مرد جنایتکار جسد دخترش را در مغازه دفن کرده بود

دخترک، قربانی‌ عصبانیت پدر

شیرین دستش را روی دهانش گذاشت تا صدایش در نیاید، اما هق هق گریه‌هایش به گوش می‌رسید. مرد جوان با فریاد گفت: «صدای گریه‌ات را نشنوم» اما تلاش‌های شیرین بی‌فایده بود، درد ضرباتی که چند لحظه قبل به بدن نحیفش وارد شده بود، اجازه نمی‌داد تا گریه نکند.
کد خبر: ۸۰۹۳۰۲
دخترک، قربانی‌ عصبانیت پدر

مرد جوان با عصبانیت به طرفش آمد و با چاقویی که در دست داشت چند ضربه به او وارد کرد. صدای جیغ دختر 14 ساله برای چند لحظه سکوت محله را درهم شکست و بعد از آن بازهم همه جا را سکوت فرا گرفت. مرد جوان ساعاتی بعد جنازه شیرین را داخل خودرواش گذاشت و آنجا را ترک کرد.

ساعت یک بامداد آخرین روزهای اردیبهشت امسال، زن جوانی سراسیمه به اداره آگاهی رفت و از قتل هولناکی خبر داد. این زن به افسر کشیک گفت: «من از راز جنایتی هولناک با خبر هستم، اما میترسم آن را برملا کنم. همسرم، امروز دخترم را کشت و مرا تهدید کرد که اگر از این ماجرا حرفی به کسی بزنم، مرا هم خواهد کشت. میدانم اگر همسرم بفهمد که من این موضوع را به پلیس گفته ام؛ مرا به قتل میرساند اما از طرفی حس مادری اجازه نمیدهد تا راز این قتل را برملا نکنم. برای همین تصمیم گرفتم که این ماجرا را به پلیس اطلاع دهم. شب منتظر ماندم تا همسرم به خواب برود و بعد از اینکه خوابش کمی سنگین شد، مخفیانه از خانه خارج شدم و به اینجا آمدم.»

راز یک جنایت

او ادامه داد: «همسرم فردی عصبی است و سر کوچکترین موضوعی دعوا راه میانداخت و دختر 14 سالهام را کتک میزد. دیروز دوباره شوهرم عصبانی شد و دخترم به نام شیرین را کتک زد. شیرین گریه میکرد و سعی داشت تا با التماس پدرش را متقاعد کند که دیگر او را کتک نزند. اما گریههای شیرین همسرم را عصبیتر کرده بود. من سعی میکردم که همسرم را آرام کنم، اما او بهقدری عصبانی بود که مرا داخل اتاقی حبس کرد. فریاد میزدم و از او میخواستم مرا آزاد کند اما این کار را انجام نداد. لحظهای بعد صدای جیغ شیرین را شنیدم و بعد از آن صدا قطع شد. با التماس از همسرم خواستم در اتاق را باز کند، وقتی از اتاق بیرون آمدم با جسد دختر 14 ساله ام مواجه شدم

او ادامه داد: «نمیدانستم چکار باید انجام دهم، خواستم با اورژانس و پلیس تماس بگیرم اما همسرم مرا تهدید کرد که اگر حرفی بزنم و کسی از این ماجرا با خبر شود، مرا میکشد. از ترس جان مجبور شدم سکوت کنم. بعد از آن شوهرم، جنازه شیرین را داخل پارچهای قرار داد و او را به بیرون از خانه انتقال داد. وقتی همسرم به نام شهاب به خانه برگشت، لباسهای خونیاش را عوض کرد. از او پرسیدم با جنازه شیرین چکار کرده؟ او پاسخ داد که جسدش را زیر یخچال مغازهاش دفن کرده است. تا شب با خودم در جدال بودم که از این ماجرا حرفی بزنم یا نه! اما بالاخره تصمیم گرفتم که واقعیت را بیان کنم

بهدنبال اظهارات زن جوان، موضوع به کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی استان کرمانشاه اعلام شد و اکیپی از کارآگاهان جنایی رسیدگی به این موضوع را بهعهده گرفتند. در نخستین گام باید بررسی میشد که اظهارات زن جوان صحت دارد یا خیر. در تحقیقات شبانه مشخص شد که زن جوان دختری به نام شیرین دارد که از صبح همان روز به صورت ناگهانی ناپدید شده و دیگر کسی او را ندیده است. ناپدید شدن شیرین تائیدی بر این ماجرا بود، از طرفی در تحقیقات شبانه، چند شاهد عنوان کردند که روز حادثه صدای داد و فریاد دختر جوان راشنیدهاند که بهطور ناگهانی قطع شده است. آنها مدعی بودند که شهاب، مردی عصبی بوده و بارها صدای فریاد او را از خانه شنیده بودند و از آنجایی که او مدام دعوا میکرد، مشاجرات روز حادثه برای آنها شک برانگیز نبوده است.

جسدی در مغازه

با بررسیهای صورت گرفته و صحت ناپدید شدن شیرین، کارآگاهان جنایی با بازپرس ویژه قتل تماس گرفته و با هماهنگیهای انجام شده راهی مغازه سوپرمارکت شهاب شدند. مغازهای که به گفته همسر شهاب، جسد داخل آن دفن شده بود.

کارآگاهان جنایی با کسب مجوز نبش قبر و حفاری، وارد مغازه سوپر مارکت شده و یخچال مغازه را به کناری کشیدند. خاک تازه و کاشیهایی که سیمانهای بین آن هنوز خشک نشده بود، حکایت از آن داشت که محل بتازگی حفاری شده است. با برداشتن کاشیها و حفر زمین کارآگاهان موفق شدند جسد دختر 14 ساله را کشف کنند.

بررسیهای اولیه متخصصان پزشکی قانونی علت مرگ اصابت جسم نوک تیز بوده است. جنازه به دستور بازپرس پرونده به پزشکی قانونی انتقال داده شد. با کشف جسد و سرنخهای بدست آمده، شهاب در سحرگاه روز بعد بازداشت شد و تحقیقات از او صورت گرفت.

اعتراف به قتل

مرد جوان که ابتدا منکر جنایت بود، زمانی که با جنازه شیرین مواجه شد، به ناچار لب به اعتراف گشود و درباره جنایت گفت: «با کوچکترین چیزی عصبی میشوم و تعادلم را از دست میدهم. زمانی که عصبی میشوم اصلا متوجه نیستم که چه کاری انجام میدهم. شیرین دختر بازیگوشی بود و کوچکترین کار او مرا عصبانی میکرد.

روز حادثه نمیدانم چه شد که از دست او عصبی شدم و او را کتک زدم، شیرین شروع به التماس کرد که او را نزنم اما من دستبردار نبودم. التماسهای او مرا اذیت میکرد، ناخودآگاه دستم به طرف چاقو رفت و چند ضربه به او زدم. بعد از آن برای اینکه کسی از جنایت با خبر نشود؛ جنازه را داخل مغازهام دفن کردم

متهم باتوجه به مدارک بهدست آمده و کشف جنازه دختر 14 ساله در مغازهاش با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد.

هلیا نصرتی / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها