اعتیاد دارد، این موضوع را نه‌تنها از چهره تکیده و استخوانی و قد خمیده‌اش بلکه از صحبت‌های جسته و گریخته‌اش درخصوص این که اعتیاد زندگی‌اش را به نابودی کشانده و او را به این راه کشانده می‌شود فهمید.
کد خبر: ۹۳۳۹۷۶
سرقت با کیسه مشکی

به گزارش جام جم آنلاین ، با آن که در شناسنامه سنش 25 سال است، اما چین و چروک‌های روی صورت حکایت از بیشتر از اینها دارد.

سیروس، متهم به سرقت از اتباع خارجی است. او با ترفندی خاص و حرفه‌ای این سرقت‌ها را انجام می‌داد.

اگر می‌خواهید بدانید که شیوه مرد جوان برای سرقت هایش به چه صورت بوده، این گفت‌وگو را بخوانید.

سرقت‌ها را چطور انجام می‌دادی؟

من و همدستم در خیابان‌ها پرسه می‌زدیم و با دیدن سوژه مناسب به طرف آنها می‌رفتیم. من راننده بودم. در مقابل پای سوژه مورد نظر نگه می‌داشتم و همدستم به نام سیامک از خودرو پیاده می‌شد. ما خودمان را مامور مبارزه با مواد مخدر معرفی می‌کردیم. بعد از آن از سوژه می‌خواستیم هرچه داخل جیب‌هایش است را داخل کیسه نایلونی مشکی رنگی که همراهمان بود بریزد. سوژه ما هم از همه جا بی‌خبر این کار را می‌کرد و من و همدستم هم نیز با ترفند در یک فرصت مناسب پول‌ها و وسایل با ارزش را از داخل کیسه پلاستیکی برمی‌داشتیم و کیسه را با سایر مدارک به آنها بر می‌گرداندیم و به راهمان ادامه می‌دادیم.

سوژه‌هایتان را چطور شناسایی می‌کردید؟

سوژه‌های ما اتباع خارجی و بیشتر افغانی بودند.

چرا اتباع بیگانه را برای این کار انتخاب می‌کردید؟

آنها با شرایط و قوانین ایران آشنایی ندارند. از طرفی افغانی‌ها بیشتر غیرقانونی در ایران هستند و بدون آن که حرفی بزنند آنچه را ما می‌خواستیم انجام می‌دادند و به دلیل حضور غیرقانونی جرات نمی‌کردند شکایت کنند به همین دلیل ما شاکی نداشتیم که پلیس از ماجرا با خبر شود و ما را دستگیر کند.

چه ساعت‌هایی برای سرقت می‌رفتید؟

سرقت‌ها را اغلب غروب انجام می‌دادیم.

برای چه غروب‌ها به سرقت می‌رفتید؟

هم خیابان شلوغ بود و کسی حواسش به ما نبود و هم این که غروب‌ها افغانی‌ها از صاحب کارهایشان پول گرفته بودند و می‌شد از آنها سرقت کرد. صبح‌ها پولی در جیب‌هایشان نیست که از آنها سرقت کنیم.

چه مدت است این کار را انجام می‌دهی؟

دو ماهی می‌شود.

روزی چند سرقت؟

متفاوت بود، گاهی دو یا سه سرقت و گاهی یک روز هم سرقت نمی‌کردیم.

سابقه داری؟

نه، تا به حال گذرم به کلانتری هم نیفتاده است.

پس چرا تصمیم گرفتی سرقت کنی؟

وسوسه‌های همدستم، او سابقه‌دار است و تا به حال چندبار هم بازداشت شده است. به من گفت این کار درآمد خوبی دارد. آنقدر در گوشم خواند و مرا وسوسه کرد تا تصمیم گرفتم با او همراهی کنم.

خودرویی که در سرقت‌ها استفاده می‌کردی برای چه کسی بود؟

ماشین خودم بود، اوایل مسافرکشی می‌کردم.

چطور دستگیر شدی؟

مقابل خانه‌مان پلیس مرا بازداشت کرد، اما این که چطور هویت مرا شناسایی کردند؛ نمی‌دانم.

از همدستت خبر داری؟

او زودتر از من بازداشت شد. همدستم کف زن حرفه‌ای است و آنقدر با سرعت پول‌ها را کف می‌رود که حتی با دوربین هم نمی‌شود صحنه کف‌زنی‌اش را ضبط کرد.

تحصیلاتت چقدر است؟

در حد ابتدایی. خانواده‌ام طوری بودند که کار را به درس خواندن ترجیح می‌دادند. البته خودم هم اهل درس نبودم و هر سال با کلی مکافات و تک‌ماده شهریور قبول می‌شدم.

از کاری که کرده‌ای پشیمانی؟

من متوجه نمی‌شدم چه کاری می‌کردم از بس که مواد مرا از خود بی‌خود کرده بود. حال خوبی نداشتم و بعد از دستگیری تازه متوجه شدم که چه کارهایی انجام داده‌ام. با خودم که فکر می‌کنم می‌بینم که حماقت بزرگی انجام داده‌ام. نمی‌دانم در نبود من چه بلایی سر خانواده‌ام می‌آید و آنها روزگارشان را چطور می‌گذرانند. دلم برای افرادی که با کلی زحمت پول درآورده بودند و ما در یک فرصت از آنها سرقت می‌کردیم هم می‌سوزد. افغانی‌هایی که ترس نداشتن مجوز آنها را وادار کرد شکایت نکنند.

هلیا قنبری

ضمیمه تپش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها