گفت و گو با دکتر اردشیر صالح‌پور، استاد دانشگاه و پژوهشگر فرهنگ و هنر

سفر به مشروطه با اسب‌های بختیاری

تاریخ همواره برای بشر موضوع جالبی بوده، شرح و سرگذشت آدمی، آینه‌ای در برابر خود و گذشته تا آینده را رقم زدند...‌ اما ما کمتر به سراغ تاریخ می‌رویم یا اصولا به قول زنده‌یاد مشیرالدوله پیرنیا، ما حافظه تاریخی نداریم!
کد خبر: ۷۹۱۱۵۲
سفر به مشروطه با اسب‌های بختیاری

به همین تاریخ و انقلاب مشروطه چنان نگاه می‌کنیم که گویی مربوط به سالیان بسیار دور است و در کهکشان‌های دیگر اتفاق افتاده است.

بازخوانی و قرائت نوین، توجه کردن به فضاهای خالی تاریخ و ترکیب و آمیختگی آن با رمان و ادبیات و هنر و مددگیری از تخیل برای جذابیت و به قول حافظ طرحی نو درانداختن بهانه‌ای است برای گفت‌وگو با دکتر اردشیر صالح‌پور، استاد دانشگاه و پژوهشگر فرهنگ ایرانی که البته او را با آثار نمایشی بیشتر می‌شناسیم، بهانه‌اش هم دومین تجربه نگارشی صالح‌پور در این زمینه با عنوان« فتح طهران»‌ است‌ که در ادامه می‌خوانید.

آقای دکتر ما عادت کرده‌ایم شما را روی صحنه تئاتر و آثار نمایشی ببینیم، حالا چرا رمان تاریخی؟

رمان تاریخی به نسبت سایر گونه‌های ادبی‌ تا حدودی جدیدتر است و بیشتر در اروپا شکل گرفته و در ایران هم پس از مشروطیت نمایان شد. به عبارتی این سبک و سیاق شکلی از روایت داستانی است که تاریخ را بازسازی می‌کند و آن را به شیوه تخیلی بازمی‌آفریند.

در این‌گونه ادبی، هم اشخاص تاریخی و هم اشخاص داستانی امکان حضور دارند، به عبارتی دوره‌ای از تاریخ را به مدد تخیل می‌توان از نو آفرید.

اثری که در این راه خلق می‌شود، در عین پایبندی به واقعیات تاریخی کاملا شکل و شمایل تخیلی نیز دارد. در واقع اشخاص حقیقی‌اند، ولی فضا تخیلی است. یعنی ترکیب داستان، تاریخ، هنر و... انگاره‌های نو و نگاهی تازه به تاریخ گذشته، نوعی خوانش یا قرائت جدید که می‌توان «بازخوانی تاریخی»‌اش خواند.

البته در رمان تاریخی هم چنان که اشاره شد، هم اشخاص واقعی‌اند و هم تاریخ واقعی است، ولی خیال هم کار خود را می‌کند و رنگ و بوی ویژه‌ای به تاریخ می‌بخشد. این آزادی عمل به منزله دخل و تصرف در حقایق تاریخی نیست، بلکه به گونه‌ای متمم و مکمل تاریخ است.

رمان تاریخی وظیفه دارد ‌تاریخ را در قالبی جذاب‌تر بریزد و خوانندگانی را که رغبتی به خواندن تاریخ ندارند مشتاق به خواندن کند.

ادبیات و فرهنگ بختیاری سرشار از ترانه‌ است، اما همه آنان تصنیف و ترانه نیستند. نوعی تاریخ حوادث‌ است که به قالب شعر و ترانه و تصنیف و آواز در آمده‌اند

درواقع می‌توان گفت حوادث و شخصیت‌های تاریخی و داستان گواه مهارت‌های به کار بسته قوه تخیل برای نوشتن رمان تاریخی است و این دو چنان باهم ترکیب می‌شوند که غیرقابل تمایزند، ولی آنچه مسلم است آن‌ که این نوع ادبی تاریخ نیست، بلکه روایتی تاریخی است، هرچند وفاداری‌اش به تاریخ بسیار زیاد است. عنصر تخیل در خدمت بازسازی تاریخ است، نه در گریز از آن. این خیالپردازی با ترکیب داستان بخوبی آمیخته شده و به درک حقایق تاریخی آن دوره کمک می‌کند. البته تناسب واقعیت تاریخی با میزان تخیل‌پردازی هم باید نسبتی منطقی داشته باشد.

رمان تاریخی، تاریخ یا روایت تاریخی؛ کدامیک؟

نسبت‌های ظریفی در این رابطه قابل توضیح است. رمان همیشه بر حوادث و شخصیت متمرکز است و به عبارتی نوعی تجربه حوادث انسانی است. تاریخ هم همین عناصر را داراست. تاریخ ، سرگذشت انسان و حوادثی است که یا خود مرتکب شده یا بر او مترتب شده است. رمان نقل حوادث و چند و چون زندگی و کاوش محیط بوده و معمولا دارای طرح است، ولی تاریخ ذکر صرف واقعیات است، رمان تاریخی بر واقعیات و حقایق تاریخی مبتنی است. رمان اکنون تعاریف متنوع و غریبی پیدا کرده است و رمان تاریخی هم یکی از گونه‌هاست. هر جا انسان باشد، می‌تواند رمان هم شکل بگیرد. رمان کامل‌ترین گونه‌ ادبی است و به قولی گونه‌ای انسانی... رمان تمامیت ادبیات نیز است. رمان گرچه از قرن سیزدهم میلادی پدیدار شد ولی خیلی زود توانست حکمت و منزلت اجتماعی خویش را پیدا کند و در شمار انسانی‌ترین گونه‌های ادبی ـ هنری قرار گیرد.

این همان «فردیت»‌ و فردیت‌گرایی است که ابتدا در «ر‌مانتیسیسم» پیدا شد؟

دقیقا، ریشه‌های رئالیسم و واقعگرایی ابتدا در مکتب ر‌مانتیک‌ها ظهور پیدا کرد. یعنی انسان واقعی نخست در ر‌مانتیسیسم ظهور کرد، پیش از آن هم انسان وجود داشت ولی واقعی نبود، به عبارتی «فردیت» نداشت. اغلب قهرمانان یا پرنس و شاهزاده بودند یا شخصیت‌های اسطوره‌ای و حماسی‌، چهره‌های قدسی و ملکوتی، کمتر پایشان بر زمین بود. اما رئالیسم پای انسان را به زمین کشاند و او را زمینی‌تر کرد. نسبت دنیای درون و دنیای پیرامون تبیین شد. شرایط اجتماعی مورد بحث و تحلیل قرار گرفت.در این گونه ادبی هم تاریخ از شکل کلی‌اش به روحیات و خلقیات و گزارش‌های فردی سمت و سو پیدا می‌کند و این تلاشی است برای انسانی جلوه دادن تاریخ یا درک و مکاشفه‌های لحظات تاریخی. من در واقع به جستجوی چنین حالات و حال و هوایی در تاریخ هستم.

آثار تاریخی ما همه از جنبه فردیت کم دارند، من سعی کردم به‌ آنها فردیت ببخشم و زندگی در آنها بیشتر دیده شود.

هم در «تفنگ نه دال» و هم در این اثر؟

بله، این قالب و رویکرد را بیشتر می‌پسندم.

در «تفنگ نه دال» همه چیز از زبان خود تفنگ ابراز می‌شود و این ایده در نوع خود جالب و اشتیاق برانگیز است؛ نوعی فانتزی و تخیل است که به جذابیت و علاقه‌مندی خواننده افزوده، ضمن آن که بهتر از همان وقایع و حوادث تاریخی است. من آنها را جعل نکرده‌ام بلکه آنها را زندگی بخشیده‌ام. به توصیف و تحلیل و نقد کشانده‌ام. نوعی قرائت دوباره برای بازاندیشی مجدد، ما سال‌ها این حوادث را جسته گریخته می‌شنیدیم، ولی هرگز به اصل و کنه آنان پی نبرده بودیم که ماجرا بر سر چیست، چرا این همه اختلاف و برادرکشی و... .

در آنجا از اصطلاح «تاریخ ترانه» استفاده کردید.

همین‌طور است. ادبیات و فرهنگ بختیاری سرشار از ترانه‌هاست، اما همه آنان تصنیف و ترانه نیستند. نوعی تاریخ حوادث‌ است که به قالب شعر و ترانه و تصنیف و آواز در آمده‌اند، مثلا بیت «حالوزال» یک تصنیف موسیقایی نیست، بلکه نوعی تاریخ ترانه است که اشکال موسیقایی پیدا کرده و اتفاقا همین شیوه موجب ماندگاری و حفظ سینه به سینه و روایی آن شده است و بختیاری بهترین روش را در فقدان کتابت و کمبود علم و سواد و تحریرات تاریخی اتخاذ کرده و به کار بسته است که بسیار مردمی،‌ ملی و همگانی است؛ مثلا ما‌ «شیرعلی مردون» را ابتدا از طریق صفحه گرامافون و ترانه شنیدم و سپس با وضعیت تاریخی و حادثه «سفید دشت» و قیام علیمردان‌خان علیه رضاشاه آشنا شدیم. پس ترانه موجب کشف تاریخی گردیده است. یا ترانه «بی‌بی مریم».

بله، به گمان من، این رویه هم به دنبال و عقبه همان سنت بود که بتازگی شکل گرفت. یعنی ما در قدیم ترانه‌ای به این شکل برای «بی‌بی‌ مریم» نداشتیم، ولی سنت آن را داشتیم و شخصیتش را. پس حسب عادت و بالندگی ترانه‌ای پدید آمد که بسیار جدید است ولی همان ویژگی و حال و هوای قدیم را دارد و گویای شخصیت تاریخی و والای زن بختیاری است که از مردان هم فراتر می‌رود و لقب «سرداری» می‌گیرد.

درخصوص کتاب اخیرتان «فتح طهران» توضیح دهید.

فتح طهران نیز به همین سبک و روش نوشته شده، اگر در ‌ تفنگ نه دال‌ راوی تفنگ بود، در این اثر راوی اسب‌های بختیاری هستند که هنوز بوی مشروطه می‌دهند.

«اسبی نیله» و «خاکستری روشن» در میان هزاران اسب بختیاری که در جنگ و مشروطه شرکت داشتند، ماجرا را برای ما تعریف می‌کنند. گمان می‌کنم اسب‌ها در پیروزی انقلاب مشروطه و فتح طهران نقش زیادی داشتند و اصلا بدون حضور آنان شاید فتحی صورت نمی‌گرفت و حالا من این پدیده تاریخ مشروطه و فتح طهران توسط «بختیاری»ها و «گیلکی»ها را به زبان اسب‌ها باز گفته‌ام.

همچنین سعی بر آن داشته‌ام که از افراد عادی که در جنگ مشروطه نقش داشته‌اند سخن ‌ساز کنم؛ همه آنهایی که کمتر از ‌آنان یاد شده است و اصلا حتی کسی اسم آنها را هم به خاطر ندارد. بسیاری از آنان در راه وطن جان باخته و شهید شده‌اند و بسیاری مجروح.

اسناد زیادی را جستجو کرده و کتاب‌های زیادی را منبع و مرجع قرار داده و روایت‌های شفاهی مستند را نیز بر آن افزوده‌ام. در واقع این هم یک ضرورت فرهنگی و تاریخی بود و هم تجربه‌ای تازه برای به نمایش درآوردن یکی از پرافتخارترین بزنگاه‌های تاریخی بختیاری که برای ایران و به خاطر رفع استبداد شکل گرفت.

مهدی یاورمنش/ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها