علت مخفی ماندن قبر امیرالمؤمنین(ع)

در تشییع پیکر امام علی(ع) چه کسانی حضور داشتند

میل أمیرالمؤمنین(ع) به عفو قاتل خود براساس کرامت نفس و گذشت شخصی خود بوده و قصاص حضرت مجتبی(ع) براساس صلاح عامه و حفظ دولت اسلام بوده است.
کد خبر: ۶۹۷۱۳۲
میل امام علی(ع) به عفو ابن ملجم و قصاص او توسط امام حسن

چرا أمیرالمؤمنین(علیه السلام) در زمان حیات خود، قاتل خود ابن ملجم را نکشتند، با آنکه کراراً خود آن حضرت خبر داده بود که عبدالرحمن بن مُلجم مُرادی قاتل من است؛ و بسیاری از اصحاب به آن حضرت عرض کرده بودند که شما او را بکشید.

در بحار الانوار (ج 42، ص 196) به نقل از بصائر الدرجات با سند متصل خود از بعضی از اصحاب أمیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده است که: عبدالرحمن بن ملجم مرادی با جماعتی از مسافرین و وافدین مصر در کوفه وارد شد و آنها را محمّد بن أبی بکر (ره) فرستاده، و نامه معرّفی آن مسافرین و وافدین در دست عبدالرّحمن بود. چون آن حضرت نامه را قرائت می کرد و مرورش به نام عبدالرّحمن بن ملجم افتاد، فرمود: تو عبدالرّحمانی؟ خدا لعنت کند عبدالرّحمن را! عرض کرد: بلی ای امیر مؤمنان! من عبدالرحمن هستم! سوگند به خدا ای أمیرمؤمنان من تو را دوست دارم! حضرت فرمود: سوگند به خدا که مرا دوست نداری! حضرت این عبارت را سه بار تکرار کرد.

ابن ملجم گفت: ای امیرمؤمنان! من سه بار سوگند می خورم که تو را دوست دارم؛ آیا تو هم سه مرتبه سوگند یاد می کنی که من تو را دوست ندارم؟ حضرت فرمود: وای بر تو! خداوند ارواح را دو هزار سال قبل از اجساد خلق کرده است، و قبل از خلق اجساد، ارواح را در هوا مسکن داده است. آن ارواحی که در آنجا با هم آشنا بودند در دنیا هم با هم انس و الفت دارند، و آن ارواحی که در آنجا از هم بیگانه بودند در اینجا هم اختلاف دارند؛ و روح من روح تو را اصلًا نمی ‏شناسد!

و چون ابن ملجم بیرون رفت حضرت فرمود: اگر دوست دارید قاتل مرا ببینید، او را ببینید. بعضی از مردم گفتند: آیا او را نمی‏ کشی؟ یا آیا ما او را نکشیم؟ فرمود: سخن از این کلام شما شگفت انگیزتر نیست؛ آیا شما مرا امر می‏ کنید که قاتل خود را بکشم! و حتّی خود عبدالرّحمن نیز به آن حضرت پیشنهاد کشتن خود را نموده بود.

جواب آنکه: اولًا أمیرالمؤمنین(ع) که خود مصدر عدالت و محور داد و قسط است، به چه جرم و جنایتی عبدالرحمن را که تا آن هنگام مرتکب گناهی نشده است بکشد؟ آیا این خود جرم و جنایت نیست؟ در این صورت حضرت به جای ابن ملجم، جانی و ابن ملجم به جای حضرت، معصوم و بی گناه نِمود می‏ نمود و بر کسی که خود میزان قسط و عدالت است، این عمل صحیح نیست‏ بلکه قصاص قبل از جنایت، خود جنایتی است. زیرا می‌دانیم که قصاص فقط در صورت قتل است، نه نیّت و اراده قتل، و نه میل و اشتیاق به قتل؛ و در صورت عدم تحقّق قتل، گرچه نیّت و میل و اراده ‏اش نیز تحقق یافته باشد قصاصی نیست.

ثانیا اینکه تا علت تامه قتل تحقق نپذیرد، قتل واقع نخواهد شد و یکی از علل کشتن أمیرالمؤمنین(ع) ابن ملجم را این است که آن حضرت اراده کشتن او را بنمایند و چون این کشتن غیر مشروع است به علّت آنکه جنایتی هنوز از او سر نزده است، لذا کشتن ابن ملجم محال است‏.

ثالثاً اینکه اگر واقعاً و حقیقتاً در علم خداوند بر اساس سلسله اسباب و مسببات و علل و معلولات چنین معین و مقدر است که‏ ابن ملجم قاتل و حضرت أمیرالمؤمنین علیه السلام مقتول باشند، بنابراین چگونه به عکس گردد و أمیرالمؤمنین قاتل و ابن ملجم مقتول واقع شود؟! و این جز خرابی علم خدا چیزی نیست؛ نعوذُ بالله. و مُحصَّل مطلب آنکه اگر این علم صحیح باشد، ابن ملجم قاتل خواهد بود گرچه ثَقَلَین جمع شوند و مانع گردند؛ و اگر صحیح نباشد در این‌ صورت کشتن ابن ملجم بی مورد بوده و شخص بی گناه و بدون جریره ‏ای را کشته ‏اند.

نظیر این اشتباه بزرگ، به فرعون نسبت داده شده است که چون کاهنان به او گفتند که از بنی إسرائیل و سِبطیان پسری متولّد می‌شود که تاج و تخت تو را بر هم می‌زند، او شروع به کشتن پسران نمود و هر پسری که از هر زن سبطی متولّد می‌شد سر می‌برید. مسکین نمی‌دانست که اگر واقعاً اخبار کَهَنه صحیح باشد بالاخره آن پسری که تاج و تخت را بر هم می‌زند خواهد آمد، و او در بین این پسران جان سالم بدر خواهد برد، و در این صورت پسرانی که کشته شده ‏اند همگی غیر از آن پسر معهود بوده و همه بی گناه ذبح شده‏ اند. و اگر اخبار کهنه غلط باشد، در این صورت نیز همگی آن پسران را بی گناه ذبح نموده است. و بر همین اساس است که چون آن حضرت إخبار از شهادت خود به دست ابن ملجم داد، و اصحاب گفتند: أَوَلَا تَقْتُلُهُ؟ أَوْ قَالَ: نَقْتُلُهُ؟ «آیا نمی‏ کشی او را؟ یا آیا ما او را نکشیم؟» حضرت در پاسخ فرمود: مَا أَعْجَبُ مِنْ هَذَا؟ تَأْمُرُونِّی أَنْ‏ أَقْتُلَ قَاتِلِی؟ «چقدر این کلام شما برای من موجب شگفت است؟ آیا شما مرا امر می ‏کنید که قاتل خود را بکشم‏؟»

دوّم آنکه: حضرت درباره عبدالرّحمن سفارش نمودند که از غذا و خوراک و آشامیدنی او کم نگذارند؛ و خود پس از نوشیدن جرعه ‏ای از شیر، ظرف شیر را برای او فرستاد. و به حضرت امام حسن علیه السّلام وصیّت کرد که او را مُثلَه نکنند، چشم و گوش و بینی و زبان و دست و پای او را نبرند، و او را زنده نسوزانند؛ بلکه چون یک شمشیر زده است فقط یک ضربه از شمشیر بر سر او فرود آورند، و اگر نیز او را عفو کنند بهتر است‏.

[حضرت امیر] در وصیّت خود می فرماید: إنْ أَبقَ فأَنا ولیُّ دمی، و إنْ أَفنَ فالفَنآءُ میعادی، و إنْ أَعفُ فالعَفوُ لی قربَةٌ، و لکمْ حَسَنةٌ؛ فَاعفُوا و اصفَحُوا، أَلا تُحبُّونَ أَن یَغفِرَ اللَهُ لکُم؟ فیا لها حَسرَةً علَی کلِّ ذی غَفلةٍ أَنْ یَکونَ عُمرهُ علَیهِ حُجَّةً، أَو یُؤَدِّیهِ أَیَّامهُ إلَی شَقوةٍ. جَعَلَنَا اللَهُ و إیَّاکُم مِمَّن لا یَقصرُ بِه عَن طاعةِ اللَهِ رغبَةٌ، أَو یُحمَلُ علَیه بعدَ الموتِ نقمَةٌ، فإنّما نحنُ لَهُ و به. ثمَّ أَقبَلَ علَی الحسنِ علیهِ السّلامُ فقال: یا بُنَیَّ! ضَربَةً مکانَ ضربةٍ، و لا تَأْثِم.(1)

«اگر من زنده بمانم خود صاحب اختیار و ولی خون خود هستم، و اگر بمیرم و فانی گردم، فناء میعاد و میقات من است، و اگر ضارب‏ را عفو کنم این عفو برای من موجب تقرّب و برای شما حسنه‏ ای است. پس بنابراین عفو کنید و از جرم ضارب چشم بپوشید، آیا دوست ندارید که خداوند نیز از خطاها و گناهان شما درگذرد؟ پس چه بسیار حسرت است برای کسی که در غفلت بسر می برد اینکه عُمرش، حجّت خدا علیه او باشد، یا آنکه روزگار و ایامّش او را به شقاوت بکشاند. خداوند ما را و شما را از افرادی قرار دهد که هیچ رغبت و میلی آنها را از اطاعت خدای تعالی باز ندارد، و بعد از مردن هیچ نقمت و گرفتاری و عقوبتی بر آنها بار نشود، پس حقّاً و صرفاً ما برای خدا هستیم و به خدا هستیم.

پس رو به حضرت امام حسن(ع) نموده و فرمودند: ای نور چشم و ای فرزند من! فقط یک ضربه در مقابل یک ضربه و در زیاده روی گناه است و گناه مکن.» اولًا چرا أمیر المؤمنین(ع) نسبت به قاتل خود تا این سرحد، شفقت و مدارا داشتند؟ و ثانیاً چرا حضرت امام حسن علیه السّلام قاتل را عفو ننمودند، و او را به قصاص کشتند؟

برای حلّ این موضوع باید گفت: می‌دانیم که کارهای أمیرالمؤمنین علیه السّلام بر محور تشفّیِ خاطرِ شهوی یا غضبی، و یا بر اساس حسد و کینه و طمع و بخل دور نمی زده است، بلکه تمام افعال آن امامِ راستین طبق عدل و تقوی و طهارت باطن بوده است و بلکه بهترین و عالی‏ ترین نمونه کتاب الهی و معلّم بشریّت است. جائی که در قرآن کریم وارد است: و إِن عاقَبتُم فَعاقِبُوا بِمثلِ ما عُوقبتُم به و لَئِن صَبَرتُم لَهُوَ خَیرٌ للصابرینَ.(2)

«اگر بخواهید پاداش عقوبتی را که بر شما وارد شده است بدهید، پس به همان مقدار و همان کیفیّتی که عقوبت شده ‏اید پاداش دهید. و اگر صبر کنید و از گناه عقوبت کننده درگذرید، هر آینه این صبر برای شکیبایان مورد پسند و اختیار است!»

أمیرالمؤمنین که امیر و پیشوای مؤمنان است، خود در عمل بدین آیه مبارکه یگانه الگو و نمونه بارز و برنامه راستین است. در جائی که ابن عباس از رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) روایت می‌کند که فرمود: «ما أنزلَ اللَهُ آیةً فیها «یأیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» إلّا و عَلیٌّ رَأْسُها و أمیرُها. «هیچ آیه ‏ای از قرآن کریم نیامده است که در آن یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا باشد، مگر آنکه علی رأس آن و امیر آن است.» (3)

یعنی أمیر المؤمنین بر تمام مؤمنان در خطابات و تکالیف وارده نسبت به آنان ریاست و امارت دارد و این ریاست عنوان اعتباری نیست، بلکه بر اساس ملکات شریفه موجوده در نفس آن حضرت است، بنابراین در مفاد این آیه شریفه «و إِن عاقَبتُم فَعَاقبُوا بِمثلِ ما عُوقبتُم به» نیز امیر مؤمنان ریاست و امارت دارد. یعنی در تحقّق به این مقام امیر عفو کنندگان و صبرکنندگان است و گرنه اگر ایشان عفو را مقدّم نمی‌داشتند و بتّاً حکم به قصاص می‏ نمودند، اگر از زمان رسول خدا تا روز قیامت یک فرد از افراد امت پیدا می‌شد که در چنین موقعیّتی عفو را مقدّم دارد، تحقیقاً در عمل به این آیه و انجام این تکلیف، او امام، و أمیرالمؤمنین مأموم قرار می‌گرفت و چنین نیست.

علت عدم عفو حضرت مجتبی(ع)

اما عدم عفو حضرت مجتبی(ع) به علت عدم مساعدت جو و منطقه اسلام در آن روز بوده است. چون با وجود توطئه‏ های معاویه و تمرد اهالی کوفه از ادامه جنگ و اضطراب و تشویش دولت و حکومت اسلام؛ عفو عبدالرحمن بن ملجم دلیل بر شکست و ضعف دولت حضرت مجتبی محسوب می‌شد، فلذا حضرت بر اساس مصلحت عامه مسلمانان قصاص را مقدم داشتند.

میل أمیرالمؤمنین(ع) به عفو بر اساس کرامت نفس و گذشت شخصی خود بوده و قصاص حضرت مجتبی(ع) بر اساس صلاح عامه و حفظ دولت اسلام بوده است. این است که عامه مسلمین در مرگ آن حضرت در سوگ نشستند، چون چنین امام متحقق به حق و عادلی را از دست دادند و این مصیبت تمام شهر مکه و مدینه و خانه‏ های آنجا را گرفت.(مهر)

پی نوشت:

1. بحار الانوار، ج 42، ص 207
2. سوره نحل، آیه 126‏
3. حلیة الاولیاء، ج 1، ص 64؛ ینابیع المودّة، باب 56،

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها