در گفت‌وگو با پیشکسوتان خبرنگاری و روزنامه‌نگاری ایران عنوان شد:

سایه‌روشن‌های خبرنگاری

امروز را روز خبرنگار نام نهادند؛ روزی که محمود صارمی، خبرنگار ایرنا سال 1377 و درحین مأموریت خبری در افغانستان به شهادت رسید. 17 مرداد هرسال بهانه‌ای برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره خبرنگارانی است که در دفاع مقدس همقدم با رزمندگان اسلام حضور داشتند و به شهادت رسیدند. همچنین بهانه‌ای است برای قدردانی از تلاش خبرنگاران و اصحاب رسانه که امروزه در رسانه‌های مختلف اعم از رادیو، تلویزیون، مطبوعات، خبرگزاری‌ها و سایت‌های خبری فعالیت می‌کنند.
کد خبر: ۹۲۹۴۶۷
سایه‌روشن‌های خبرنگاری

گرامیداشت این روز بهانه‌ای شد برای گفت‌وگو با چند نفر از پیشکسوتان عرصه خبرنگاری و شنیدن خاطرات تلخ و شیرین آنها.

من و نورمن ویزدوم، یهویی

علی‌اکبر عبدالرشیدی: خبرنگار، نماینده افکار عمومی است که از طریق یک رسانه، اطلاعات مربوط به رویدادهای پیرامون خود را که مورد علاقه جامعه است، با دقت و صحت گزارش می دهد. از سال 1344 یعنی 50 سال پیش در رادیو کرمان به کار مشغول شدم. سال 1349 به تلویزیون منتقل شدم و چون لیسانس زبان انگلیسی داشتم، در واحد خبر به عنوان مترجم اخبار به فعالیت پرداختم. سال 1358 به عنوان نخستین خبرنگار بعد از انقلاب به لندن اعزام شدم. آن زمان هیچ خبرنگاری از صداوسیما در اروپا نبود، لذا شعاع کار خبری من تمام اروپا، آفریقا، مسکو و حتی آمریکا بود. با شخصیت‌های زیادی از جمله فیدل کاسترو، راجیوگاندی، قزافی، ژولیوس نایرره و بسیاری دیگر مصاحبه کردم، اما بهترین و متفاوت‌ترین دیدار من در خیابان آکسفورد لندن اتفاق افتاد. در این خیابان قدم می‌زدم که ناگهان با بزرگ‌ترین کمدین تاریخ بریتانیا یعنی نورمن ویزدوم روبه‌رو شدم. با گشاده‌رویی دعوت مرا پذیرفت و به دفتر آمد و مصاحبه‌ای دو ساعته با او ترتیب دادم. فکر می‌کردم فیلم‌های زیادی بازی کرده، اما وقتی گفت تنها 16 فیلم بازی کرده است، تعجب کردم. پرسیدم چرا؟ گفت: در اینجا هنرمندان اصرار ندارند به هر قیمتی کارنامه هنری خود را پُر کنند، بلکه تا وقتی برای جامعه مفید هستند، کار می‌کنند.

ساواک و چماق‌دارها دنبالم بودند

دکتر علی‌اکبر قاضی‌زاده: از سال 1349 کارم را با روزنامه کیهان آغاز کردم. خبرنگار واقعی آدمی اهل کشف و یافتن و به نوعی فضول است. فضولی تنها در این شغل است که اخلاقی زشت محسوب نمی‌شود. خبرنگاری که کتاب نخواند، نمایش نبیند، سینما نرود، سفر نکند و قهوه‌خانه نرود؛ یعنی از جامعه و مردم به دور است؛ لذا این فرد نمی‌تواند خبرنگار باشد. امروزه افراد بسیاری به خبرنگاران پشت میزنشین تبدیل شده‌اند و برای تهیه خبر به تماس‌های تلفنی اکتفا می‌کنند. همین پشت میزنشینی خبرنگاران باعث شده روزنامه‌های چهار یا پنج هزار تیراژی داشته باشیم که بیشتر جای تأسف و خجالت است تا افتخار. سال 1353 بود که درباره فناوری لوله و اتصالات (PVC) خبری را کار کردم. فردای آن روز عده‌ای چماق‌دار و چاقوکش و ساواکی مقابل در روزنامه جمع شدند و دنبال خبرنگار این مطلب می‌گشتند تا حقّش را کف دستش بگذارند. من از در دیگر روزنامه فرار کردم و یک نفس تا انتهای خیابان لاله‌زار دویدم. آن روز مدیرمسئول در تحریریه کلی داد و فریاد کرد و مرا شماتت کرد. بعد گوشه‌ای مرا تنها دید و با خوشحالی، آفرین گفت. علت این رفتار دوگانه را پرسیدم. گفت، در بین کارکنان افراد ساواکی هم هستند؛ لذا سر و صدا کردم که خبر بدهند با خبرنگار موردنظر برخورد شدید شد.

خبرنویسی زیر نور منّور

دکتر امیدعلی مسعودی: در کشور ما، هم خبرنگار حرفه‌ای و هم سندیکای خبرنگاران وجود دارد، اما این سندیکا آنچنان که باید حرفه‌ای نیست. لذا ضرورت دارد یک بار دیگر سندیکای خبرنگاران ایرانی نوسازی و بهسازی شود.

اولین کارهای خبری من به دوران دانش‌آموزی برمی‌گردد که برای مجله پیام شادی خبر تهیه می‌کردم. از سال 1364 کار خود را به صورت جدی در تحریریه کیهان آغازکردم. بهترین خاطرات من از حرفه خبرنگاری به همان دوران دفاع مقدس برمی‌گردد که زیر رگبار گلوله، منّور و گلوله‌های توپ و تانک، همدوش رزمندگان اسلام حضور داشتم و خبر تهیه می‌کردم. آن موقع برای ارسال تصاویر خطوط مقدم امکانات امروزی مانند ماهواره و تلفن‌های همراه نبود؛ لذا تصاویر و مصاحبه‌ها را از طریق خطوط ماکروویو به کرمانشاه، از آنجا به اراک و از اراک به تهران ارسال می‌کردیم. به چشم خود می‌دیدم که خبرنگاران دفاع مقدس چگونه جان خود را برای انجام رسالت خویش در کف دست می‌گرفتند و از خطوط مقدم جنگ خبر تهیه می‌کردند. چه بسیار خبرنگارانی که حین انجام ماموریت خبری به شهادت رسیدند. یادشان گرامی باد.

مقتول کچل یا مو فرفری

محمد بلوری: متولد سال 1315 هستم و از دوران دبیرستان مطلب می‌نوشتم. نزدیک سال‌های پُرالتهاب 1328 بود که در روزنامه محلی میهن‌پرستان قائمشهر، خبر و یادداشت می‌نوشتم. سال1336 به دارالفنون تهران آمدم و حین تحصیل به روزنامه کیهان معرفی شدم. آن زمان در هیچ روزنامه‌ای صفحه ویژه حوادث وجود نداشت؛ لذا حوادث در صفحات مختلف پراکنده بود. همان سال اولین صفحه اختصاصی حوادث را در کیهان راه‌اندازی کردم و اخبار حوادث را به صورت گزارشی می‌نوشتم که بسیار مورد توجه مردم قرار گرفت.

در سال 1341 خبرنگار کیهان و خبرنگار اطلاعات برای گرفتن عکس یک مقتول به شهربانی رفتند. یک عکس کامل بود که نصیب خبرنگار من شد و یک عکس نصفه که فقط گردن مقتول بود، نصیب خبرنگار اطلاعات شد. فردای آن روز مردم با دو چهره از یک مقتول روبه‌رو شدند. در عکس کامل، مقتول کاملاً کچل بود که ما در کیهان چاپ کردیم و در عکس دیگر چون سر مقتول معلوم نبود خود عکاس، عکس آدم دیگری که بسیار پُرمو بود را کار کرد که این اشتباه روزنامه اطلاعات آن روز بسیار موجب خنده اهالی مطبوعات و مردم شد.

محمد زندکریمخانی

رادیو و تلویزیون

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها