طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۷۵۷۰۱۷
عزیزان بی جهت و ولی نعمت های عزیز

اعتماد: عزیزان بی جهت و ولی نعمت های عزیز

یک: مرتضی بانک در گفت وگو با روزنامه ایران حرفی زده که به نظرم خیلی عجیب و غریب است و به اندازه رفراندوم پیشنهادی رییس جمهور می تواند واکنش داشته باشد، اما دنیا را آب ببرد ما را خواب برده است. او می گوید که نهاد ریاست جمهوری قبل از احمدی نژاد ١٦٥٠ تا پرسنل داشته که طی هشت سال به ٣٧٠٠ تا ارتقا پیدا کرده. این دو عدد را از هم منها کنیم می فهمیم که حدود دوهزار و خرده یی نیروی جوان و شاداب و پرانرژی را - احتمالابا تحصیلات و تخصص لازم - برای خدمت به دولت عدالت محور دکتر احمدی نژاد استخدام کرده اند. دولت قرار بوده کوچک شود، اما نشده و فقط در مرکزش به این اندازه رشد کرده. هر جای دیگر دنیا بود اعتراض می کردند و مو از ماست قبلی ها و بعدی ها می کشیدند اما اینجا نباید مته به خشخاش بگذاریم و رییس دولت را بابت دوهزارتا استخدام سین جیم کنیم. ظاهرا برای هر کسی، نفت یک طوری باید به سفره اش می رفته و لابد برای این مستخدمین به این صورت رفته و جای اعتراض و شکایت نیست. سلمنا، این دو هزار نفر محل مناقشه نیستند بلکه آقای بانک به لیست بلندبالای علیحده یی اشاره می کند که بدون قرارداد و ضوابط اداری ماهانه حقوق می گرفته اند و برای قوام و دوام دولت دعا می کرده اند. این دسته از عزیزان لیستی کارشان این بوده که در سفرهای استانی به استان ها بروند و تدارکات و استقبال و «صل علی محمد، رییس جمهور خوش آمد» را مدیریت کنند. اما چه باک که به قول شاعر «پول نفتمونه، یکی دیگه درکن». اما قصه به همین جا ختم نمی شود و مرتضی بانک با سند و مدرک می گوید علاوه بر همه اینها یک لیست دیگری هم بوده که یک تعدادی ماه به ماه حقوق می گرفته اند که لابد در زمره عزیزان بی جهت بوده اند. این بی جهتی را بانک نگفته من گفته ام و دلیلش اینکه هرچه فکر کردم نوع خدمات این گروه محترم را نتوانستم تشخیص بدهم. دقت کنید، چیزی که بانک گفته منحصر به نهاد ریاست جمهوری بوده و وزارتخانه ها و سازمان ها و ادارات و موسسات دیگر را شامل نمی شود. همین روزنامه ایران را بپرسید قبل از احمدی نژاد چند تا پرسنل داشته و بعد از رفتنش چندتا؟ بالاخره هر دولتی باید به وعده هایش عمل کند و لابد دولت قبل برای برقراری عدالت، این راه را مطمئن تر و عملی تر یافته است. از همه اینها جالب تر اما برای من این است که در فضای رقابت سیاسی، این امور بدیهی فرض می شوند و انگار نه خانی آمده و نه خانی رفته، کسی را تحریک نمی کنند و توجهی را برنمی انگیزانند. نهایت توی سر دولت های بی دست و پا می زنند و پاکدامنی شان را بی عرضگی و وارفتگی تعبیر می کنند.
دو: تا بوده چنین بوده که هر کسی از سیاستمدار گرفته تا راننده تاکسی خود را نماینده مردم بپندارد و از زبان ایشان حرف بزند. اصولگرا و اصلاح طلب معتقدند که آنچه می گویند خواست مردم است و البته به صلاح و فلاح مردم نزدیک تر. اما خوش بود گر محک تجربه آید به میان/ تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد. من نمی دانم بحث حقوقی پیشنهاد رفراندوم رییس جمهور چه توجیهی دارد اما مطمئنم اگر کسی اطمینان به همراهی مردم داشته باشد از رفراندوم نه تنها نمی گریزد که با روی باز از آن استقبال می کند. بالاخره صاحب این مملکت مردمند و بعید است کسی بهتر از ایشان خیر و صلاح شان را بخواهد. حتی اگر زبانم لال مردم راه خطا بپیمایند و صددرصد اشتباه کنند باز رای و نظر ایشان ارجحیت دارد. در این باره بحث نظری نمی خواهم بکنم اما اگر بنا باشد مردم ولی نعمت مدیران و مسوولان باشند قاعدتا باید خواست و رای شان نیز بر رای و نظر مدیران مسلط باشد. مگر اینکه آنچه گفته اند و همچنان می گویند تعارف باشد و منظورشان از مردم منحصر به طرفداران شان و هواخواهان شان باشد که متاسفانه تا حدود زیادی هست. فقط بحث هسته یی و رویکردهای مهم سیاسی نیستند که می توان بار سنگین تصمیمات آنها را روی دوش ملت انداخت بلکه در مسائل ساده اجتماعی هم که شوربختانه با مدیریت پر اشکال و کج سلیقگی و اعمال نظر شخصی و ملاحظات جناحی به مسائل لاینحل و بغرنج بدل شده اند و هزینه زیادی روی دست ملت گذاشته اند، خوب است که از طریق همه پرسی و تسلیم شدن به رای مردم راه برون رفت شان را پیدا کنند و به معنی صحیح تعبیر «کار ملت را به خود ملت واگذارند». اما واقعیت این است که جناح های سیاسی نه تنها به ملت اعتماد ندارند بلکه به خواص و نمایندگان ملت هم مطمئن نیستند. همین الان که بحث رای گیری برای ریاست خبرگان مطرح است، به جای اینکه مسوولیت این کار را روی دوش خبرگان بیندازند و رای ایشان را هر چه که هست محترم بشمارند، دارند دنبال راهی می گردند که هاشمی را از صرافت کاندیداتوری بیندازند و از کنار خطر ریاست هاشمی عبور کنند. نگرانند که مبادا خبرگان، همین خبرگانی که شائبه و خللی در کردار و گفتارشان دیده نمی شود، ناغافل هاشمی را انتخاب کنند و همه رشته ها را پنبه کنند. وقتی از رای و نظر خبرگان اطمینان ندارند، از رای و نظر ملت به طریق اولی اطمینان ندارند.

سیاست روز:لطفا نوشابه نخورید

برادر مسعود پزشکیان - نماینده محترم مجلس - در سری جدید سوالات فلسفی خود پرسیده‌اند که...

برادر مسعود پزشکیان - نماینده محترم مجلس - در سری جدید سوالات فلسفی خود پرسیده‌اند که: با زندان و با روندی که ما در پیش گرفته‌ایم، آیا می‌توانیم به وحدت برسیم؟
راستش را بخواهید ما - یعنی ننجون - با خودمان قرار گذاشته‌ایم که وارد معقولات و ایضا غیرمعقولات نشویم و به خصوص در برابر سخنان حکیمانه برادر پزشکیان، سکوت کنیم. اما این‌بار نتوانستیم. فلذا عرض می‌کنیم که "زندان" و "روندی که ما در پیش گرفته ایم" چندان جواب نمی‌دهد و در همین راستا مواردی نظیر داغ و درفش، پس‌گردنی و سیخونک را هم پیشنهاد می‌کنیم.
البته ایشان دقیقا توضیح نداده‌اند که "روندی که ما در پیش گرفته‌ایم" چه نوع روندی است و آیا به زیر ساخت‌های ما آسیب می‌رساند؟ آیا مسائلی مثل داغ و درفش و سیخونک در آن پیش‌بینی شده است؟ آیا این روندی که ما در پیش گرفته‌ایم به عمه رئیس کل کمیسیون مرکزی کره شمالی هم مرتبط می‌شود.
تحلیل فرهنگی: در هنگام طرح مباحث فلسفی در استفاده از کلمات دقت کنیم و یادمان باشد عناصری نظیر برخی بستگان رئیس کل کمیسیون مرکزی کره شمالی در بحث‌های فرهنگی جایگاهی ندارند و مربوط به مباحث خانوادگی می‌شوند.
تحلیل سیاسی: ما اصولا چیزی به اسم زندان نداریم و در عوض تا دلتان بخواهد "وحدت" داریم.
تحلیل استراتژیک : اگر همین‌طور پیش برویم از نظر تولید "بوق" خودکفا می‌شویم و حتی می‌توانیم در سال‌های آینده "بوق"‌های خود را صادر کنیم و مشت محکمی به دهانه‌ی بوق‌های برخی بزنیم.
توصیه رسانه ای: به خبرنگاران عزیز توصیه می‌شود بعد از این به جای استفاده از واژه‌هایی که ممکن است به توقیف روزنامه‌ها یا خبرگزاری‌ها و سایت‌های خبری‌شان منجر شود از عبارت "روندی که در پیش گرفته‌ایم"، استفاده کنند.
توصیه بهداشتی: ناخن‌هایتان را کوتاه کنید. نوشابه نخورید و شب‌ها حتما قبل از خوابیدن، مسواک کنید.

شرق:کار خوب کردم پلمبم کردند

یک خبازی نان بربری در ورامین به‌دلیل ارزان‌فروشی و فروش نان با قیمتی کمتر از نرخ مصوب، پلمب شد. (ایرنا)

چشممان روشن. ما همیشه تا الان آرزو داشتیم چیزمیزها ارزان بشود، ولی به جان عزیزمان دیگر چنین آرزویی نداریم.
یعنی حاضر نیستیم به قیمت بیکاری مردم چیزی ارزان شود.
بعد هم ما بچه بودیم، کار خوب می‌کردیم تشویق می‌شدیم، الان یک‌طوری شده کار خوب کنی پلمبت می‌کنند. به همین برکت، شانس آوردیم زمان بچگی ما به‌خاطر کار خوب آدم را پلمب نمی‌کردند.
دیالوگ
: ممدلی چرا ‌داری کار بد می‌کنی؟
- خب دفعه پیش کار خوب کردم بابام پلمبم کرد، دوهفته طول کشید فک پلمبم کند.
حکایت تاریخی
یکی بود یکی نبود. در روزگار قدیم، یک نانوای بخت‌برگشته‌ای نان را ‌گران فروخت، افتاد توی تنور. نانواهای دیگر درس عبرت گرفتند و رفتند نان را ارزان فروختند. آمدند پلمبشان کردند.
از فردا
با این اوصاف که طرف ارزان فروخته، پلمبش کردند، بعید نیست از فردا اگر کسی چراغ قرمز را رد نکند، ماشینش را بخوابانند.
ضرب‌المثل
دیگی که برای من نجوشد اگر زیر قیمت مصوب بخواهد بجوشد من عصبانی می‌شوم و جوش می‌زنم.
رابطه بربری و خودرو داخلی
ما تا الان شنیده بودیم ماشین‌هایی که توی ایران تولید می‌شود، قیمت تمام‌شده‌اش خیلی پایین است و چندبرابر قیمت تمام‌شده به مردم فروخته می‌شود.
ولی تا الان فکر نمی‌کردیم قیمت تمام‌شده نان بربری و خانواده نان‌ها هم خیلی کم باشد و به مردم ‌گران فروخته شود. یعنی فکر نمی‌کردیم بشود نان را هم زیر قیمت فروخت.

کیهان:نتیجه اخلاقی!(گفت و شنود)

گفت: می‌گویند «اصول و آرمان‌ها در سیاست خارجی بحث نمی‌شود»!
گفتم: یعنی چی؟!
گفت: خب! یعنی اینکه سیاست خارجی جای آرمان و اصول نیست!
گفتم: ولی در اصل 152 قانون اساسی آمده است «سیاست خارجی جمهوری اسلامی براساس نفی هرگونه سلطه‌جویی و سلطه‌پذیری ... و دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت‌های سلطه‌گر است» و در اصل 154 آمده است «جمهوری اسلامی ایران از مبارزه حق‌طلبانه مستضعفین در برابر مستکبران در هر نقطه جهان حمایت می‌کند»... و تجربه هم نشان داده است که تاکنون منافع ملی را فقط آرمان‌خواهانی مثل رزمندگان، تأمین کرده‌اند و بقیه مفت‌خور بوده‌اند.
گفت: یعنی آقایان از این اصول صریح قانون‌اساسی اطلاع ندارند و فقط به اصل مربوط به رفراندوم تکیه می‌کنند. آنهم به گونه‌ای کاملا غلط و تحریف شده؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! طرف توی هواپیما با موبایل صحبت می‌کرد، مهماندار گفت؛ آقا اینجا صحبت کردن با موبایل ممنوع است و طرف به دوستش گفت؛ اینجا صحبت کردن ممنوعه، تو صحبت کن، من گوش می‌کنم!... نتیجه اخلاقی این که مهماندار سکته کرد، خلبان غش کرد و یک بال هواپیما هم جدا شد...!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها