مرد جوان در دادگاه خانواده:

همسرم قصد خودکشی داشت

نازنین و مرتضی چند وقتی بود که با هم اختلاف داشتند. زندگی عاشقانه و شیرین آنها حالا به میدان جنگ تبدیل شده بود و هر دو شمشیر را از رو بسته بودند؛ آن هم بعد از هشت سال زندگی بدون جنگ و دعوا. همه چیز از یک پیشنهاد شروع شد. نازنین تصور نمی‌کرد که وقتی از آرزویش با مرتضی صحبت می‌کند و می‌گوید که دوست دارد بازیگر شود، پایش به دادگاه خانواده باز شود.
کد خبر: ۷۷۲۱۹۲
علاقه زن به بازیگری او را به دادگاه کشاند

مرتضی که پشت در شعبه 268 دادگاه خانواده منتظر ایستاده، عصبانی وارد شعبه می‌شود و از قاضی می‌پرسد هنوز نوبت من نشده؟ که با پاسخ منفی منشی روبه‌رو می‌شود. مرد یکی دوبار دیگر وارد شعبه می‌شود و می‌خواهد هرچه زودتر به پرونده‌اش رسیدگی شود. در نهایت قاضی عموزادی مرد را صدا می‌زند و پس از بررسی پرونده‌اش می‌پرسد: چرا می‌خواهی از همسرت جدا شوی؟

همراه او نازنین نیز وارد شعبه می‌شود و روی صندلی می‌نشیند. مرتضی سوال قاضی را این‌طور پاسخ می‌دهد: هشت سالی می‌شود که با نازنین ازدواج کرده‌ام. من و نازنین در دانشگاه با هم آشنا شدیم. نازنین یک رشته هنری می‌خواند و من رشته مهندسی عمران می‌خواندم. نازنین دختر بسیار زیبایی بود و به سبب چهره زیبایش خیلی خواستگار داشت. من هم یکی از خواستگاران نازنین بودم که تصور می‌کردم مثل بقیه جواب منفی می‌شنوم. ولی نازنین برخلاف تصورم جواب منفی نداد و من و او با هم ازدواج کردیم. اوایل ازدواجمان من می‌ترسیدم که نازنین را از دست بدهم. برای همین کمتر به او اجازه می‌دادم که از خانه بیرون برود یا به خودش برسد و آرایش کند. زنم به خاطر چهره زیبایش همیشه در معرض توجه بود و این موضوع خیلی مرا عذاب می‌داد. من و نازنین عاشق هم بودیم و چند سال در کنار هم عاشقانه زندگی کردیم و در این مدت اختلافی نداشتیم. تا این‌که چند شب پیش نازنین در صحبت‌هایش به من گفت که از بچگی عاشق بازیگری بوده و دوست دارد در این حرفه پیشرفت کند. وقتی این صحبت‌ها را از زبان او شنیدم، ترسم چند برابر شد. نازنین استعداد بازیگری دارد؛ چون زن خجالتی و کم‌رویی نیست، از طرفی هم به سبب چهره زیبایش می‌تواند بازیگر مشهوری شود. برای همین با خودم گفتم اگر نازنین نزد یک کارگردان برود و تست بازیگری بدهد قبول می‌شود و در آن صورت او را برای همیشه از دست می‌دهم. به همین دلیل به دادگاه خانواده آمدم تا به این زندگی همیشه با ترس پایان بدهم. من دوست ندارم همسرم بازیگر باشد.

بعد از صحبت‌های مرتضی، نازنین به قاضی می‌گوید: آقای قاضی من فقط به شوهرم پیشنهاد دادم و گفتم که دوست دارم بازیگر شوم. بازیگری و فعالیت در کارهای هنری همیشه از آرزوهای من بوده و به مرتضی پیشنهاد دادم که به کلاس‌های بازیگری بروم و کار کنم. اما او جنجالی به راه انداخته که زندگی هردویمان را تبدیل به جهنم کرده است. برای همین من هم نمی‌توانم این زندگی را ادامه دهم.

بعد از حرف‌های این زوج، قاضی دلیل آنها را برای طلاق کافی نمی‌داند. او سعی می‌کند این زوج را از جدایی منصرف کند. در نهایت این زوج قبول می‌کنند که بیشتر فکر کنند و مدتی به خودشان فرصت بدهند.

سیما فراهانی / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)

شما چه فکر می‌کنید؟

برای ما به شماره 3000011224 پیامک بزنید و بنویسیددر این پرونده مقصر مرتضی است یا نازنین؟

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
نرم افزار موبایل
-
۰۸:۳۴ - ۱۳۹۳/۱۱/۳۰
۰
۰
مقصر نازنین است

نیازمندی ها