همواره رابطه‌ای دوسویه میان تحولات اجتماعی و ادبیات وجود دارد. متون ادبی، همان‌گونه که در بستر زمان و رویدادهای روزگار شکل می‌گیرند، از لحاظ زبان و درونمایه و قالب از زمانه خود تأثیر می‌پذیرند و متقابلا بر حوادث زمانه تأثیر می‌گذارند.
کد خبر: ۸۱۳۸۹۹
درنگی در مفاهیم و مولفه‌های ادبیات انقلاب

ادبیات انقلاب اسلامی ‌ــ در مفهوم عام آن‌ــ محصول گفتمانی است که بر بازگشت به خویشتن و اصالت‌های ایمانی و ملی در برابر دست‌اندازی فرهنگ استعمارگر بیگانه تأکید می‌کند و آن دسته از جریان‌ها و آثار ادبی را دربرمی‌گیرد که در نیم‌قرن اخیر با محوریت این نگاه به‌وجود آمده‌اند یا از این پس به‌وجود خواهند آمد. این گفتمان بر پذیرش آگاهانه‌ ـ و نه تقلیدی‌ــ مظاهر دنیای جدید، در عین حفظ اصالت‌ها و ارزش‌های واقعی و صحیح گذشته تأکید می‌کند و بر آن است که با احیای روح حماسی مذهب می‌توان جامعه‌ای معنوی و آزاد و مستقل و براساس مبانی ایمانی و در عین حال بهره‌مند از مزایای دنیای جدید بنا نهاد. اما این اصطلاح اغلب در مفهوم خاص، به معنی آثاری به کار می‌رود که در سال‌های نخستین انقلاب و نزدیک به آن با التزام به واقعیت‌ها و آرمان‌های انقلاب اسلامی آفریده شده‌ است. بسیاری از صاحب‌نظران، مفهوم ادبیات انقلاب را بر ادبیات سال‌های جنگ، یعنی آثاری که در زمینه فداکاری‌های رزمندگان و حوادث جنگ نوشته شده نیز گسترش می‌دهند و حق نیز همین است؛ زیرا ادبیات دفاع مقدس چیزی جز تداوم ادبیات انقلاب اسلامی، ولی در بستر مضامین مرتبط با دفاع هشت‌ساله ملت ایران نیست.

ادبیات انقلاب، چنان‌که گذشت، گستره‌ای وسیع دارد. به یک اعتبار، همه آثار پدید آمده در چند دهه اخیر در ایران را می‌توان ادبیات انقلاب یا به تعبیر دقیق‌تر، ادبیات دوران انقلاب دانست و همه جریان‌ها و طیف‌های مختلف ادبی را زیر چتر آن قرار داد؛ چرا‌ که کمتر اثر ادبی را در این چند دهه می‌توان یافت که به‌نوعی از حادثه انقلاب اسلامی تأثیر نپذیرفته باشد. بر این اساس، همه آثار پدید آمده در این دوران حتی کار‌هایی را که علیه آن یا از موضع بی‌طرفی به مواضع انقلاب نوشته شده‌اند نیز می‌توان مرتبط با ادبیات دوران انقلاب به‌شمار آورد؛ ضمن این که می‌توان به اعتباری دیگر و از منظری محدودتر نگریست و تنها نوعی خاص از ادبیات این دوران را که به قلم افراد خاصی آفریده شده مصداق ادبیات انقلاب شمرد.

متأسفانه تاکنون تعریف دقیقی از مقوله ادبیات انقلاب صورت نگرفته و هر کسی به‌گونه‌ای به تعریف و تحدید مرزهای آن پرداخته است. گاه نیز نامشخص بودن تعریف این پدیده باعث سوءتفاهم‌هایی شده است و کسانی بی‌آن که مشخص کنند دقیقا از چه مقوله‌ای سخن می‌گویند، براساس سلیقه و عمدتا نگاه‌های ایدئولوژیک، به رد و قبول آن پرداخته‌اند. بدیهی است تا زمانی که مقصود ما از ادبیات انقلاب اسلامی به‌دقت مشخص نشود، هرگونه داوری درباره آن راه به جایی نخواهد برد و به پیشداوری‌های سلیقه‌ای و بی‌معیار نزدیک‌تر خواهد بود.

برای آشنایی با یک پدیده و تعریف دقیق و رفع سوءتفاهم‌های موجود درباره آن، بهترین راه این است که به مولفه‌های شکل‌دهنده به هویت آن توجه کنیم. بدیهی است وقتی مولفه‌های اصلی یک پدیده شناخته شود، براحتی می‌توان در مورد ماهیت واقعی آن سخن گفت و به داوری درباره آن پرداخت؛ اما برای کشف مولفه‌های هر پدیده‌ای، راهی جز استقراء در مصادیق بارز آن نیست.

مولفه‌های ادبیات انقلاب اسلامی

گستره زمانی‌: این ادبیات همزمان با پیدایش نهضت اسلامی ملت ایران، از اوایل دهه 40 به این سو شکل گرفته و تاکنون حدود نیم‌قرن از پیدایش آن می‌گذرد. طبعا آثاری که در این محدوده زمانی آفریده شده باشند یا از این پس آفریده می‌شوند، به شرط برخورداری از ویژگی‌هایی که در پی خواهد آمد، می‌توانند جزو ادبیات انقلاب اسلامی به‌شمار آیند.

بازگشت به خویشتن: ادبیات انقلاب اسلامی براساس دفاع از هویت و بازگشت به خویشتن در برابر هجوم سیاسی، فکری و فرهنگی استعمار شکل گرفته و هرگونه تسلیم‌ از سر ذلت در برابر بیگانه را نفی می‌کند. پیش از این، در مبحث بومی‌گرایی، ابعاد این موضوع را توضیح دادیم. بر این اساس، همه آثاری که با محوریت اصالت‌های فرهنگ خودی آفریده شده‌اند، حتی اگر به‌عنوان بخشی از ادبیات انقلاب اسلامی شناخته نشده باشند، یکی از مولفه‌های مهم این ادبیات را دربردارند.

آرمانـگرایی و عدالتـخواهی‌: ادبیات انقلاب آرمانگرا و عدالتخواه است و این ویژگی باعث می‌شود همواره به ناهنجاری‌ها، نابسامانی‌ها و بی‌عدالتی‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه و جهان و هرگونه تبعیض و استبداد معترض بماند. بر این مبنا، ادبیاتِ سازشکار و توجیه‌گر، حتی اگر خود را مصداق ادبیات ناب انقلاب هم بداند، خارج از مقوله و محدوده ادبیات انقلاب اسلامی خواهد بود. بر پایه همین نگاه است که می‌بینیم شاعران و نویسندگان انقلاب، در طول این دوران و در موارد بسیار، به نقد ناهنجاری‌های اجتماعی و مشکلات مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه و جهان پرداخته‌اند.

مردم‌گرایی‌: ادبیات انقلاب، مردمی است و به باورها و اعتقادات مردم و دیدگاه‌های دینی و ملی آنان احترام می‌گذارد و خود را در برابر مشکلات، دغدغه‌ها و رنج‌های قشرهای فرودست جامعه مسئول می‌بیند و به‌دلیل همین ویژگی، مخاطبان خود را از میان مردم برمی‌گزیند و برای ارتباط با مردم از زبان و بیانی نزدیک به آنان بهره می‌برد.

شاعران و نویسندگان این گفتمان ادبی همواره از دردهای مردم سخن گفته و در این زمینه با آنان همدلی کرده‌اند و برخی از آنان به همین دلیل در سال‌های پیش از انقلاب شکنجه و به زندان و تبعید محکوم شده‌اند.البته باید میان ادبیات مردمی و ادبیات عوامانه و عامه‌پسند فرق قائل شد. ادبیات مردمی، ادبیاتی است خلاقانه و مبتنی بر هنر که به صورت جدی مشکلات اجتماعی را پیگیری می‌کند، اما ادبیات عامه‌پسند تنها به سرگرم کردن گروه‌هایی از مردم می‌پردازد.

نمادها و تمثیل‌ها: نمادها و نشانه‌ها، با تداعی‌ها و مفاهیم تو در تویشان، از مهم‌ترین درونمایه‌های متون ادبی هستند. نحوه شکل‌گیری و حضور نمادها در متن ادبی، تا حدود زیادی می‌تواند هویت و سمتگیری فکری و فرهنگی آن را تعیین کند و نشان بدهد یک اثر می‌تواند زیرمجموعه ادبیات انقلاب اسلامی محسوب شود یا نه. طبعاً حضور نمادهای مذهبی، عرفانی و ملی در چارچوب یک نگاه حماسی، خواه ناخواه، به یک اثر، صبغه ادبیات انقلاب اسلامی می‌بخشد و نمادهای لائیک و غیرحماسی اثر را از این مقوله دور می‌کند.

استفاده از قالب‌های متنوع: براساس استقرای آثار موجود، ادبیات انقلاب قالب ادبی خاصی را برنمی‌تابد و خود را در قالب و زبان و شیوه خاصی، از سنتی و نو و قدیم و جدید محصور نمی‌کند و از همه امکانات موجود بوی‍ژه زبان نو و قالب‌های مختلف شعر و داستان و... برای بیان مفاهیم خویش کمک می‌گیرد. به همین دلیل است که هم قالب‌های کهن و سنتی در عرصه ادبیات انقلاب حضور دارند و هم قالب‌های نو و آثار موفقی در هر دو شیوه و در اشکال مختلف آنها به قلم سخن‌سالاران این ادبیات آفریده شده است.

مضامین اسلامی، قرآنی و عرفانی: محتوای ادبیات انقلاب اسلامی موجب شده است مضامین اسلامی و قرآنی و اشارات عرفانی در آن بسامد بالایی داشته باشد. در این میان، نگاه حماسی به مذهب، بخصوص حادثه بزرگ عاشورا، جایگاه ویژه‌ای در منظومه فکری این ادبیات احراز می‌کند. مضامینی چون انتظار، موعودگرایی، وحدت اسلامی، شهادت و... نیز از درونمایه‌های رایج این ادبیات است.

تعهد در ادبیات: ادبیات انقلابی نوعی ادبیات متعهد است و خود را در برابر باورها و آرمان‌های انقلاب و سرنوشت جامعه مسئول می‌بیند. شاعر و نویسنده انقلابی، انسان مسئولی است که از رنج‌های همنوعان خویش در هر جای جهان رنج می‌برد.

براساس نگرش این شاعران و نویسندگان، نظریه هنر برای هنر و ادبیات برای ادبیات، فرو کاستن از ارزش هنر و ادبیات است و هر هنرمند، شاعر و نویسنده‌ای، به‌دلیل انسانیتی که از آن بهره‌مند است، نمی‌تواند در برابر رنج‌های بشری بی‌اعتنا باشد. هنرمند، همان‌گونه که در برابر ذات هنر و هدف هنر که زیبایی‌آفرینی است، متعهد است، در برابر منش انسانی و وجدان اخلاقی خویش نیز مسئولیت دارد.

نگاه باورمندانه: ادبیات انقلاب ادبیاتی ایدئولوژیک یعنی مکتبی است؛ به این معنی که به حقایقی در این جهان باور و اعتقاد دارد و در نگریستن به جهان، مبانی دینی و ارزش‌های الهی را در نظر می‌گیرد.

ادبیات اخلاق‌مدار، نگاه‌ امیدوارانه و منظر انسانی و جهانی از دیگر مولفه‌ها و مشخصه‌های ادبیات انقلاب اسلامی است.

برخی از این مولفه‌ها از اهمیت بیشتری برخوردارند و برخی شمول بیشتری دارند و می‌توانند به‌نحوی با برخی دیگر همپوشانی داشته باشند؛ اما این ویژگی به‌هیچ‌وجه از اهمیت و ارزش آنها نمی‌کاهد، زیرا این مولفه‌ها شاخص‌هایی هستند که می‌توانند محدوده و دامنه ادبیات انقلاب اسلامی را مشخص کنند. به یقین می‌توان مولفه‌های دیگری را نیز بر این شمار افزود. به نظر می‌رسد، بعد از گذشت چند دهه از حادثه بزرگ انقلاب اسلامی و پدیدآمدن آثار مختلف اجتماعی، فرهنگی و ادبی آن، اینک زمان آن فرا رسیده باشد از منظری درست، به توصیف و تحلیل و ارزیابی آنچه رخ داده است، بپردازیم. بدون در نظر گرفتن این ضرورت، ممکن است در آینده‌ای نه‌چندان دور، بخش‌هایی از واقعیت در غباری از گذشت زمان از یادها برود و احیانا دچار تحریف‌های خواسته یا ناخواسته بشود.

شاعر و دانشیار دانشگاه تهران

دکتـر محمدرضا ترکی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها