گفت‌وگوی نوروزی جام جم با سید‌عزت‌الله ضرغامی

نگاه‌ دیپلماتیک در فرهنگ جواب نداد

شهید مطهری با انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی(ره) نسبت مستقیم دارد. قسمت‌های آخر سریال معمای شاه، جامعیت بی‌بدیل او را در این خصوص به تصویر کشیده است.
کد خبر: ۱۰۰۰۰۶۵
انقلاب اسلامی و آزادی

سخنرانی‌های روشنگرانه و دستگیری توسط ساواک، مأموریت و نمایندگی او از سوی حضرت امام(ره) برای تشکیل شورای انقلاب؛ نقش محوری در تصمیم‌گیری‌های راهبردی و حساس؛ هدایت دانشجویان و جوانان انقلابی و بویژه مبارزه شجاعانه او در ماه‌های اول پیروزی انقلاب با جریان‌های انحرافی؛ التقاطی و مارکسیسم و گروهک فرقان تا روز شهادتش (12 اردیبهشت 58)؛ از او چهره‌ای استثنائی ساخته است.

مطهری معلم انقلاب و تراز فکری جمهوری اسلامی است. لذا وقتی در مورد «آزادی» سخن می‌گوید شنیدنی و به طور جدی قابل توجه و اعتناست.

از میان آثار ارزشمندش؛ گزیده زیر را از کتاب پیرامون انقلاب اسلامی (49 و 50) انتخاب کردم.

این متن پیاده شده نوار سخنرانی آن شهید در فروردین 58 در مسجد الجواد است.

«از آنجا که ماهیت این انقلاب، ماهیتی عدالتخواهانه بوده است، وظیفه حتمی همگی ما این است که به آزادی‌ها به معنای واقعی کلمه احترام بگذاریم؛ زیرا اگر بنا شود حکومت جمهوری اسلامی، زمینه اختناق را به وجود بیاورد، قطعا شکست خواهد خورد. البته آزادی غیر از هرج و مرج است و منظور ما، آزادی به معنای معقول آن است.

هرکس می‌باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد. اتفاقا تجربه‌های گذشته نشان داده است که هر وقت جامعه از یک نوع آزادی فکری ـ ولو از روی سوءنیت ـ برخوردار بوده است این امر به ضرر اسلام تمام نشده، بلکه درنهایت به سود اسلام بوده است. اگر در جامعه ما، محیط آزاد برخورد آرا و عقاید به وجود بیاید؛ به طوری که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرف‌هایشان را مطرح کنند و ما هم در مقابل، آرا و نظریات خودمان را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینه سالمی خواهد بود که اسلام هرچه بیشتر ریشه می‌کند. اینجا بی‌مناسبت نیست که خاطره‌ای برایتان تعریف کنم.

چند سال پیش در دانشکده الهیات، یکی از استادها که ماتریالیست بود، به طور مرتب سرکلاس‌ها، تبلیغات ماتریالیستی و ضداسلامی می‌کرد. دانشجویان به این عمل اعتراض کردند و کم‌کم نوعی تشنج در دانشکده ایجاد شد. من نامه‌ای به طور رسمی به دانشکده نوشتم که عین این نامه را در حال حاضر در اختیار دارم و توضیح دادم که به عقیده من لازم است در همین‌جا که دانشکده الهیات است، یک کرسی ماتریالیسم دیالکتیک تأسیس بشود و استادی هم که وارد در این مسائل باشد، و به ماتریالیسم دیالکتیک معتقد باشد، تدریس این درس را عهده‌دار شود. این طریق صحیح برخورد با مسأله است و من با آن موافقم، اما این‌که فردی پنهانی و به‌صورت اغوا و اغفال، بخواهد دانشجویان ساده و کم مطالعه را تحت تأثیر قرار دهد و برایشان تبلیغ کند، این قابل قبول نیست. بعد من به همان شخص هم چند بار پیشنهاد کردم که شما به عوض آن‌که حرف‌هایت را با چند دانشجوی بی‌اطلاع در میان بگذاری، آنها را با من در میان بگذار و اگر هم مایل باشی می‌توانیم این کار را در حضور دانشجویان انجام دهیم و حتی اگر لازم باشد جمعیت بیشتری حضور داشته باشند، می‌شود از اساتید و دانشجویان دانشگاه‌ها دعوت کرد و در یک مجمع عمومی چند هزار نفری ما دو نفر حرف‌هایمان را مطرح می‌‌کنیم و به اصطلاح نوعی مناظره داشته باشیم. حتی به او گفتم با این‌که من حاضر نیستم به هیچ قیمتی در رادیو صحبت کنم یا در تلویزیون ظاهر شوم، ولی برای این کار حاضرم در رادیو یا تلویزیون با شما مناظره کنم...

(این اظهارنظر مربوط به دوران طاغوت بوده است.)

و به اعتقاد من تنها طریق درست برخورد با افکار مخالف همین است والا اگر جلوی فکر را بخواهیم بگیریم، اسلام و جمهوری اسلامی را شکست داده‌ایم، اما البته همان‌طور که توضیح دادم برخورد عقاید غیر از اغوا و اغفال است. اغوا و اغفال یعنی کاری توأم با دروغ، توأم با تبلیغات نادرست انجام دادن.» پیرامون انقلاب اسلامی (صفحه 49 و 50)

سید عزت‌الله ضرغامی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها