اینجا شهرت علمی از هر شهرتی بالاتر است دانش و علم‌اندوزی در بین ایرانیان از قدیم تاکنون جایگاه ویژه‌ای داشته و مردم برای کسانی که درس خوانده و دانشمند بودند، احترام ویژه‌ای قائل می‌شدند آنقدر که در بسیاری از نقاط ایران، هزینه‌ای بابت مدرسه و کتاب و دفتر دریافت نمی‌شد و حتی در شهرهای مختلف، نمونه‌های زیاد مدارسی را داریم که افراد ثروتمند و دانش دوست اموال خود را وقف مدرسه و آموختن کودکان و نوجوانان می‌کردند؛ مدرسه‌هایی که هنوز در کشور فعال است و دانش‌آموزان و طلاب در آن درس می‌خوانند.
کد خبر: ۸۷۹۵۵۸
علم‌آموزی ایرانیان در نگاه جهانگرد فرانسوی

این نگاه عمیق و محبت‌آمیز ایرانیان به علم و دانش آنقدر زیاد بوده که از چشم مسافران خارجی پوشیده نمانده است. شاهد این استدلال را می‌توان در سفرنامه‌های بی‌شمار جهانگردانی که به ایران سفر کرده‌اند، دید. ژان شاردن، جهانگرد فرانسوی که پیش از این نیز از او مطالبی را در این صفحه داشتیم، در بخشی از سفرنامه خود به گونه‌های مختلف تحصیل علم در ایران اشاره کرده که علاوه بر جذابیت تاریخی، نقاط ظریف انسانی دارد که خواننده را به وجد می‌آورد. قسمت‌هایی از دیده‌های او را در ادامه می‌خوانید:

ایرانیان بچه‌ها را در شش سالگی به مکتبخانه می‌فرستند تا نیایش خداوند و خواندن و نوشتن را بیاموزند و معتقدند کودک در آن سن آمادگی ندارد که بیش از این چیزی بیاموزد و در ایران مدرسه را مکتبخانه و معلم مکتب را مکتب‌دار می‌گویند و در هر شهر و محله‌ای چندین مکتبخانه وجود دارد و شاگردان در این مکتبخانه‌ها با صدای بلند درس خود را می‌خوانند و تکرار می‌کنند.

در یک لحظه یکی الفبا را می‌خواند و دیگری کلمات را هجی می‌کند، یکی فارسی می‌خواند و دیگری عربی. یکی فارسی را به عربی برمی‌گرداند و دیگری عربی را به فارسی. یکی شعر می‌خواند و دیگری مطلبی به نثر. یکی صرف می‌خواند و دیگری نحو.

با این وصف هر کدام سعی می‌کنند با بلندتر کردن صدای خود درس بخوانند و هیچ کس با دیگری قاطی نمی‌شود و استاد هم ناچار است با صدای بلندتر از همه فریاد بکشد و این سر و صدا و غوغای عجیب چنان است که پنداری جادوگران دور هم جمع شده‌اند و هر کدام برای خود وردهای جادویی را به آواز می‌خوانند و در این غوغا هیچ کس حتی صدای خود را نمی‌شنود و در کوچه 20 قدمی مکتبخانه می‌توان سر و صدای بچه‌ها را شنید.

اما استاد بی‌نهایت سختگیر و دقیق و صدایش از همه بلندتر است، با این وضع خو گرفته و بخوبی می‌فهمد بچه‌ها چه می‌گویند و چه کسانی درس خود را خوب یاد گرفته‌اند و می‌فهمد چه کسی غلط می‌خواند و او را با ترکه چوبی که در دست یا روی زانوی خود دارد، می‌زند و مجازات می‌کند و ایرانیان معتقدند که اگر بچه‌ها درس خود را با صدای بلند بخوانند بهتر می‌فهمند تا آن که آهسته و بی‌صدا؛ چون بچه‌ها وقتی درس را آهسته می‌خوانند به هر طرف نگاه می‌کنند و حواسشان پرت می‌شود، اما وقتی با صدای بلند درس می‌خوانند جز به درس خود به چیز دیگری فکر نمی‌کنند و در این مورد حق با آنهاست.

شهریه مکتب در ایران بسیار کم است و هر کس آنچه در توان دارد، می‌پردازد و بعضی از بچه‌های خانواده‌های فقیر شهریه نمی‌پردازند و برخلاف اروپا که هر سال با فرارسیدن سال نو، پدر و مادر هدیه‌ای برای معلم می‌فرستند، در ایران رسم است که در آغاز یا پایان یک درس جدید معلم هدیه‌ای دریافت می‌کند و این هدیه متناسب است با توان مالی خانواده شاگرد و هر وقت شاگرد مکتبخانه به کلاس بالاتر می‌رود برای معلم هدیه ارزشمندتری می‌فرستد. البته بزرگ‌ترین هدیه را برای درس قرآن می‌دهند.

بعد از پایان دوره مکتب به مدرسه می‌روند و مدرسه جایی است برای درس خواندن و آموختن علوم دین و همه مدرسه‌های ایران به وجه سالانه‌ای که به آنها داده می‌شود، وابسته‌اند. بعضی از مدرسه‌ها در سال مبلغ زیادی از این بابت دریافت می‌کنند و عده‌ای از شاگردان مدرسه در اتاق‌هایی که در اختیارشان می‌گذارند زندگی می‌کنند و درس می‌خوانند.

مدرسه‌های بزرگ 50 تا 60 شاگرد را می‌پذیرند و هر یک از شاگردان این نوع مدرسه‌ها دو اتاق کوچک برای زندگی در اختیار دارند. بعضی از این اتاق‌ها اسباب و اثاث دارند و بعضی دیگر خالی‌اند و در این مدرسه‌ها علاوه بر اتاق، مبلغ مختصری هم برای خورد و خوراک به شاگردان می‌پردازند، با این وصف این مدرسه‌ها در مضیقه مالی نیستند و شاگردان که طلبه نامیده می‌شوند برای دریافت آن مستمری مختصر در مدرسه می‌مانند و بعضی از آنها با علاقه درس نمی‌خوانند و چیزی هم یاد نمی‌گیرند، اما با زن و فرزندان خود در اتاق‌های مدرسه زندگی می‌کنند و منظورشان این است که مستمری بگیرند و بی‌آن که کاری کنند زندگی را بگذرانند.

بسیاری از شاگردان این مدرسه‌ها بعد از آن که چیزی یاد گرفتند و به کلاس‌های بالاتر رفتند در خانه‌های بزرگان به بچه‌ها درس می‌دهند یا به کار رونویسی کتاب می‌پردازند و با این درآمد اضافی به زندگی خود رونق می‌بخشند، اما این شاگردان در هر حال، احترام رئیس مدرسه را نگاه می‌دارند، چون می‌دانند اگر رئیس از آنها راضی نباشد، می‌تواند عذرشان را بخواهد و اتاق مدرسه را از این شاگردان نافرمان پس بگیرد.

برای درس خواندن راه‌های دیگری هم هست. بعضی از دانشمندان با نفود و ثروتمند که محبوبیت خود را در دربار پادشاه از دست داده یا از مقام و منصب خود کناره گرفته‌اند با درس دادن به دانشجویان قسمتی از وقت خود را می‌گذرانند و چند روز در هفته صبح و عصر در ساعت‌های مقرر در خانه خود به دانشجویان درس می‌دهند و برای این که دانشجوی فقیر در مضیقه نباشد به آنها غذا و پول و لباس هم می‌دهند. در ایران شهرت علمی از هر نوع شهرتی بالاتر است و حتی صدراعظم اگر اهل علم و ادب باشد، خود مسئولیت و سرپرستی امور مربوط به دانشجویان را به عهده می‌گیرد.

ضمیمه چمدان

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها