حذف آخرین بازماندگان ملک عبدالله

تشکیل جبهه مخالفان رژیم سعودی آغاز شد

تغییرات جدید پادشاهی عربستان با تکیه زدن ملک سلمان بن عبدالعزیز بر تخت پادشاهی برادر ناتنی درگذشته اش، در نگاه اول کودتایی برای حذف شاهزادگان غیر سدیری از مناصب مهم حکومتی بود اما این تنها برآیند عزل و نصب های تازه نیست زیرا آل سعود نیازمند رویکرد جدیدی به تحولات منطقه ای و بین المللی هستند؛ تحولاتی که لازمه اش جابجایی های گسترده در دربار سعودی است.
کد خبر: ۷۶۶۸۸۳
تغییرات پادشاهی سعودی؛ جراحی یا کودتا؟

به گزارش جام جم آنلاین، بر اساس فرمان جدید ملک سلمان، شاهزاده «مقرن بن عبدالعزیز» به عنوان ولیعهد، معاون اول نخست وزیر و شاهزاده «محمد بن نایف» جانشین ولیعهد و معاون دوم نخست وزیر و وزیر کشور منصوب شدند.

ملک سلمان در این فرمان شاهزاده «محمد بن سلمان» را به عنوان وزیر دفاع و شاهزاده «متعب بن عبدالله بن عبدالعزیز» را به عنوان فرمانده گارد ملی منصوب کرد.

پادشاه جدید عربستان ، «خالد العرج» را به عنوان وزیر خدمات مدنی و «عادل الطریقی» را به عنوان وزیر فرهنگ و اطلاع رسانی منصوب کرد. اقدامی که روزنامه گاردین انگلیس آن را نشانه تغییرات ریشه ای در سیاست های پادشاهی عربستان نامید و از آن تمجید کرد.

پادشاه عربستان ،«احمد الخطیب» را به عنوان وزیر بهداشت، «ماجد القصبی» را در منصب وزیر امور اجتماعی، «ولید الصمعانی» را در مسند وزیر دادگستری گماشت و «الشیخ صالح آل الشیخ» را به عنوان وزیر امور اسلامی تعیین کرد.

ملک سلمان همچنین شاهزاده «فیصل بن بندر» امیر منطقه «القصیم»، «ترکی بن عبدالله بن عبدالعزیز» امیر منطقه ریاض را برکنار کرد.

علاوه بر آن پادشاه عربستان، شاهزاده «بندر بن سلطان» را از مقامش به عنوان دبیر کل شورای امنیت ملی و شاهزاده «خالد بن بندر» را از ریاست سازمان اطلاعات برکنار کرده و شاهزاده خالد را به عنوان مشاور پادشاه منصوب کرد. همچنین شاهزاده ترکی بن عبدالله بن عبدالعزیز دیگر فرزند ملک عبدالله نیز از امارت منطقه ریاض برکنار شد.

پادشاه عربستان سعودی همچنین دستور داد کلیه کارکنان دولت اعم از شاغل و بازنشسته دو برابر حقوق ماهیانه خود پاداش بگیرند.

اصلاحات از معبر کودتا

برخی تحلیلگران این تغییر و تحولات را یک کودتای تمام عیار علیه بازماندگان نزدیک به ملک عبدالله ، پادشاه درگذشته عربستان دانستند، زیرا در این احکام تقریبا هیچ منصب مهمی عاید فرزندان برادر ناتنی ملک سلمان نشده است. اما برخی دیگر از ناظران، این اقدام پادشاه جدید سعودی را از آن حیث توجیه پذیر می دانند که تحولات در سیاست خارجی و داخلی عربستان به متغیرهای جدید نیاز داشته و به تبع آن، تغییرات گسترده در مناصب حکومتی و همچنین یکپارچگی سیستم پادشاهی برای برآورده شدن دستورکارهای آن نیز ضروری است.

واقعیت این است که تغییرات گسترده عربستان سعودی نه صرفا آنگونه که گاردین انگلستان می نویسد نشانه تحول ریشه ای و عمیق در سیاست های عربستان سعودی است و نه تنها کودتا علیه رقبا، آن طور که برخی ناظران باور دارند، بلکه ترکیبی از هر دو موضوع است.

مصطفی اللباد نویسنده و تحلیلگر عرب در روزنامه السفیر لبنان نوشته است: جدال بر سر جانشینی در عربستان سعودی بین دو جناح پادشاه متوفی (شمری ها) و جناح پادشاه حاکم فعلی (سدیری ها) امری پوشیده نیست اما جدال دیگری نیز در عربستان سعودی وجود دارد که پنهان مانده است و آن نوع رویکرد دو جناح مذکور به اولویت ها و ائتلاف های منطقه است.

جدال پنهان از نظرگاه منطقه ای و ژئوسیاسی آن بسیار مهمتر از جدال معروف همیشگی است. علت چنین اهمیتی در آن است که دایره وسیعتری را شامل می شود و می تواند به ائتلاف های جدیدی بین کشورهای منطقه منجر شود؛ وانگهی از آنجایی که سیاست منطقه ای و بین المللی هر کشوری تابع و انعکاسی از سیاست های داخلی است، طبیعی است که تغییرات ریشه ای داخلی جاری در راس هرم حاکمیتی عربستان سعودی بر سیاست های منطقه ای پادشاهی عربستان تاثیر گذار باشد.

اولویت با چالش های منطقه ای است

تاکید بر تاثیر گذاری بر سیاست های منطقه ای از ان لحاظ است که تا کنون نشانه ای مبنی بر لزوم تغییرات در سیاست های فرامنطقه ای ریاض دیده نشده است. به عنوان مثال، هیچ کدام از دو جناح رقیب در عربستان سعودی اختلافی بر سر موضوع لزوم حفظ روابط راهبردی با آمریکا ندارند؛ روابطی که از دوره روزولت رییس جمهور وقت آمریکا تاکنون ادامه داشته است. تقریبا در خدمات متقابل آمریکایی ها و خاندان آل سعود از گذشته تا کنون تردیدی نیست. عربستان سعودی همواره در قامت حافظ منافع آمریکا با ابزار تولید نفت ظاهر شده و در موارد متعدد نیز از حمایت واشنگتن ولو با چشم پوشی آمریکایی ها از مصادیق متعدد نقض حقوق بشر در آن کشور برخوردار شده است.

به هر روی، عربستان سعودی در حال حاضر بیش از همیشه با چالش های منطقه ای جدی روبروست که نیازمند تعریف جدیدی از نوع روابط با برخی کشورهای خاورمیانه است.

خاورمیانه بعد از 30 ‍ژوئن 2013 (9 تیرماه 1392) نقشه جدیدی را از ائتلاف های منطقه ای شاهد بود که دلیل اصلی این امر سرنگونی جماعت اخوان المسلمین در مصر با دخالت نظامیان بود.

محور ترکیه – قطر ناچار به عقب نشینی و شکست سنگینی شد و ایران همچنان حرف اول را در منطقه می زد، در عین حال و در سایه سقوط اخوان المسلمین به عنوان بزرگترین اپوزیسیون عربی در مقابل نظام های پادشاهی منطقه، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و اردن جانی تازه گرفتند و شروع به بسط نفوذ خود کردند.

عربستان سعودی توانست در رسانه های خود اخوان المسلمین را گروهی تروریستی تعریف کند و بر امواج مبارزه با تروریسم سوار شود. در این میان سعودی ها از معبرمخالفت با اخوان المسلمین توانستند به تلاقی منافعی با محور موسوم به «اعتدال» منطقه یعنی امارات، مصر ژنرال ها و اردن دست یابند.

موازی این تحولات و پس از تمرین دوره ای از تنش های بین عربستان و قطر بر سر اخوان المسلمینی که ترکیه و قطر بزرگترین حامیان منطقه ای آن بودند، محور جدید ضد اخوانی به ریاست عربستان سعودی تلاش کرد ترکیه را در انزوای سیاسی قرار دهد. سیاست فشار مستقیم تر بر قطر و مهار همزمان ترکیه ( دو بال منطقه ای اخوان المسلمین) در دستور کار عربستان و همپیمانان قرار گرفت.

جای ترکیه، مصر و قطر در بازی عربستان

عربستان سعودی برای تقویت ائتلاف جدید خود، به مصر بحران زده از ناآرامی و کودتای نظامیان، کمک های مالی اعطا کرد. ریاض برای اینکه اختلاف های عربستان و ترکیه منجر به ائتلاف مخالفی در جبهه مقابل نشود، سیاست دوگانه ای را در قبال آنکارا در پیش گرفت؛ همکاری اقتصادی بین ریاض و آنکارا به شکلی قابل ملاحظه افزایش یافت و سپرده های کوتاه مدت عربستان در بانک های ترکیه به شکلی عجیب افزایش یافت؛ امری که ارزش لیره ترکیه را در برابر ارزهای بین المللی قوت بخشید. اما از سوی دیگر، مصر مامور تصاعد تنش با ترکیه در سطح رسانه ای و سیاسی شد.

اما از آن سو، هر از گاهی اختلافات دو کشور عربستان و ترکیه در رسانه های ترک به سطح می آمد و پنهان نمی ماند. برای ترکیه ای که طی سال های گذشته بر اثر سیاست های غلط دچار انزوا شده بود، شاید بهترین بهانه خروج از انزوا طرح موضوع فلسطین به عنوان مساله دارای حساسیت برای جهان اسلام بود.

به عنوان مثال، نشریه ترک زبان «ینی شفق» ارگان رسمی اردوغان و حزب عدالت و توسعه ترکیه در مقاله ای تند و شدید اللحن با عنوان «پادشاهی کاغذی» از مقامات ریاض به دلیل سکوت در مساله غزه انتقاد کرد و هر از گاهی انتقاداتی را متوجه پادشاهی عربستان می کرد؛ انتقاداتی که در حال حاضر نیز ادامه دارد.

در بخشی از مقاله ینی شفق چنین آمده است: پادشاه عربستان سعودی طی سخنانی که روز جمعه گذشته (10 مرداد 1393) در خصوص حوادث نوار غزه ایراد کرده بود، نامی از اسرائیل به میان نیاورد و به جای انتقاد از اسرائیل بیشتر از جنبش مقاومت اسلامی حماس انتقاد کرد. وی حتی در این سخنانش حماس را یک گروه تروریستی دانست زمانی که گفت: سازمان های تروریستی و تروریست ها با اسلام در ارتباط نیستند و به چهره اسلام لطمه وارد می کنند.

این نشریه در ادامه می نویسد: در واقع کشورهای عربستان سعودی و مصر اطلاعات لازم را برای حمله به نوار غزه در اختیار اسرائیل قرار دادند.

یمن؛ همسایه ای که تهدید شد

اعلام مرگ پادشاه سعودی همزمان با تسلط انصار الله یمن بر مفاصل اصلی قدرت در آن کشور در حاشیه امنیتی سعودی ها ترجمه ای از معادله جدید قدرت منطقه ای بود؛ معادله ای که برخی رسانه های عربی، ایران را در کشمکش با عربستان، برنده آن دانستند. سقوط صنعا پایتخت یمن در این بحبوحه پادشاهی عربستان را بسیار نگران و ضرورت یک جراحی اساسی را در سیاست های عربستان برای حاکمان جدید آن روشنتر کرد.

برخی بر این باورند که جناح سدیری به ریاست پادشاه سلمان و همچنین وزنه موثر آن یعنی محمد بن نایف جانشین ولیعهد و مرد همه کاره اما در پرده پادشاهی جدید عربستان، ایران را بزرگترین تهدید منطقه ای برای عربستان سعودی می دانند. بر اساس این نوع نگاه، سدیری های تازه به پادشاهی رسیده بر این باورند که ایران توانسته است با وجود بحران در کشورهای همپیمان خود یعنی عراق و سوریه از شکاف های موجود در جبهه مخالف عربی بهترین بهره را ببرد و تحولات یمن را ثمره این مدیریت شکاف از سوی ایران می دانند.

با قبول چنین فرضی، ترتیب اوراق بازی های منطقه ای جدید عربستان باید معطوف و متمرکز بر ایران و تنش زدایی با کشورهایی مانند قطر و ترکیه برای محکم کردن ائتلافی سنی در برابر امتدادی شیعی باشد؛ امتدادی که حالا بسیاری از ناظران سیاسی جهان عرب - درست یا غلط- می گویند سر از یمن در همسایگی عربستان و کشور مشرف بر باب المندب یکی از بزرگترین آبراهه های حیاتی جهان در آورده است.

چند سوال بی پاسخ

آیا تلطیف سیاست های عربستان در قبال ترکیه و قطر با هدف اتحاد مواضع در برابر ایران باعث امتیازدهی های جدید ریاض به دوحه و آنکارا و متعاقب آن به جریان اخوان المسلمین به عنوان جماعت تضمین کننده عمق راهبردی این دو کشور خواهد بود؟

آیا ژنرال های مصر که پیشتر دلارهای نفتی عربستان را دریافت کرده اند، ناچار خواهند شد اخوان المسلمین را به عنوان شریک بخشی از قدرت بپذیرند، مشابه نقشی که النهضه تونس در ائتلاف حکومتی با حزب باجی قائد السبسی بازی می کند؟

عربستان چه سیاستی را در تعامل یا برخورد با یمن تحت سیطره حوثی ها اتخاذ خواهد کرد؟

گذر زمان به این سوال ها مناسبترین پاسخ را خواهد داد.

جام جم آنلاین- جواد ارشادی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها