عنوان بازی: Risen 3: Titan Lords پلتفرم: Xbox360 ،PS3 ،PC ناشر: Deep Silver سازنده: Piranha Bytes سبک: نقش‌آفرینی اکشن امتیاز: 7
کد خبر: ۷۰۹۳۹۱
دزدان دریایی کلیشه‌ای

بازی «خاسته 3: اربابان تایتان»، مثل دو قسمت قبلی‌اش ارزش چندانی برای اختصاص وقت ندارد. داستانی کلیشه‌ای از دزدان دریایی را روایت می‌کند که مانند قسمت‌های گذشته به یک گیم‌پلی بیش از حد ساده مزین شده و همین لذت پیروزی‌ها را سرکوب می‌کند. هر یک از سیستم‌های بازی یک یا چند مشکل دارد؛ دیالوگ‌ها بدون رعایت ترتیب منطقی ظاهر می‌شوند؛ حرکات تمام‌کننده با تکان‌های زجرآور دوربین همراه هستند و ممکن است بعد از بارگذاری بازی ناگهان ببینید سلاحتان تغییر پیدا کرده است.

اما چیزی که «خاسته» را سرپا نگه داشته و بازیکن را ترغیب می‌کند تا دنیای آن را مرور کند، احساس ماجراجویی آن است که بازیکن را از جزیره‌ای به جزیره‌ دیگر در جستجوی روح گمشده‌ قهرمان داستان، به قصد اتحاد مجدد تن و جان می‌کشاند. طی سفر با ارواح کج‌خلقی روبه‌رو خواهید شد که کسر شانشان می‌شود با یک انسان فانی همکلام شوند! می‌توانید در قالب یک طوطی رنگارنگ درآمده و به نقاط غیر قابل دسترسی بروید، میمونی را تعلیم ‌دهید تا برایتان سرقت کند و یکی از فرقه‌های موجود در بازی را برگزیده، با آنها متحد شوید. جزایر همان‌هایی هستند که در خاسته 2 بود، اما ویرایش شده و بهبود یافته‌اند و از این رو شاهد یک نسخه‌ نصفه نیمه نیستید.

قسمت آموزشی را که رد کنید، بخش اعظم جزایر الهام گرفته از کارائیب را در اختیار خواهید داشت. ابتدا یک قایق ساده در اختیار دارید که به مرور کشتی بزرگ‌تری همراه خدمه‌ مخصوص جایگزینش خواهد شد. در این سفر دوستانی را هم پیدا می‌کنید که شما را همراهی کنند؛ مثل شخصیت پَتی که در قسمت قبل نیز حضور داشت و در سناریوی جدید در نقش خواهر شخصیت اصلی ظاهر می‌شود. شخصیت‌های دیگری هم مانند یک دزد دریایی شبح‌مانند و یک پزشک ساحر که مهارت خوبی در استفاده از شاتگان دارد در بازی حضور دارند.

اما شاید جالب‌ترین شخصیت بازی کاراکتر بونز باشد که صدا و ظاهری منحصربه‌فرد دارد. البته جذابیت او هم پس از مدتی به‌دلیل دیالوگ‌های تکراری‌اش فروکش خواهد کرد. چه بونز چه دیگر همراهان، ممکن است در طول بازی بی‌خود و بی‌دلیل ناپدید شده و در جزیره‌ای دیگر ظاهر شوند؛ آن هم زمانی که به کمک فوری آنها نیاز دارید. به جز شخصیتی که شاتگان دارد، بقیه‌ شخصیت‌ها فرقی با هم ندارند. از این‌رو خوب است شخصیت اصلی به قدر کافی توانایی‌های متعدد کسب ‌کند. اوایل بازی بهتر است به مهارت‌های شمشیرزنی اکتفا کنید و به مرور نیروهای سحر و احضار شده خود را تقویت کنید.

تصمیم برای انتخاب مسیر حرفه‌ای ساده نیست. مانند نسخه‌های قبلی باید «افتخار» (واحد ارزی بازی) خرج کنید و پس از این‌که خرجتان به حد نصاب رسید، می‌توانید مهارت‌های مورد نظر را از یک تعلیم‌گر بخرید. همه‌ تعلیم‌گرها را نمی‌توان در تمام جزیره‌ها یافت. بنابراین باید خرج زیادی را بابت سفر متحمل شوید تا بتوانید به بهترین مهارت‌ها دست بیابید که همین ممکن است ده، دوازده ساعت وقت‌تان را بگیرد. البته اگر خوش‌شانس باشید، ممکن است پیشاپیش برخی از این مهارت‌ها را به شکل طومار یا طلسم پیدا و استفاده کنید.

سیستم ارتقا بخوبی پیاده‌سازی شده و بازیکن را به اتخاذ تصمیمات عقلانی بنا به سبک بازی فردی مجبور می‌کند. بعید نیست به جایی برسید که کلا شمشیر را غلاف کرده، با یک گوی قدرتمند که موج موج جادو به سوی دشمنان می‌فرستد به جنگ «جانخوار»هایی بروید که نوچه به همراه دارند. متاسفانه این تصمیمات حیاتی در سایه‌ مبارزات این قسمت که نسبت به نسخه‌های قبلی بسیار روان‌تر است، اما سوء استفاده‌اش ساده‌تر، رنگ می‌بازد. این‌بار با در اختیار داشتن امکان جاخالی دادن و دفاع کردن می‌توانید از خطرهای مرگبار قسمت‌های قبلی جان سالم به در ببرید. (البته این دو قابلیت بعدها به صورت یک پچ برای قسمت دوم بازی عرضه شد) تنوع دشمنان از فاکتورهای دیگری است که بازی را از افتادن به ورطه‌ تکرار باز می‌دارد. جذابیت هرکدام به قدری است که بازیکن را به پیش براند.

متاسفانه با جاخالی دادن‌هایی که قرار بوده این نسخه را بهتر کند، می‌توان تا ذره‌ آخر جذابیت آن را چلاند. جاخالی دادن خیلی زود به کارت رویین‌تنی بازیکن تبدیل می‌شود. حتی اگر به دیوار چسبیده باشید هم جاخالی دادن، شما را از آسیب دیدن محفوظ می‌کند. بامزه اینجاست که حتی دشمنان هم با جاخالی دادن می‌توانند از ضربات شما مصون بمانند؛ حتی اگر در تیر‌رس شما باشند. در بعضی ماموریت‌ها بسادگی می‌توانید از هوش مصنوعی و طراحی ضعیف بازی سوءاستفاده کرده، با قرار گرفتن بر لبه‌ یک برآمدگی، از بالا غول‌ها را هدف شمشیر خود کنید و از پا درآورید. در این مدت هیچ عکس‌العمل قابل توجهی از غول مورد نظر نخواهید دید. اگر در قسمت اول این سری مبارزات رسما عذاب‌آور بود، در این قسمت ملال‌آور می‌شود.

البته اینها دلیل بر لذت نبردن از سرشاخ شدن با کرور کرور «نامرده» نیست که از پرتال‌ها به دنیای اسفل سرریز می‌شوند. این نسخه در عین برخورداری از فضایی سیاه‌تر، تاکیدی خوشایند بر جلوه‌های یخ و آتش کرده که لذتی دوچندان به تفریح با انواع جادو می‌بخشد.

ظن و بدگمانی سراسر سرزمین را گرفته و شاهد عزلت‌گزینی بسیاری از شخصیت‌های غیر قابل بازی هستیم که بخوبی تم غمبار ظلمت را القا می‌کند. همراهان قهرمان داستان نیز شخصیت‌پردازی مناسبی دارند. شاید به یاد ماندنی نباشند، اما صداپیشگی آنها با چنان کیفیتی صورت گرفته که سفر با آنها را خوشایند کند.

در این بازی نه فقط داستان اصلی که در جنگل‌های سبز و دخمه‌های سیاه رخ می‌دهد، بلکه حکایات جانبی خوش می‌درخشند. در این بین بی‌نظمی و بی‌دقتی در اجرای دیالوگ‌هاست که توی ذوق می‌زند.

در این قسمت لحظاتی را به جنگ دریایی خواهید پرداخت. جنگ‌هایی که در اول جالب هستند و کم‌کم ایراداتش (مثل نبود نوار خنک شدن) به چشم می‌آیند. پیش می‌آید که منو را باز کرده و با یک معجون، احیای نیرو کنید و در بازگشت به بازی ببینید سیستم به اختیار خود سلاح شما را غلاف کرده است! سیستم وجدان نیز بشدت نیم‌پز پیاده‌سازی شده است. گاهی نتایج نامربوط به تصمیمات، بازیکن را شوکه خواهد کرد.

در نهایت این عنوان را به کسانی که دل رئوف دارند و ایرادهای فنی را برمی‌تابند، توصیه می‌کنیم. (ضمیمه کلیک)

سیاوش شهبازی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها