کاری که از من چاپ شد دوم دبیرستان بودم؛ در یکی از مجلات چاپ شد.

آن موقع اردبیل زندگی می‌کردید؟

نه، من متولد روستاهای اطراف سرعین هستم. کلاس اول که تمام شد بعد به تهران آمدیم.

در ادامه چه انگیزه‌هایی شما را به ادامه نوشتن ترغیب کرد؟

نبود کلاس‌های داستان‌نویسی باعث شد داستان‌نویس شوم. جایی بود که باید نمونه کار می‌فرستادم. فرستادم و قبول شدم اما نتوانستم به کلاس بروم. علتش این بود که تابستان‌ها سر کار می‌رفتم. همان موقع تابستان بود که نمونه داستان را برای مجله‌ای فرستادم و پاییز همان سال چاپ شد. توفیق خوبی بود که کلاس نرفتم. دو بار برایم این اتفاق افتاده است. این نشدن به نفعم بود.

پس به هنرآموزانی که به کلاس‌های داستان‌نویسی شما می‌آیند چه می‌گویید؟

به آنها همیشه می‌گویم شرکت کردن در کلاس شما را داستان‌نویس نمی‌کند و حتی راه شما را هم میانبر نمی‌کند. بهترین آموزش را می‌توانید از کتاب‌ها بیاموزید. کلاس فقط جایی است که می‌توانید از استاد تجربه فرا بگیرید. کلاس جای تئوری نیست.

بجز نوشتن چه کاری می‌کنید؟

فقط کارم نوشتن است.

چون می‌گویند نوشتن در کشور ما شغل نیست.

به آن معنا بله، به طور طبیعی شغل ما هم در راستای نوشتن هست. همین کلاس‌های داستان‌نویسی و داوری به اضافه این‌که من کارمند جایی هستم که کارش ادبیات است.

به دیگران که می‌گوییم اوقات فراغت چه می‌کنید، معمولا می‌گویند کتاب می‌خوانیم. شما که کارتان خواندن و نوشتن است، اوقات فراغت خود را چطور می‌گذرانید؟

پیاده‌روی می‌کنم. به کوه می‌روم. سفر می‌کنم. سفر هم تفریح است و هم تجربه.

پس اهل ورزش هم هستید؟

حرفه‌ای که نه، اما گاه گاهی می‌رویم.

از وقتی شبکه‌های اجتماعی فراگیر شده، گروه‌ها و کانال‌های زیادی به اسم ادبیات راه افتاده است. به نظر شما از این فضاها ادبیات جدی در می‌آید؟

به نظرم اگر ادبیات هم در بیاید کفه ترازو به سمت ادبیات نیست. فضای هوچی گرایانه‌ای است. این فضاها خیلی جدی نیست. فضاهای محفلی است و باعث می‌شود راجع به یک چیز بیخود و بی جهت بزرگنمایی شود. فضای مجازی فضای قابل اعتنایی نیست. از نظر خبررسانی و اطلاع‌رسانی شاید باشد، اما در ادبیات نه.

خودتان چقدر اهلش هستید؟

در حد این‌که فقط از جاهایی اخبار را دنبال کنم. اگر هم گروهی مرا اضافه کنند مدتی صبر می‌کنم به احترامشان و بعد آن گروه را یواشکی ترک کنم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها