سینما حتی اگر سراغ فیلم‌هایی در ژانرهایی متفاوت و دور از جریان واقعی زندگی برود، باز هم عناصر و دستمایه‌هایی زمینی دارد و بستر و زمینه اصلی قصه‌ها مربوط به همین مردمی است که در سرزمین‌ها و کشورهای مختلف زندگی می‌کنند. حتی می‌توان در فیلمی فضایی و بسیار تخیلی هم ردپایی از مسائل روزمره زندگی در روی زمین پیدا کرد و در اثری انیمیشنی و فوق‌العاده خیالپردازانه هم ارجاعاتی ملموس و محسوس را تشخیص داد.
کد خبر: ۸۸۷۳۷۱
آینـه‌های شکستـه

هشتاد و هشتمین مراسم اسکار که بتازگی با معرفی برگزیده‌ها به کار خود پایان داد، فیلم‌هایی در خود داشت و اتفاقا موفق به دریافت جایزه اسکار هم شدند که با وجود تنوع ژانری و سلیقه متفاوت کارگردانانشان، نشانه‌هایی دارد از آنچه تاریخ آمریکا را شکل می‌دهد؛ آمریکایی که با حقنه و تبلیغات وسیع و گسترده و مکرر خود آمریکایی‌ها و به‌ویژه اهالی هالیوود، سال هاست مدعی سرزمین آزادی است. اما اگر از زرق و برق تبلیغاتی اولیه و پیشرفت‌های علمی و صنعتی آمریکا که بگذریم، اتفاقات و رویدادهایی می‌بینیم که این مهد آزادی، دموکراسی و عدالتخواهی را زیر سوال می‌برد و همه مفاهیم حقوق بشری رنگ می‌بازد.

سینمای آمریکا و هالیوود هم اگرچه بخش اعظمی را به دروغ پردازی جذاب و خلاقانه اختصاص می‌دهد و سعی دارد مردم کشور خودش و دیگر نقاط جهان را از واقعیت‌های موجود دور کند و به دنیای هپروتی و خوش‌رنگ و لعاب خودش ببرد، با این حال نمی‌تواند به بخشی از واقعیت، بی‌تفاوت باشد. این نگاه مختصر مبتنی بر وجدان و واقعیت، گاهی در فیلم‌هایی کوچک، متفاوت و مستقل از جریان غالب هالیوود تولید می‌شود و مورد توجه قرار می‌گیرد و گاهی هم می‌توان حتی در فیلم‌های جریان اصلی هالیوود هم فیلم‌هایی یافت که در لفافه داستانی پرتعلیق و جذاب و تماشاگرپسند، خواسته یا ناخواسته از گاف‌های ضدحقوق بشری و غیرانسانی آمریکا می‌گویند.

در ادامه، نگاهی کوتاه و مختصر خواهیم داشت به فیلم‌هایی که در اسکار امسال مورد توجه قرار گرفتند؛ فیلم‌هایی که هرکدام نقطه سیاهی از سرزمین مهد آزادی را عیان می‌کنند و لکه‌های ننگی از تاریخ بی پشتوانه آمریکا را پیش روی مخاطبان جهانی قرار می‌دهند.

اتاق

کارگردان: لنی آبراهامسون

بازیگران: بری لارسون، یاکوب ترمبلی، جوآن آلن و ویلیام اچ میسی

سال‌ها قبل خبری در رسانه‌های ایران منتشر شد که پیرمردی، دو دختر نوجوانش را 11 سال در خانه زندانی کرده و هیچ‌گاه آنها را از اقامتگاهشان بیرون نیاورده است. این موضوع، دستمایه فیلمی به نام سیب هم شد. ساخت فیلم و نمایش آن در جشنواره‌های جهانی باعث شد بسیاری تصوری عجیب و غریب از ایران داشته باشند و ضمن نکوهش چنین اتفاقی و عمل مذموم و غیرانسانی پیرمردی با ذهن بیمار، آن را به شرایط دشوار فرهنگی و اجتماعی در جامعه ایران تعمیم و تسری بدهند.

اما چند سال قبل رمانی در آمریکا از سوی اما داناهیو نوشته و منتشر شد به نام «اتاق» که قصه‌ای شبیه این را روایت می‌کرد و داستان زن و پسربچه‌ای را بازگو می‌کرد که هفت سال از سوی مردی روان‌پریش زندانی شدند. اگرچه شاید اثر داناهیو که دستمایه فیلم سینمایی اتاق قرار گرفت، به‌طور مستقیم برگرفته از یک اتفاق واقعی نباشد، اما اتفاقات مشابهی بارها در آمریکا، همان سرزمین آزادی رخ داده و حتی ماجراهایی تلخ‌تر از این در رسانه‌ها گزارش شده است. اتاق در عین حال می‌تواند تمثیلی از وضعیت بسته جامعه آمریکا هم باشد و از این دیدگاه می‌توان آن را همان تصویر دور از واقعیتی دانست که سیاستمدارهای غیرمنصف این کشور به مردمشان می‌دهند.

بسیاری از آمریکایی‌ها مثل جک و مادرش هستند که تصورشان از جهان همان فیلم‌ها و کارتون‌هایی است که تلویزیون اتاق و آلونکشان به آنها می‌دهد و مثل آن پسربچه پنج ساله اصلا گمان نمی‌کنند، جهانی واقعی و جز این هم وجود دارد.

بازگشته از گور

کارگردان: آلخاندرو گونزالز ایناریتو

بازیگران: لئوناردو دی کاپریو، تام هاردی، دامنل گلیسون و ویل پولتر

خیلی‌ها شاید گمان کنند جهانی که ایناریتو در بازگشته از گور خلق می‌کند، فضایی کاملا ذهنی، ساختگی و خلاقانه است و ربطی به واقعیت نه‌تنها امروز، بلکه دیروز و گذشته آمریکا هم ندارد. اتفاقا پاره‌ای از تشویق‌ها و تحسین‌های کارگردان فیلم هم از همین منظر است. اما فیلمساز توانای مکزیکی با ساخت فیلمی درباره ذات و خوی و سرشت وحشیگری آمریکایی‌ها و گذشته نکبت بار و ننگینشان، پیشینه سیاه آنها را به رخ کشید. این حرکت سینمایی، شیطنتی انتقام‌آمیز و بامزه را هم در خود داشت، چراکه سال‌ها سینمای آمریکا چهره‌ای خشن و چه بسا ابله از مکزیکی‌ها ارائه کرد و حتی اعمال هرگونه عمل خشونت‌بار غیرانسانی بر آنها از سوی آمریکایی‌ها را بلااشکال می‌دانست.

ایناریتو، اینجا آمریکایی را به ما نشان می‌دهد که برای تجارت پوست حیوانات، وحشیانه و بیرحمانه همدیگر را می‌درند و پوست یکدیگر را هم می‌کنند. تام هاردی در این فیلم نقش سفیدپوست طماعی را بازی می‌کند که به خاطر مبلغ ناچیزی، حاضر به زنده به گورکردن هیو، شخصیت اصلی قصه می‌شود، اما هیو که نقشش را دی کاپریو بازی می‌کند و به خاطر دشواری نقش و بازی خوبش پس از سال‌ها چشم انتظاری، برنده اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد شد، مقاومتی جانانه از خود به نمایش می‌گذارد و نمی‌گذارد قساوت، خیانت و ناجوانمردی همنوع، همرنگ و هموطنش او را از پا درآورد. «بازگشته از گور» اگرچه قصه‌ای محصول ذهن خیالپرداز ایناریتو و اسمیت به عنوان فیلمنامه‌نویس و پیشتر البته مایکل پانک به عنوان رمان‌نویس است، اما با واقعیت سال‌های دور آمریکا مو نمی‌زند و چه بامسما جلوه می‌کند آینه‌ای از دیروز که در برابر آمریکای امروز متمدن‌نما گرفته شده است.

سفیدی برفِ همواره در همه پلان‌های این فیلم چه تضاد و تقابل عجیبی دارد با سیاهی درون آدم‌ها. سفیدی و سیاهی که سال‌ها جزو رنگ‌های مسلم کشور آزاد آمریکا بوده است، آدم‌ها و دولتمردانی با جامه‌ای سفید و نشسته در محلی که به شکل معنادار و تمثیل‌گرایانه‌ای کاخ سفید نام دارد، اما رنگ اعمالشان از هر سیاهی سیاه‌تر است. تقابل رنگ‌هایی که در طول تاریخ محدود آمریکا در تبعیض‌نژادی هم خودش را به عریانی به تصویر کشیده و حتی در تازه‌ترین مراسم اسکار در سال 2016 هم چشمه‌هایی از آن را بوضوح دیدیم، هرچند هالیوود و آکادمی اسکار با ادعاهایی آن را رد کنند و با شوخی‌ای کبک وار، سرشان را زیر انبوهی از برف فرو برند.

اسپاتلایت (افشاگر)

کارگردان: توماس مک کارتی

بازیگران: مایکل کیتون، مارک رافالو، راشل مک آدامز، لیو شرایبر و استنلی توچی

اسپاتلایت (افشاگر) که اسکار بهترین فیلم سال را از آنِ خود کرد، یکی از مهم‌ترین افشاگری‌ها و خودزنی‌های هالیوود است. فیلم البته براساس واقعیت ساخته شده و فقط کمی پیازداغ نمایشی آن بیشتر شده است. البته پرده‌برداری از رفتار 90 کشیش منحرف جنسی در بوستون آمریکا که در طول زمان خدمتشان در کلیسا اقدام به آزار و اذیت کودکان بیگناه فراوانی کردند، به اندازه کافی، دراماتیک و تکان‌دهنده است و خیلی هم نیاز به قصه‌پردازی در آن احساس نمی‌شود. با این حال مک کارتی سراغ موضوعی چالش‌برانگیز می‌رود و موفق می‌شود با یک تیر، دو نشان بزند. درست است که این رسوایی به‌هیچ‌وجه توجیه‌پذیر نیست و در هیچ محکمه و با هر دیدگاهی نمی‌توان مطالبی در دفاع از آن بیان کرد، اما سازندگان اسپاتلایت در فیلم در مسیری این موضوع را طرح می‌کنند که دیدگاهی ضددین از آن استنباط می‌شود. آنها هم با رونمایی سینمایی از یک سلسله واقعیت تلخ اجتماعی و مستند، در راستای خوشایند تماشاگران گام برمی‌دارند و هم با نگاهی لاییک، دق دلی‌شان را سر دین مسیحیت خالی می‌کنند. درواقع همه چیز طوری برنامه‌ریزی شده تا تماشاگرانی که به پای فیلم می‌نشینند، همه مشکلات و انحرافات و خطاهای برخی کشیش‌ها را از چشم کلیسا و دین ببینند. چنین می‌شود که فیلمی با رویکرد دین‌ستیز، فیلم‌های دیگر اسکار 2016 را پشت‌سر می‌گذارد و بهترین فیلم سال می‌شود. چون دیدگاه مطرح شده به نوعی نظر و دیدگاه بسیاری از سردمداران آمریکاست.

بامداد محمدی

جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها