برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح چهارشنبه

ریشه‌های ادعای عربستان درباره میدان آرش

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «مختصات نبرد محاسبات در وین»،«رمضان و انتظار از خطبه خوانان»،«نگهبانان جمهوریت و اسلامیت نظام»،«جامعه جهانی برای آمریکا، اسرائیل است»،«عراق عراق می‌ماند»،«اعتدال در کشاکش دو نگرش»،«ریشه‌های ادعای عربستان درباره میدان آرش»،«ناامیدی جامعه از بی‌ثباتی قیمت‌ها»،«آتش‌بس نامتوازن»،«نقطه عطف در جذب سرمایه‌گذاری خارجی»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۶۹۶۴۹۲
ریشه‌های ادعای عربستان درباره میدان آرش

خراسان:غزه، چراغ خانه ات را نمی خواهد تشنه فریاد توست

«غزه، چراغ خانه ات را نمی خواهد تشنه فریاد توست»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم غلامرضا بنی اسدی است که در آن می‌خوانید؛بگو دوربین دست کیست تا بگویم دنیا چگونه قضاوت خواهد کرد؛ بله داوری دنیا را امروز رسانه ها شکل می دهند، دوربین ها هستند که به جای آدم ها می بینند و دوربین ها هم دست صهیونیست هاست. پس فلسطینی، هزار تکه هم که بشود، کسی نمی بیند چنان که ده ها سال است کسی نمی بیند. لااقل به اندازه ای که باید نمی بیند و الا اگر می دید کاری می کرد. اگر می دید دستی تکان می داد. آخر «آدم» اینقدر هم بی وجدان نشده است که جنایت ها را ببیند و برای قصاب آن دست بزند. کافر هم که باشد، بهره انسانی اش اجازه نمی دهد نامردمی ها را تأیید کند، دنیا نمی بیند. این درست که برخی ها، اگر چیز دیگری پیدا نکنند، دست خود را جلوی چشم می گیرند تا نبینند. اما عامه مردم که چنین نیستند اگر ببینند، کاری می کنند، اما دریغ و هزار افسوس، دوربین ها که باید چشم مردم باشد برای دیدن، گراها را، آدرس ها را اشتباهی می دهد تا در تصمیم ها گره اندازد.

متأسفم، دوربین دست صهیونیست هاست آنان دارند افکار عمومی را مدیریت می کنند. پشت دوربین سیل خون است و انباشت جنازه ها. جنازه هایی که گاه روزهای تولد را به ماه هم نرسانده اند، اما در انفجار بمب های صهیونیست ها تکه تکه شدند، دوربین ها ولی سر انگشت زخمی شده یک شهروند صهیونیست را نشان می دهد! دوربین ها، پشت به مردم فلسطین است و مردمی که جهان را از دریچه دوربین ها می بینند، نمی دانند پشت دوربین چند فلسطینی قطعه قطعه شده اند. خدای من! بچه ها، کودکان و حتی نوزادان دارند بمباران می شوند بی آن که سنگی به انتفاضه پرتاب کرده باشند، بی آن که حتی مشت گره کرده باشند، بی آن که حتی مرگ بر اسرائیل گفته باشند، بی آن که حتی یک حرف تلفظ کرده باشند. کودکان کشته می شوند بی آن که بدانند فلسطین چیست و کدام متجاوز دست به ماشه برده است. نمی دانند «ا.س.ر.ا.ئـ.ی.ل»، این دروغ مسلم تاریخ، این دروغ مسلم جغرافیا، این دروغ مسلم زمین، چند حرف است. بله کودکان کشته می شوند بزرگ ترها هم کشته می شوند و خانه هایی که خشت خشت آن رابه امید زندگی روی هم چیده اند هم ویران می شود اما دستی برای یاری از آستین همت بیرون نمی آید، حتی صدایی به پرسش بلند نمی شود، ولی ...

دوربین دست صهیونیست هاست، اما فضای مجازی هم هست که می شود در آن از حقیقت نوشت، می شود از این «راه باریکه» جویباری هر چند کوچک ساخت و حرف حق را مثل آب زلال به هر جا رساند. می شود بانگ حقیقت زد در این فضا، تا لااقل بخشی از مردم جهان دریابند در غزه چه می گذرد و کودکان چگونه قربانی می شوند. پس آی همه کسانی که شما را در این وادی دستی است همت کنید تا صدای ناله کودکان زخمی را به جهان برسانیم، این جا دیگر بحث پول و کمک مالی نیست تا برخی ها، به ناصواب دخیل ببندند به یک ضرب المثل نادرستی که «چراغی که به خانه فرض است به مسجد حرام است» نه، چراغ خانه تان روشن، فقط به حرمت همین روشنی چراغ بیایید در فضای مجازی فریاد بکشیم شاید دنیا صدای غزه را بشنود، شاید کاری کند.

کیهان:مختصات نبرد محاسبات در وین

«مختصات نبرد محاسبات در وین»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛نبرد محاسبات در وین به اوج رسیده است. مقامات و رسانه‌های آمریکایی ظرف یک هفته اخیر آتش تهیه گسترده‌ای ریختند تا کفه خود را در نبرد محاسبات سنگین کنند. از دوره 6 ماهه توافق ژنو کمتر از یک هفته باقی مانده و مذاکرات فشرده برای دستیابی به توافق جامع نهایی در جریان است. آتش تهیه‌ای که آشمریکایی‌ها ریختند برای اثرگذاری بر مذاکرات جان کری با محمدجواد ظریف بود. کری دیروز در جمع خبرنگاران گفت «در مذاکرات شکاف‌های بسیار جدی وجود دارد. ایران در طول چند سال گذشته به صورتی مخفیانه تاسیساتی را در زیرزمین‌ ساخته که احتمال تسلیحاتی شدن وجود دارد(!)... ایران حق دستیابی به انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای [نه فناوری هسته‌ای و چرخه سوخت] را بر اساس معاهده ان‌پی‌تی دارد اما نکته اصلی این است که چگونه تضمین کند این برنامه صلح‌آمیز است. این مذاکرات برای راستی‌آزمایی است نه صرفا برای صدور بیانیه ... آشکارا می‌گویم 19 هزار سانتریفیوژ در حال حاضر خیلی زیاد (بیش از اندازه) است... من به آمریکا باز می‌گردم تا درباره مفاد توافقنامه جامع با اوباما و نمایندگان کنگره مشورت کنیم. اگر دلیلی برای بازگشت من وجود داشته باشد، آماده‌ام اما هیچ برنامه‌ای برای بازگشت ندارم... آیا مدت بیشتری برای رسیدن به توافق نیاز است یا خیر؟ در مورد بحث‌های کلیدی به توافق رسیده‌ایم اما بحث‌های زیادی باقی مانده است... ما هنوز به ترکیب یا فرمول درستی برای رسیدن به توافق جامع نرسیده‌ایم. هنوز شکاف‌های زیادی وجود دارد. هدف ما ترسیم یک نقشه راه دقیق است.»

پیش از این چند احتمال پیش روی مذاکرات وین وجود داشت. 1- به موفقیت کامل برسد و توافق نهایی مطلوب ایران منعقد شود 2- به توافق نهایی منجر شود اما حقوق و مطالبات مشروع ایران برآورده نشود 3- به شکست منتهی شود و به خاطر عدم وجود تفاهم، مذاکرات به هم بخورد 4- آمریکا با القای اینکه مذاکرات را ترک می‌کند و مذاکرات به شکست می‌انجامد، فشار را سنگین کند و امتیازاتی مشابه امتیازات ژنو را در دقیقه 90 بگیرد بدون اینکه الزاما توافق نهایی انجام شود 5- مذاکرات بدون هیچ توافقی برای چند ماه دیگر تمدید شود. در این میان باید دید ایران و آمریکا چه توقعی از مذاکرات دارند. برای ایران توافقی مطلوب است که اولا ضمن حفظ ظرفیت موجود غنی‌سازی، راه توسعه این ظرفیت برای تامین نیازهایش را باز بگذارد. ثانیا به لغو ملموس تحریم‌ها در کوتاه مدت بیانجامد. ثالثا مسیر بهانه‌جویی‌های بعدی را ببندد و تکلیف مختومه شدن جنجال را پس از 10 سال اعتمادسازی روشن کند. در مقابل آمریکایی‌ها مایلند برنامه هسته‌ای ایران را نه فقط تعلیق و فریز کنند بلکه آن را به عقب برانند، از مقیاس صنعتی به مقیاس آزمایشگاهی و مینیاتوری (دکور برنامه هسته‌ای) فرو بکاهند، شاکله تحریم‌ها را حفظ کنند و لغو آن را به آینده‌ای نامعلوم حوالت دهند در حالی که امتیازات نقد می‌خواهند. آمریکایی‌ها فراتر از اینها- اگر پا دهد- مایلند در پوشش یک توافق حقوقی ایران را نه به عنوان یک طرف قرارداد و بده- بستان بلکه به عنوان طرف «متهم» ایزوله کنند و پس از آن بر مطالبات پلکانی و تصاعدی بیافزایند. یک مسئله راهبردی برای آمریکا به تعبیر گلوبال ریسرچ این است که آمریکایی‌ها فراتر از برنامه هسته‌ای، نگران توانایی «نه» گفتن ایران به خط مشی کاخ سفید هستند حال آن که دکترین آمریکا بر مبنای بازداشتن دیگران از این نه گفتن تعریف شده است. در قبال این نگرانی آمریکا مصمم است آمدن ایران پای میز مذاکره را به عنوان یک دستاورد به حساب خود بنویسد و با اخذ امتیاز به تبلیغات خود اعتبار بخشد.

جان کری به وین رفت تا به تصریح برخی رسانه‌های غربی اراده ایران را بسنجد. پیش از این سفر نیویورک تایمز، لس‌آنجلس تایمز، آسوشیتدپرس، رویتر، خبرگزاری فرانسه و شمار دیگری از رسانه‌های غربی اقدام به فضاسازی با چند محور مشترک کردند. آنها از قول مقامات آمریکایی فاقد نام ادعا کردند «اگر ایران امتیازات مهمی ندهد، آمریکا مذاکرات را تمدید نمی‌کند»، «نرمش ایران در مذاکرات ناکافی است. ایران باید برای 10 سال محدودیت‌های زیادی را روی چرخه سوخت و غنی‌سازی بپذیرد» و «آمریکا برای تمدید مذاکرات شرط‌هایی دارد و مایل به تمدید مذاکرات پس از 20 ژوئیه (29 تیر) نیست مگر اینکه طرف ایرانی با دادن امتیازات مهم موافقت کند.» همزمان خط تبلیغاتی دیگری از سوی همین رسانه‌ها در پیش گرفته شد تا توپ افتاده در زمین غرب را مجددا به زمین ایران برگرداند؛ با این ادعا که تیم مذاکره‌کننده ایرانی از اظهارات اخیر رهبر عالی ایران غافلگیر شده‌اند! حال آن که اولا رهبر معظم انقلاب بیشترین حمایت را از «فرزندان» خود در تیم مذاکره‌کننده داشته‌اند و ثانیا با بیانی حکیمانه و غیرقابل خدشه فرموده‌اند ظرفیت غنی‌سازی ایران را نیاز کشور و تشخیص متخصصان داخلی معلوم می‌کند و این متخصصان نیاز چند سال آینده غنی‌سازی را 190 هزار SWU برآورد کرده‌اند. محور سوم تبلیغات دشمن این بود که دولت ایران به سالگرد تشکیل خود نزدیک می‌شود و بنابراین نیازمند رسیدن به یک توافق به هر قیمت است!

روزنامه گاردین از جمله رسانه‌هایی بود که به این موضوع دامن زد و در عین حال اذعان کرد «تحریم‌ها علیه ایران همچنان پابرجاست و به رغم توافق اولیه در ژنو، تقریبا دست‌ نخورده باقی مانده است.» محور چهارم القایی که در گزارش‌های نیویورک تایمز، لس‌آنجلس تایمز و وال استریت آمد این است که ایران فریز برنامه هسته‌ای یا حتی کاهش حجم غنی‌سازی را برای یک دوره مثلا 7 ساله پذیرفته است؛ با این تکمله که فردو به جای غنی‌سازی، به مرکزی برای فعالیت‌های تحقیقاتی تبدیل شود! آنها البته موعد لغو تحریم‌ها را مسکوت گذاشته یا به سال‌های دور حواله می‌دهند.

اما فراتر از این فضاسازی‌ها یک واقعیت مهم وجود دارد. دولت فعلی آمریکا، گرفتارترین و کم‌دستاوردترین دولت‌های ایالات متحده ظرف 70 سال گذشته است. دولت اوباما سلسله ناکامی‌های بوش در عراق و افغانستان را در جنگ سوریه کامل کرد. بیش از عربستان و برخی رژیم‌های مرتجع، این آمریکا بود که در جنگ 3 ساله سوریه و سپس انتخابات این کشور تحقیر شد. کار مشابهی که آمریکایی‌ها در اوکراین کردند، کم فایده و پرهزینه بود به نحوی که روابط با روسیه از مرحله تنش‌زدایی و تجدید (ری‌ست) مناسبات، به حد تشنج و تخاصم استراتژیک رسید که عواقب خود را در نوع رفتار روس‌ها در سوریه و عراق نشان داد. در این شرایط جان کری حق دارد ضمن یک سخنرانی که پایگاه اینترنتی وزارت خارجه آمریکا منتشر کرده تصریح کند «برخی ما را مسئول بهار عربی و بحران سوریه معرفی می‌کنند اما من مطمئنم آمریکا هیچ وقت مثل الان در جبهه‌های متعدد و پرتنش درگیر نبوده است.» در این شرایط انتخابات چند ماه آینده کنگره بر مصائب اوباما می‌افزاید و او دنبال یک پیروزی در میان انبوه شکست‌هاست. توافقی که تداعی کند ایران در برابر فشار آمریکا کوتاه آمده، یک رویای دور از ذهن اما شیرین است.

آمریکایی‌ها با این درک از وضعیت، تبلیغات و اظهار نظرهای خود را روی به هم ریختن محاسبات تیم مذاکره‌کننده ایرانی متمرکز کرده‌اند. درس تجربه توافق ژنو این است که آمریکا نه حاضر است حق غنی‌سازی ایران را بپذیرد همچنان که مصاحبه کری و تاکید وی به تعبیر «دسترسی ایران به انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز» نشان می‌دهد و نه مایل است ساختار تحریم‌ها دست بخورد. مدل مطلوب غرب همان مثل معروف حفظ وضعیت «استخوان لای زخم» و دریافت امتیازهای مرحله‌ای است. دولت اوباما بیش از ما از شکست مذاکرات ضرر می‌کند. آنها حتی اگر تحریم بیشتری در چنته داشته باشند که ندارند، با فشار برای تحریم بیشتر، تنها حلقه ائتلاف متحدان خود را از هم خواهند گسیخت. اما اگر تهدید به ترک مذاکره می‌کنند و برای اصل ادامه مذاکره- نه حتی توافق- دریافت امتیاز را شرط می‌گذارند، در حقیقت به مشابه به مرگ گرفتن و به تب راضی کردن است. خطایی که در ژنو صورت گرفت این بود که ما بدون گرفتن هیچ ما به ازایی در دو حوزه پذیرش حق غنی‌سازی و لغو تحریم‌ها امتیازات مهمی نظیر اکسید و خنثی‌سازی 196 کیلوگرم سوخت 20 درصد، تعلیق فردو و فعالیت‌های راکتور اراک و... را پذیرفتیم.

درس تجربه ژنو این است که یک توافق خوب باید متوازن، متعادل، شفاف، بدون ابهام با تعهدات روشن متقابل باشد. به ویژه درباره تحریم‌ها باید توجه داشت که اولا دولت آمریکا در قبال کنگره فاقد اختیار است، برخلاف تیم ما که بهای کافی به مجلس شورای اسلامی به عنوان عقبه حمایتی خود نداده است. ثانیا حتی با فرض تعطیلی تمام فناوری هسته‌ای در ازای لغو تحریم‌ها آمریکایی‌ها بهانه‌جویی را به حوزه‌های دیگر می‌کشانند.

با این اوصاف به تاکید باید گفت مسیر حل حقوقی و فنی اختلاف با مسیر انحرافی که القا می‌شود کاملا متفاوت است. صرف نظر از اینکه دارندگان و کاربران تسلیحات کشتار جمعی حق اظهار نگرانی ندارند- و این را همواره باید با تاکید گفت- تضمین سلامت برنامه هسته‌ای ایران و عدم انحراف آن مسیر حقوقی و فنی مشخصی دارد و این تضمین نمی‌تواند هیچ ارتباطی به بازی‌های انحرافی نظیر تعلیق، فریز، کاهش حجم و سطح غنی‌سازی و افزایش به اصطلاح زمان ‌بریک آوت (گریز هسته‌ای) داشته باشد. چگونه است که آمریکا حق داشته در طول سال‌های گذشته ایران را به بمباران تاسیسات هسته‌ای تهدید کند اما مثلا ایران حق نداشته برای مصونیت، تاسیسات فردو را زیر زمین بسازد، حتی اگر این تاسیسات تحت نظارت آژانس فعالیت کند؟! ما بدعهدی و گروگان‌گیری‌های غرب را در عدم پرداخت حق‌السهم 10 درصدی ایران از یورودیف فرانسه، ساخت نیروگاه بوشهر و تامین سوخت 20 درصد راکتور تهران به تکرار آزموده‌ایم و بنابراین هیچ دلیلی ندارد توانایی ملی خودکفا برای تامین نیازهای خود را بلوکه کنیم و دست نیاز به سوی دولت‌های خبیثی بگشاییم که تحریم و فشار و زورگویی و باج‌خواهی، اخلاق تغییرناپذیر آنهاست.

جمهوری اسلامی:رمضان و انتظار از خطبه خوانان

«رمضان و انتظار از خطبه خوانان»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛ماه رمضان امسال هم از نیمه گذشت و به شب‌های قدر نزدیک می‌شود ولی متأسفانه هنوز هیچ نشانه‌ای از بازگشت به اخلاق اسلامی در ماه خدا و در کنار سفره ضیافت الهی در بعضی از کسانی که باید معلم و اسوه اخلاق جامعه ما باشند دیده نمی‌شود. دعواها، بداخلاقی‌ها، پرخاش‌ها و گوشه و کنایه زدن‌ها همچنان ادامه دارد و راه‌های اغواگری برای شیطان همچنان باز است.

در ماه رمضان، طبق فرموده پیامبر اکرم، دست و پای شیطان را در غل و زنجیر کرده‌اند تا نتواند به سراغ بندگان خدا برود ولی چه می‌توان کرد که بعضی از بندگان خدا خودشان به طرف شیطان می‌روند و از او تأثیر می‌گیرند. با اینکه در نهمین روز از ماه مبارک رمضان، رهبر انقلاب در جمع کارگزاران نظام به صاحب منصبان و تریبون‌داران توصیه کردند که اینهمه روی اعصاب مردم راه نروند و نگرانی ایجاد نکنند، با اندک فاصله زمانی بعضی از مخاطبان این توصیه، که از آنها انتظار بیشتری برای عمل به توصیه‌های رهبری وجود دارد، درست در جهت مقابل و مخالف حرکت کردند و سخنانی به زبان آوردند که بار دیگر آتش اختلافات را شعله‌ور کرد و عکس‌العمل طرف مقابل را نیز برانگیخت. از این عمل و عکس‌العمل، که هیچکدام در چارچوب آداب ماه رمضان قرار ندارند، جامعه ما نه تنها نفعی نمی‌برد بلکه دچار خسران فراوان می‌شود. چرا کسانی که باید معلم اخلاق باشند و لااقل در ماه مبارک رمضان، از برخوردهای اختلاف برانگیز پرهیز کنند و به تهذیب نفس خود و دیگران بپردازند، این وظیفه بزرگ را فراموش می‌کنند و به اختلافات دامن می‌زنند؟

متأسفانه بعضی از سخنرانی‌ها، پر هستند از تعریض، تحریک، روی اعصاب مردم راه رفتن، به اختلافات دامن زدن و از همه مهم‌تر، در جایگاه قاضی نشستن و حکم مجرمیت صادر کردن برای کسانی که هنوز قاضی پرونده حکمی درباره آنها صادر نکرده است. این اظهارات، متأسفانه عکس‌العمل‌های تندی را در رسانه‌ها بر می‌انگیزد و بعضی از پاسخگویان به خود اجازه می‌دهند حریم‌ها را نیز بشکنند و از خط قرمزها هم عبور کنند. حتی اگر در ماه رمضان هم نبودیم، باز نمی‌بایست به چنین عمل‌ها و عکس العمل‌هائی که ویرانگر اخلاق هستند راضی می‌شدیم.

آنچه قانونی است و به صلاح کشور نیز هست اینست که قوه قضائیه محور رسیدگی به اتهامات باشد نه افراد و تلاش شود هرچه زودتر رسیدگی‌ها صورت بگیرد لکن در چارچوب قانون و بدون اعمال نفوذ در پرونده. این، خواست همه است و اگر کسی غیر از این بخواهد به خطا رفته است. همه باید از قوه قضائیه بخواهند در مورد هیچکس و هیچ پرونده‌ای کوتاهی نکند، با تمام پرونده‌ها براساس قانون و عدالت برخورد کند، تحت نفوذ هیچکس قرار نگیرد و سرعت عمل همراه با اتقان را نیز رعایت نماید. این توصیه‌ها را در ماه رمضان و در خطبه‌های جمعه نیز می‌توان مطرح کرد، زیرا توصیه‌هائی منطبق بر حق، خالی از حب و بغض و همراه با پرهیز از مصداق مشخص هستند. اما هنگامی که توصیه‌ها از این ویژگی‌ها تهی می‌شوند و به تعریض‌های مصداقی آلوده می‌گردند، نه تنها از چارچوب اخلاق تجاوز می‌کنند و اثر خود را از دست می‌دهند، بلکه عکس العمل‌هائی از این قبیل را نیز پدید می‌آورند که چرا شما خواستار تسریع در محاکمه کسانی نمی‌شوید که اصل و اساس اختلاس‌های سه هزار میلیاردی و 9 هزار میلیاردی و 16 هزار میلیاردی بودند و ده‌ها مورد بی‌قانونی کرده‌اند و اقتصاد کشور را به افلاس کشانده‌اند و جامعه را دچار اختلاف و تهمت و دروغ و درگیری کرده‌اند و حتی مایل نیستند در جلسه دادگاه حاضر شوند و به سؤالات قاضی پاسخ بدهند؟ چرا به قوه قضائیه برای برخورد با دانه درشت‌هائی که 8 سال این مملکت را شخم زده‌اند کمک نمی‌کنید؟ چرا درباره دزدی‌های بزرگ و دزدان بزرگی که خزانه کشور را خالی و جیب‌های خود را پر کرده‌اند سکوت فرموده‌اید؟ از بزرگانی چون شما انتظار اینست. البته همین‌ها را هم در ماه مبارک رمضان از شما انتظار نداریم. اجازه بدهید لااقل این یک ماه، اعصاب مردم آرام باشد و به قرآن خواندن و دعا و روزه و نماز و راز و نیازهایشان برسند و شما نیز.

اکنون که در آستانه شب‌های قدر قرار داریم، فرصت جبران وجود دارد. از این فرصت برای تهذیب نفس استفاده کنیم، به مدد قرآن و روزه و دعاها و سایر عبادات ماه مبارک رمضان، روحمان را تقویت نمائیم تا بتوانیم بعد از ماه رمضان در عرصه اظهارنظر و مطرح کردن خواسته‌هایمان، در چارچوب عدالت حرکت کنیم و از مسیر حق‌گوئی و حق‌خواهی خارج نشویم. از بزرگانی که خطبه می‌خوانند و بیانات رمضانیه دارند چنین انتظاری وجود دارد، انتظاری که با توصیه‌های رهبر معظم انقلاب در نزدیک‌ترین بیاناتشان در جمع کارگزارن نظام منطبق است.

رسالت:نگهبانان جمهوریت و اسلامیت نظام

«نگهبانان جمهوریت و اسلامیت نظام»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛تاریخ صد ساله اخیر ایرانیان را کسانی نوشتند که از آدمیت سردر نمی‌آوردند اما نام آدمیت بر خود گذاشته بودند! این جماعت سر در آخور سمومات فکری مدرنیسم داشتند و در شبکه‌های فراماسونری از قدرت‌های آن روز جهان بویژه انگلیس خط می‌گرفتند. قبل از قیام مشروطه، علمای شیعه دو سیلی به امپریالیسم آن روزگار زدند؛ یکی در قصه واقعه قرارداد رژی و دیگری در قصه غائله قرارداد توتون و تنباکو بود. هر دو قرارداد را کارشناسان خبره اقتصادی در ایران و جهان معادل فروش کل ایران به ثمن‌بخس می‌دانستند.

علمای بیدار شیعه حتی در برابر هجوم سازمان یافته جریان فکری غرب، هوشمندی‌هایی داشتند و در غائله فتنه‌ باب و بهائیت ایستادند و نگذاشتند غرب با اسلام‌ مالی کردن تفکرات مدرنیسم، ایدئولوژی‌های ضدخدایی خود را به مردم تحمیل کند. از این میان فرق خونین آیت‌الله ملامحمد تقی برغانی معروف به شهید ثالث در قزوین شاهد این پایداری و بیداری است.

قیام مشروطه که آغاز شد علما می‌دانستند که چه می‌خواهند. اما انگلیس با سوزنبانی فکری برخی توسط جریان منحط روشنفکری ضددینی آن را از مسیر اصلی ‌که مشروطه مشروعه بود منحرف کرد.

انگلیسی‌ها با دوگانه بازی "مشروطه- استبداد"، "استبداد- آزادی" صورت اختلافات رهبران نهضت را در نگاه مردم تحریف می‌کردند.

همزمان با بست‌نشینی علما در حرم حضرت عبدالعظیم، دیگ‌های پلو در سفارت انگلیس برپا شد و عملا دو خط فکری متفاوت در مشروطه به وجود آمد.

مشروطه‌ ای که انگلیسی‌ها مطرح می‌کردند شروطش احکام منحط مدرنیته بود. آزادی‌ای که انگلیسی‌ها سخن از آن به میان می‌آوردند نه در برابر استبداد بلکه در برابر احکام شرع مقدس اسلام بود. بعد یک مشت به اصطلاح روشنفکر زبان‌بسته را با خود به مسلخ بردند. زبان آنها وقتی باز می‌شد که از سفارت دستور می‌گرفتند.

بعدها مردم و انقلابیون پس از فروکش کردن گردوخاک مشروطه، ظهور استبداد رضاخانی را دیدند و فهمیدند اصلا این آزادی عین استبداد و به معنای رها شدن از احکام مقدس اسلام است.

علمای بزرگ اسلام متوجه این مسیر انحرافی بودند لذا از اول پرچم مخالفت با آن را برافراشتند. آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری در تهران، آیت‌الله میرزامسعود شیخ‌الاسلام در قزوین و آیت‌الله سیدعبدالحسین لاری در استان فارس ایستادند تا از این کلاهبرداری سیاسی پرده بردارند.

انگلیسی‌ها یک فهرست از علمای بیدار داشتند که توسط "مجاهدین" - بخوانید عمال خود انگلیس- آنها را اعدام می‌کردند.

قبل از فتح تهران و اعدام شیخ‌ فضل‌الله نوری در میدان توپخانه وقتی مجاهدین به قزوین می‌رسند آیت‌الله میرزا مسعود شیخ‌الاسلام را اعدام می‌کنند. او اولین شهید بیداری اسلامی در مشروطه، قبل از اعدام شیخ فضل‌الله نوری است که مورخان کمتر از او سخن می‌گویند. او با علمای بزرگ ایران ارتباط سازمان یافته داشت و آنها را از خطر مشروطه انگلیسی با خبر می‌کرد.

او توسط آیت‌الله حاج شیخ‌حسن دانایی یکی از علمای بزرگ قزوین با شیخ‌ فضل‌الله نوری در ارتباط بود و اخبار نهضت علما را از طریق او با شیخ مبادله می‌کرد. منصب شیخ‌الاسلام یک منصب سازمانی بود که از دوران صفویه علمای شیعه در سراسر کشور را به هم مرتبط و متصل می‌کرد.

یکی از اتهامات شیخ فضل‌الله نوری، ارتباط با آیت‌الله شهید میرزا مسعود شیخ‌الاسلام و خط‌دهی به او بود. شیخ در محاکمات در پاسخ به این اتهام، گفت؛ او با من ارتباط داشت، این‌طور نبود من به او خط بدهم، او آگاه‌تر از من به مسائل بود. (قریب به این مضمون) شیخ شهید فضل‌الله نوری به سبب فضایی که دروغ‌نویسان تاریخ معاصر آفریده بودند چهره‌ای منفور و همکار مستبدین در مشروطه معرفی شده بود.

اولین کسی که از شرافت شیخ دفاع کرد، جلال آل‌احمد بود. چون جلال، خود یک چهره روشنفکر بود، نمی‌توانستند حرف او را تخطئه کنند. جلال هم وقتی متوجه این جنایت شد که در حال رونمایی از "غرب‌زدگی" و چهره روشنفکران خود فروخته غرب بود.

نظر جلال آل‌احمد در مورد شیخ شهید یک گواهی و شهادت درباره یک حقیقت تاریخی نیست. او از یک نظریه روایت می‌کند. نظریه استیلای غرب بر ممالک اسلامی و ستیز بی‌رحمانه آنها با اسلام و احکام قرآن!

جلال در مورد کار بزرگ شهید شیخ‌فضل‌الله نوری می‌گوید:"من نعش آن بزرگوار -شیخ شهید- را بر سردار همچون پرچمی می‌دانم که به علامت استیلای غرب‌زدگی پس از 200 سال کشمکش بربام سرای این مملکت برافراشته شد." (خدمت و خیانت روشنفکران ج 2- صفحه 402)

حال ببینیم شیخ چه می‌گفت، گفتمان او بر چه اساسی شکل گرفت و غیریت گفتمان او چه بود و به چه جرمی بر سردار رفت؟

اولین حرف شیخ این بود که قرائت انگلیسی و لیبرالی از مشروطه صحیح نیست. او می‌گفت؛ لائیسیته انگلیسی را نمی‌توان جایگزین آرمان‌های اصیل قیام مشروطه کرد. او می‌گفت مشروطه باید با "منطق و قواعد الهیه و اسلامیه" منطبق باشد.

او می‌گفت: ولایت در زمان غیبت امام زمان(عج) با فقها و مجتهدین است نه چند عدد فاسدالعقیده و فاسدالعمل که از لندن دستور می‌گیرند.

او می‌گفت: مردم! فریب عده‌ای ظاهر‌الصلاح و ساده‌لوح را نخورید، آنها استبداد را در زرورق آزادی و عدالت پیچیده‌اند. دین ما بنایش بر عدل و حریت است و این دو در گرو عبودیت و بندگی خداست. دومین حرف شیخ این بود که می‌گفت: "حفظ نظام محتاج قانون است و بهترین قانون، قانون الهی است."

او می‌گفت: "پیامبر اسلام(ص) خاتم انبیاء است و قانون او ختم قوانین است. اگر کسی گمانش آن باشد که مقتضیات عصر تغییردهنده قوانین الهی یا مکمل آن است چنین کسی از عقاید اسلامی خارج است."شیخ به هیچ وجه جدایی دین و سیاست را برنتافت و تا آخر با پرچم سکولاریسم که توسط مشروطه‌طلبان انگلیسی برافراشته بود، جنگید.

هم او بود که "نظارت مجتهدین" بر مصوبات مجلس را مطرح کرد و 90 روز با پایمردی جمع کثیری از مجتهدین در قضایای تحصن، آن را بالاخره به عنوان یک اصل در قانون اساسی مشروطه قبولاند. او موسس شورای نگهبان برای نظارت بر قوانین مجلس است.

شیخ شهید آیت‌الله فضل‌الله نوری می‌گفت:"من آن مجلس شورای ملی را می‌خواهم که اساسش بر اسلامیت باشد و برخلاف قرآن و برخلاف شریعت محمدی(ص) و مذهب مقدس جعفری، قانونی نگذارد." اما جریان نفاق و انحرافی در مشروطیت این رویکرد را قبول نداشت لذا اول افکار و اندیشه‌‌های او را با برچسب‌های ناچسب ترور کردند و سپس جسم پاک او را به دار آویختند. آنها نمی‌دانستند اندیشه‌های پاک او پس از یک قرن چون چشمه‌ای زلال سر برمی‌آورد و مبنای فکری انقلاب اسلامی ملت ایران می‌شود.

فردا سالروز تاسیس نهاد شورای نگهبان است. این نهاد مقدس را از فداکاری و جانبازی آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری و علمای بیدار عصر مشروطیت به یادگار داریم. نهادی که پاسدار اسلامیت و جمهوریت نظام مقدس جمهوری اسلامی است.

قدس:جنایت در غزه و سکوت عربی

جنایت در غزه و سکوت عربی»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر زهره حیدری است که در آن می‌خوانید؛تنشها بین رژیم اسراییل و فلسطینی‌ها پس از آن شدت گرفت که هفته گذشته یک نوجوان فلسطینی به نام محمد ابو خضیر زنده زنده سوزانده شد.

این اتفاق پس از آن رخ داد که جسد سه شهرک‌نشین اسراییلی حوالی روستای حلحول در شهر الخلیل، واقع در کرانه باختری پیدا شد؛ تل‌آویو حماس را مسؤول مرگ این سه نفر می‌داند، حال آنکه حماس این اتهام را رد می‌کند.
ارتش اسراییل در راستای عملیات موسوم به «لبه محافظ»، نیروهای خود را برای حمله زمینی بسیج و اعلام کرده، جنبش مقاومت فلسطینی حماس هدف این تهاجم است.

آنچه تعجب بر انگیز و نگران کننده تر می‌نماید، سکوت کشورهای عربی در قبال حمله رژیم صهیونیستی به نوار غزه است که نشان می‌دهد این کشورها مشغول اموری هستند که به طور کل از منافع امت اسلامی به دور است، برخی از این کشورها مشغول تشکیل سازمانهای خطرناکی همچون داعش ، تخریب سوریه و عراق بوده و همچنین بسیاری از آنان درگیر مشکلات داخلی خود هستند و اهمیتی به موضوع فلسطین نمی‌دهند.

انتخاب خاک فلسطین برای تشکیل رژیم صهیونیستی تنها با هدف حل مسأله پراکندگی یهودیان صورت نگرفت، بلکه غرب با این کار کوشید، غده ای سرطانی را در پیکره جهان عرب قرار دهد تا بتواند با این کار، منافع خود را بهتر در جهان عرب و اسلام تأمین کند و اتحاد جهان عرب و اسلام را به شکست بکشاند.

حمایت غرب و بویژه آمریکا از صهیونیستها و نفوذ لابی صهیونیستی در آمریکا امروزه به حدی رسیده که صهیونیستها خود را قوم و ملتی برگزیده و تافته ای جدابافته از سایر ملتها و اقوام به حساب می آورد و از به رسمیت شناختن حق حیات برای غیریهودی ها سرباز می زند.

متأسفانه در موردمسایل اخیر فلسطین، رهبران عرب چندان حساسیتی از خود نشان نمی دهند و تصور می کنند که این مسأله تنها به فلسطینی ها مربوط می شود، به همین دلیل توقع دارند که فلسطینی ها به تنهایی در برابر رژیم صهیونیستی و همپیمانانش ایستادگی کنند، در حالی که مسأله فلسطین، یک مسأله عربی و اسلامی است که نباید مسؤولیت آزادی آن را فقط متوجه فلسطینی ها دانست.

از این رو رسانه های گروهی جهان عرب، جهان اسلام و سایر گروه های دنیا باید به جهانیان بفهمانند که مصایب غزه تنها به فلسطینی ها اختصاص ندارد، بلکه به تمام کشورهای عربی و اسلامی مربوط است ودر واقع این کشورهای عربی هستند که باید برای شکستن حلقه محاصره غزه اقدام کنند. مسؤولیت سنگین حمایت از فلسطین به عهده کشورهای عرب و مسلمان منطقه است، اما در این میان سکوت ذلت بار کشورهای عربی در مقابل جنایات صهیونیستها اسفبارتر است.

اشغالگری، تجاوز و جنایت رژیم صهیونیستی که زیربار هیچ قطعنامه جهانی نرفته و ناقض مسلم حقوق بشر در فلسطین بوده است، هنوز هم نتوانسته سکوت کشورهای عرب منطقه را بشکند.

در واقع سازش و سکوت این کشورها نه تنها مشکل فلسطین را حل نکرده، بلکه موجب جری‌تر شدن اسراییل و فشار بیشتر بر مردم مظلوم فلسطین شده است، چرا که رژیم صهیونیستی با سوءاستفاده از مذاکرات سازش و شکافهایی که در صف عربی ایجاد کرده، حلقه محاصره را به ملت فلسطین تنگ تر کرده و به اشغال سرزمین فلسطین سرعت بیشتری داده است.

این در حالی است که عربها به جای آنکه کاری برای برچیدن محاصره و تحریم اعمال شده علیه ملت فلسطین انجام دهند، تنها خواسته های رژیم صهیونیستی را به اجرا گذاشته و خود در راستای خدمت به اهداف این رژیم قرار می گیرند.

در واقع کشورهای عربی نه تنها به حل مشکل فلسطین اقدام نمی کنند، بلکه هر روز به شکاف میان فلسطینیان دامن می زنند.

تنها عکس العمل اعراب تاکنون، در خواست برگزاری نشست اتحادیه عرب برای بررسی تجاوز نظامی اسراییل به نوار غزه بوده است که به نظر چشم انداز امیدوار کننده ای نخواهد داشت. اما آنچه در واقع شاهد آن هستیم این است که شیخ نشینهای خلیج فارس به صورت بازیگری منطقه‌ای ظاهر شده و میلیاردها دلار در سوریه برای سقوط بشار اسد هزینه کرده‌اند، در صورتی که با آغاز بحران غزه، موضع این کشورها منفعلانه بوده و در حالی که مردم فلسطین برای آزادی و خروج از وضعیت دردناک و غیرانسانی مبارزه می کنند، این کشورها کمکی به فلسطین نمی کنند.

مسأله انسانی، مسأله ای عام است، اینکه گزینشی در این زمینه عمل شود، یعنی در سوریه، مسایل انسانی اهمیت پیدا کند و در فلسطین این گونه نباشد، قابل پذیرش نیست. شیخ نشینهای خلیج فارس به مخالفان سوریه سلاح می رسانند، اما به مبارزان فلسطینی کمک نمی کنندوحتی یک فشنگ از عربستان و قطر در اختیار مبارزان فلسطینی نیست. اتحاد کشورهای عربی و هماهنگی و همکاری آنان می تواند بهترین راه برای مقابله با جنایات رژیم صهیونیستی و التیام درد و رنج ملت فلسطین باشد.

سیاست روز:جامعه جهانی برای آمریکا، اسرائیل است

«جامعه جهانی برای آمریکا، اسرائیل است»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛وزیر خارجه آمریکا پس از انجام گفت‌وگوهای طولانی و حساس باهمتای ایرانی خود، به آمریکا بازگشت تا با اوباما و کنگره درباره روند مذاکرات هسته‌ای تبادل‌نظر کند و اگر توافقی هم میان آنها انجام شد که به نتیجه رسیدن گفت‌وگوها کمک می‌کند، به وین بازگردد.

اما نشست خبری جان‌کری وزیر خارجه آمریکا که روز گذشته انجام شد، با در کنار هم گذاشتن رایزنی رئیس‌جمهور آمریکا با رئیس‌جمهور چین دارای نکاتی است که نیازمند تجزیه و تحلیل است.

کری گفته است اگر دلیلی وجود داشته باشد آماده بازگشت به وین است، اما هنوز هیچ طرح مشخصی وجود ندارد.
این سخن وزیر خارجه آمریکا در چنین شرایطی از یک سو نشان می‌دهد که مذاکرات به نتیجه مطلوب آمریکایی‌ها نرسیده و از سوی دیگر همچنان به ادامه مذاکرات اتفاق‌نظر دارند چون نیاز آمریکا به توافق با ایران بسیار است.
از سوی دیگر اوباما درگفت‌وگوی تلفنی با ژی جین‌پینگ، همتای چینی خود، گفته است، ایران باید جامعه بین‌المللی را درباره صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای خود مطمئن سازد.

مطمئن ساختن جامعه جهانی که از سوی اوباما ادعا می‌شود از نظر آنها تعطیل همه فعالیت‌های هسته‌ای ایران است که البته در چارچوب قوانین بین‌المللی و آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای در حال فعالیت است.

فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران همواره زیرنظر آژانس با بازرسی‌های خاص و دوربین‌های نصب شده در مراکز هسته‌ای همراه بوده است و تاکنون هم ذره‌ای انحراف از فعالیت‌ها ثبت نشده است.

اما اوباما رئیس‌جمهور آمریکا باز هم بر روی نکته‌ای تأکید دارد که نشان می‌دهد او هنوز جایگاه جامعه بین‌المللی را درک نکرده است.

او اصرار و تأکید دارد ایران باید به جامعه جهانی ثابت کند که برنامه‌ هسته‌ای صلح آمیز دارد.
نخستین پرسشی که درباره ادعای اوباما مطرح می‌شود این است که آیا ایران تاکنون فعالیت‌های غیرصلح آمیز هسته‌ای داشته است؟

اگر چنین است، مدارک و اسناد آن را ارائه دهید تا جامعه بین‌المللی البته به ظن شما قانع شود که ایران در پی ساخت سلاح هسته‌ای است.

نکته دیگر، همان جامعه جهانی است که اوباما به آن اشاره می‌کند. کدام جامعه جهانی مورد نظر رئیس‌جمهور آمریکاست؟ جامعه جهانی کاخ سفید در یک سرزمین اشغالی به نام فلسطین که از سوی رژیم صهیونیستی غصب شده، خلاصه می‌شود. معنای جامعه جهانی برای سران و مقامات آمریکا، تنها اسرائیل است.

در چند روز گذشته جنایاتی که ارتش رژیم صهیونیستی در غزه مرتکب شده است، نشان داد که جامعه جهانی واقعی کیست؟!

تظاهرات و اعلام انزجار از اقدامات جنایتکارانه رژیم صهیونیستی در دنیا نشان داد که جامعه جهانی نگران فعالیت‌های هسته‌ای ایران است یا نگران جنایاتی است که اسرائیل مرتکب آن می‌شود. این رژیم دارای ده‌ها کلاهک هسته‌ای است و به همین خاطر بیشترین خطر برای جامعه جهانی است.

پیشنهادی به اوباما می‌کنیم. با توجه به این که تبلیغات منفی گسترده‌ای علیه جمهوری اسلامی ایران در آمریکا می‌شود، با انجام یک نظرسنجی و یا رأی‌گیری به هر شکلی که ممکن است، رای و نظر مردم کشورتان را تأمین و تضمین می‌کند، به آسانی متوجه خواهید شد که رأی و نظر منفی مردم آمریکا به کدام طرف سرازیر خواهد شد.

توجه داشته باشید که افکار مردم آمریکا در حال دریافت همه تبلیغات گسترده‌ای است که از سوی رسانه‌های آمریکایی و صهیونیستی علیه ایران منتشر می‌شود. اما با این حساب هم شک نداشته باشید که همان مردم، رأی به خطرناک بودن رژیم صهیونیستی خواهند داد. البته اگر در آمریکا در این زمینه آزادی اظهار عقیده وجود داشته باشد.

این روند را حتی می‌توانید در دیگر کشورها هم آزمایش کنید، آنگاه خواهید دید که مردم جهان که جامعه جهانی واقعی هستند چه رأی و نظری را درباره ایران و رژیم صهیونیستی خواهند داد.

بسیاری از مشکلاتی هم که اکنون آمریکا با آن دست به گریبان است، وجود رژیم جعلی و جنایتکار اسرائیل است. جامعه جهانی برای آمریکایی‌ها در وجود رژیم صهیونیستی خلاصه می‌شود. چه انتظار و توقعی می‌توان داشت هنگامی که اوباما و دیگر مقامات آمریکا از اقدامات جنایتکارانه رژیم صهیونیستی در غزه حمایت می‌کنند و بمباران و موشک باران این سرزمین کوچک را حق اسرائیلی‌ها می‌دانند.

وطن امروز:عراق عراق می‌ماند

«عراق عراق می‌ماند»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم شروین طاهری است که در آن می‌خوانید؛ 11 سال پیش از این متعاقب سقوط صدام، حضرت آیت‌الله سید‌علی سیستانی بیانیه‌ای تاریخی را بر خلاف نظر اشغالگران آمریکایی و شورای حکومت انتقالی صادر کرد که به لطف آن اساس و تمامیت جمهوری عربی عراق تا امروز با وجود همه توطئه‌ها و تهدیدات خارجی و داخلی پابرجا مانده است. مرجع عالیقدر شیعیان عراق آن روز تاکید کرد باید به رغم همه مشکلات و مصائب ناشی از اشغال نظامی در کشور، انتخابات سراسری برگزار شود که بدون آن حکومت آینده عراق مشروعیت نخواهد داشت. تاکید ایشان این بود که امکان تشکیل مجلس قانونگذاری فراهم‌ آید و مجلس، حکومت آینده مستقل عراق را تشکیل و قانون اساسی دائمی این کشور را تهیه کند. با این حکم آقای سیستانی عملا زمینه تولد مردمسالاری حقیقی در بین‌النهرین به فاصله 25 سال پس از همسایه‌اش ایران شکل گرفت بویژه که در بیانیه ایشان صریحا از عدم مشروعیت و غیر‌منتخب بودن حکومت اشغالگران و شورای حکومت انتقالی و فقدان ضمانت‌هایی که بر حفظ منافع ملت و حفظ هویت اسلامی آن تاکید کند، صحبت به میان آمده بود و اینکه هرحکومتی در آینده عراق که بدون رای مستقیم ملت عراق تشکیل شود، زمینه‌ای برای ورود کشور به گرداب خشونت فراهم می‌آورد.

حال با گذشت بیش از یک دهه از آن تصمیم حیاتی، می‌توان مشاهده کرد چگونه مشروعیت رای مستقیم مردم عراق در انتخابات اخیر و مجلس برآمده از آن می‌تواند مایه نجات کشوری شود که دیگر بار با توطئه بزرگ بیگانگان در گرداب خشونت وهابی‌ها و بازماندگان بعثی‌ها گرفتار شده است. به طوری که دیروز بلافاصله پس از جلسه سوم و سرنوشت‌ساز پارلمان جدید عراق که در آن هیات رئیسه مجلس مشخص شد، اعتبار مردمسالاری عراقی به جرات همه تهدید‌های موجود از فتنه داعش در استان‌های شمالی گرفته تا تجزیه‌طلبی باند بارزانی در اقلیم کردستان و در نهایت سقوط حاکمیت مرکزی بغداد را تحت‌الشعاع خود قرار داد تا ارزش پند دیروز مرشد بزرگ که البته در روزهای پس از آغاز غائله داعش مرتب توسط خود ایشان تکرار می‌شد، اثبات شود. در جلسه دیروز تنها نمایندگان ائتلاف‌های انشعابی سنی غایب بودند و در حضور اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان کرد، 194 تن از 273 نماینده حاضر به ریاست سلیم الجبوری بر مجلس رای دادند؛ روزنامه‌نگار، حقوقدان و استاد دانشگاه 43 ساله میانه‌رو و البته شاخص‌ترین سیاستمدار در میان گروه‌های سنی که بدون توجه به تهدیدهای سعودی مقابل فتنه داعش و دست‌های پشت سر آن موضع گرفت. رقیب او یک خانم مهندس بود.«شروق العبایجی» نامزد زن و از ائتلاف مدنی دموکراتیک توانست 19 رای کسب کند.

2 روز جلو‌تر مهدی الحافظ، ریش سفید نمایندگان منتخب و رئیس موقت مجلس، روز سه‌شنبه 15 تموز(24تیر ماه) را موعد نهایی انتخاب هیات رئیسه قرار داده بود آن هم در حالی که تا پیش از آن گروه‌های سنی به رهبری اسامه النجیفی، رئیس مجلس پیشین در یک کارشکنی آشکار قصد داشتند تشکیل هیات رئیسه (از میان اهل سنت) که به منزله رسمیت بخشیدن به فعالیت‌های مجلس است و انتخاب رئیس‌جمهور (از میان کردها) و نخست‌وزیر (از میان اکثریت شیعه) و تشکیل دولت مستقیما به آن بستگی دارد را تا اواسط مرداد به عقب اندازند. این نشان می‌داد یاخته‌های سرطان داعش تا عمق حاکمیت عراق نفوذ کرده‌اند. اینکه النجیفی واقعا قصد داشت با معطل نگاه داشتن تشکیل دولت جدید برای ترکتازی فتنه‌گران و تجزیه‌گران و حامیان خارجی‌شان زمان بخرد هنوز مشخص نیست اما دست‌کم تا امروز پرده از خیانت‌های برادر او که موصل را به داعش و پیشمرگه‌های بارزانی فروخت و همین طور رئیس دفتر فراری النجیفی که حلقه ارتباط فرماندهان تکفیری و بعثی با نفوذی‌ها بود برافتاده است. رئیس بزرگ‌ترین ائتلاف سنی (متحدون) با همراهی 2 ائتلاف دیگر منشعب شده از العراقیون به رهبری ایاد علاوی و صالح مطلک چنان انسدادی در مجلس تازه به وجود آورده بودند که حتی نمایندگان هر دو جریان میهنی و دموکرات اقلیم کردستان هم با تحریک مسعود بارزانی از اربیل، تهدید به آبستراکسیون و حتی ترک کامل پارلمان می‌کردند که در حقیقت بهانه‌ای بود برای اعلام موجودیت کردستان مستقل. اما بار دیگر فتاوای صریح آیت‌الله سیستانی و دیگر مراجع معظم تقلید عراق برای جهاد علیه فتنه و بیانیه‌های مکرر ایشان مبنی بر تشکیل هر چه سریع‌تر مجلس و دولت برآمده از انتخابات، دشمنان مردمسالاری عراقی را آچمز کرد. پیشرفت‌های ارتش و بسیج مردمی در خنثی کردن زهر کشنده داعش و بعثی‌ها، النجیفی و شرکایش را در مقابل کار انجام شده قرار داده بود.

فتنه تکفیری نیز شیعیان را که در انتخابات 10 اردیبهشت نشانه‌هایی از واگرایی بروز می‌دادند دوباره همبسته کرد. سیدمقتدا صدر و سیدعمارحکیم اختلافاتشان با مالکی را کنار گذاشتند و جبهه شیعیان در مجلس که به محوریت 3 ائتلاف اصلی (قانون، مجلس اعلا و احرار) پیروز انتخابات نیز بودند دوباره ابتکار عمل سیاسی را به دست گرفت و بر سر انتخاب چهره‌ای جامع‌الطرفین مانند سلیم الجبوری در رأس مجلس با همتایان سنی‌شان به توافق رسیدند. نخست‌وزیر قانونی هم بر حق خود پافشاری کرد تا اینکه سرانجام هفته پیش در جلسه‌ای مشترک رهبران سیاسی شیعه و سنی و کرد به توافقی جامع دست یافتند تا عراق کماکان عراق بماند، با حفظ یکپارچگی سیاسی تاریخی‌اش. در این رایزنی‌ها مالکی همه اعتبارش را به کار بست تا تکلیف دولت را تا پیش از پایان ماه مبارک رمضان مشخص کند پس رسمیت یافتن مجلس کمی از نیمه ماه رمضان گذشته برای او یک پیروزی بزرگ است. حال سد اصلی در راه تشکیل دولت شکسته شده و نوری مالکی فاصله زیادی تا تحقق قول وفاداری‌اش به حامیان ائتلاف قانون و حفظ کرسی نخست‌وزیری ندارد.

جوان:«اعتدال» در کشاکش دو نگرش

«اعتدال در کشاکش دو نگرش»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم محمدجواد اخوان است که در آن می‌خوانید؛گفتمان‌ها و خرده‌گفتمان‌ها معمولاً در بستر اجتماعی ساخته می‌شوند و تسری آنها نسبت مستقیمی با کارآمدی و راهیابی آنها به حوزه قدرت دارد. از این منظر خرده‌گفتمان اعتدال نیز – اگر قائل به تعریف آن در حوزه گفتمانی باشیم- از این قاعده مستثنا نیست. اینکه آیا شعار اعتدال منتظر به روی کارآمدن دولت یازدهم شده است یا آنکه دولت یازدهم با روی کارآمدنش به دنبال ترویج این شعار؛ امر مهمی است که البته از حوصله این نوشتار خارج است. با این‌حال از آن‌ رو که دولت وجهه همت خود را ترویج این حرکت و حرکت در مسیر این شعار قرار داده است، تأملی کوتاه در آن لازم است.

واژه «اعتدال» را می‌توان از منظر لغوی میانه‌روی و دوری از افراط و تفریط تعریف نمود. با این‌حال آنچه دشوار می‌نماید فهم دقیق اصطلاحی و مصداقی از آن است. دلیل این امر نیز ابهاماتی که در مصداق‌یابی این مفهوم و نیز سلایق گوناگون انسان‌ها است. تقریباً همه افراد عاقل دوری از افراط و تفریط را می‌پسندند، اما محل منازعه، مصادیق افراط‌ و تفریط است. افراطی‌ترین یا تفریطی‌ترین افرادی که می‌شناسیم و از نظر ما افراطی یا تفریطی تلقی می‌گردند، آنگاه که به آنها این لقب داده شود، از آن تبری جسته و خود را معتدل معرفی می‌کنند. احتمالاً کسان دیگری را نیز یافته که در جایگاه افراط‌ و تفریط قرار دهند تا با قرار دادن خود در میانه آن خود را معتدل قلمداد کنند. با این اوصاف طیف‌بندی تفکرات و قرار گرفتن در میانه طیف‌ها لزوماً به‌معنای اعتدال نیست. اگر ابطال نگاه نسبی‌گرایانه را از دیدگاه تفکر اسلامی بپذیریم، روشن است که اعتدال حقیقتاً باید یا وجود نداشته باشد یا ما‌به‌ازایی دقیق در جهان خارج داشته باشد. به این معنا که اعتدال یک امر نسبی نخواهد بود که یک شخص یا جریان سیاسی خود را مسئول تعریف و مصداق‌یابی آن بداند، بلکه معیاری مبتنی بر ارزش‌های دینی است و بر پایه آن قابلیت شاخص‌سازی و تبیین دارد.

بر این اساس دو تعریف کلان می‌توان از اعتدال را فهم کرد. تعریف نخست، تعریفی در چارچوب ارزش‌های دینی و گفتمان انقلاب اسلامی است و افراط و تفریطی که اعتدال از آنها پرهیز می‌کند نیز بر این بنیان‌ها تعریف و تبیین می‌شود. غیریت‌سازی اعتدال با مفاهیم و مصادیق افراط‌ و تفریط روشنگر حدود و ثغور آن خواهد بود. در چارچوب اندیشه دینی از مصادیق عملی افراط‌ و تفریط به ‌عنوان «منکر» یاد شده است، از این ‌رو می‌توان امر به ‌معروف و نهی از منکر را امر به ‌اعتدال و نهی از افراط ‌و تفریط دانست. دشمن‌شناسی، استکبارستیزی و ایستادگی در مقابل زیاده‌خواهی سلطه‌گران در همین قالب معنا می‌یابد این نوع جهان‌بینی و نگرش به مفهوم اعتدال، آن را کاملاً در چارچوب‌های دینی قابل‌فهم می‌کند.

تبیین دیگری که از اعتدال می‌توان ارائه کرد، نگاهی سلیقه‌ای و البته سیاسی بدان است. این به ‌معنای پایین آوردن یک توصیه دینی در حد تابلوی یک جریان سیاسی و وسیله‌ای برای تأمین مقاصد آن است. در این نگاه، هر شخص می‌تواند مطابق میل خود غیر خود یا مخالفین خود را مظهر افراط ‌و تفریط تلقی کند و با این حربه آن را از میدان به در کند. این نوع تلقی می‌تواند ابزاری برای تسویه‌حساب سیاسی، پاک‌سازی ساختار مدیریت کشور از نیروهای غیرهمسو باشد، حتی پیامدهای ناگوارتر آن، معرفی کردن آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب یا اقدامات متناسب با آن به‌عنوان مظاهر افراط است که نتیجه آن یکی تلقی کردن سازشکاری و تسلیم شدن در مقابل زیاده‌خواهی‌های دشمنان به‌عنوان اعتدال است. اینها همه ممکن الوقوع و نتیجه عدم تعریف اعتدال در چارچوبی بنیادین و دست یازیدن به آن به‌عنوان شعاری صرفاً سیاسی است.

اکنون دولت یازدهم در آزمونی دشوار قرارگرفته است. از یک‌سو همه می‌دانیم اعتدال شعاری اسلامی است و علت اصلی تأیید و حمایت نظام اسلامی نیز همین امر می‌باشد. در مقابل نیز هستند کسانی که آن را در حد شعاری جناحی و گروهی تقلیل داده و مطلوب آنها صرفاً بهره‌‌برداری سیاسی از آن است. اگر دولت یازدهم از فرصت راهبردی که در پیش رو دارد با بهره‌گیری از این شعار در جهت رفع مشکلات مردم و تحقق اهداف نظام و انقلاب استفاده کند، می‌توان امیدوار بود که اعتدال به‌معنای حقیقی کلمه و نه شعاری آن محقق شده است اما اگر جریانات سیاسی‌ای که به دنبال اهداف خویش هستند و بعضاً نیز به دولت یازدهم به‌عنوان پل پیروزی خود می‌نگرند، موفق شوند اعتدال را مستمسک پیشبرد مطامع سیاسی خود قرار دهند، اعتدال به ضد خود تبدیل ‌شده، فرجامی جز اصلاحاتی که دوم خرداد سردمدار آن بود، نخواهد داشت. اینچنین است که رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند: « اعتدال، شعار بسیار خوبی است، ما هم تأیید می‌کنیم اعتدال را؛ افراط محکوم است و بد است. سفارشی که من می‌کنم این است که مراقب باشید جریان‌های مؤمن را با شعار اعتدال کنار نزنند؛ بعضی‌ها این کارها را دارند می‌کنند، من می‌بینم در صحنه سیاسی کشور؛ با شعار اعتدال، با شعار پرهیز از افراط، سعی می‌کنند جریان مؤمن را که درخطرها آن جریان است که زودتر از همه سینه سپر می‌کند، آن جریان است که دولت‌ها را در مشکلات واقعی به‌معنای حقیقی کلمه حمایت می‌کند، کنار بزنند؛ مراقب باشید. اسلام، مظهر اعتدال است. این اَشِدّاءُعَلَی الکفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم اعتدال است؛ قتِلواالَّذینَ یلونَکم مِنَ الکفّار اعتدال است؛ امربه ‌معروف و نهی‌ازمنکر اعتدال است - اعتدال اینها است دیگر - معنای اعتدال این نیست که ما از کارهای احساس وظیفه‌ای که فرد مؤمن، جریان مؤمن، مجموعه مؤمن انجام می‌دهد، جلوگیری کنیم.»

حمایت:درباره یک قطعنامه تاریخی

«درباره یک قطعنامه تاریخی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛باتوجه به در پیش بودن سالگرد قطعنامه تاریخی 598، این یادداشت می کوشد ابعادی از پیامدهای این قطعنامه را مورد واکاوی قرار دهد.

آیت‌الله خامنه‌ای، رییس‌جمهوری وقت در نامه‌ای که در روز ۲۷ تیر ۱۳۶۷ برای خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد ارسال کرد، رسماً اعلام کرد که «جمهوری اسلامی ایران به خاطر اهمیت حفظ جان انسان‌ها و برقراری عدالت و صلح و امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی‌، قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را می‌پذیرد». به دنبال پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل از سوی ایران، جنگ هشت ساله میان ایران و عراق رسماً به پایان رسید.

این قطعنامه که در اول مرداد ۱۳۶۶ از سوی سازمان ملل صادر شده بود پس از پذیرش از سوی ایران، در ۲۹ تیر ۱۳۶۷ به اتفاق آرا به تصویب نهایی رسید.

قبل از هرگونه تحلیل در خصوص این قطعنامه، بد نیست اشاره شود که بعد از جنگ چالدران، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، بیست و چهارمین جنگی بود که از جانب همسایه غربی ایران اعم از دولت عثمانی و دولت عراق به ما تحمیل شد.

رژیم بعثی عراق با حمله به ایران درصدد بود تا طیف جدیدی از مطامع خود را پیگیری کند. تحمیل جنگ به ایران نه تنها با هدف حرکت در مسیر فزون خواهی های دولت بعثی، بلکه برای مقابله با صدور انقلاب طراحی شد.
با این وجود در آن زمان در داخل کشور شاهد بودیم که ملی گرایان که ادعای ملیت داشتند به بهانه اینکه علت حمله عراق به ایران ایده صدور انقلاب است، از مقابله با حمله عراق شانه خالی کردند.

اما در خصوص پایان یافتن جنگ و پذیرش قطعنامه باید این حقیقت را دانست که امریکایی ها و غرب در طول جنگ، کلیه حمایت های خود را نسبت به صدام ابراز داشتند و کمک های گسترده تسلیحاتی خود را به سوی او گسیل می داشتند.

در این میان غالب دولت های عربی، امکانات و منابع گسترده و مختلف مالی، تسلیحاتی و حتی نیروی انسانی خود را برای کمک به عراق به خدمت گرفتند. در این سوی، ایران به دلیل وقوع انقلاب اسلامی و ضدیت با دنیای استکبار از حمایت های بین المللی برخوردار نبود.

لذا از نظر نظام دیکتاتوری بین المللی، ایران می بایست به شکست کشیده می شد. لذا در زمان پذیرش قطعنامه توازن نیرو در داخل و خارج وجود نداشت.

در این میان دخالت آمریکا در جریان جنگ، سرنگون کردن هواپیمای ایرباس و تشدید تحریم ها هم کار را برای این دولت جمهوری اسلامی سخت تر کرده بود. در عین حال ایران در جریان جنگ با وجود همه این محدودیت ها، توانست به این توفیق بزرگ دست یابد که دشمن متجاوز را با شکست ذلت بار از سرزمین مان بیرون کند.

در چنین شرایطی برخی از اهدافی که ایران با پذیرش قطعنامه به دنبال تحقق آنها بود به قرار ذیل طراحی گردید:

- بیرون راندن ارتش متجاوز عراق از تمام سرزمین های اشغالی و حفظ تمامیت ارضی ایران
- وادار کردن عراق به پذیرش مجدد معاهده 1975 به عنوان معاهده مرزی معتبر
- اعلام رسمی عراق به عنوان متجاوز در جنگ با ایران و در نهایت دریافت غرامت جنگ تحمیلی.

پذیرش قطعنامه برای ایران دستاوردهای بسیاری داشت. اول آنکه جلوی بسیاری از مخاطراتی که ممکن بود در آینده دامنگیر ملت ایران شود را گرفت. صرفنظر از جلوگیری از تداوم بمباران های گسترده ای که رژیم بعثی عراق علیه شهرها صورت می داد، ایران با پذیرش قطعنامه توانست مانع از ادامه حمله های شیمیایی این رژیم سفاک علیه مردم بی گناه ایران و حتی ملت عراق شود. از سوی دیگر، پذیرش قطعنامه از جانب ایران به معنای پیروزی ایران نیز بود. چراکه این ایران بود که در موضع قدرت قرار داشت و بخش هایی از خاک عراق را در تصرف داشت. لذا پیروزی در جنگ یکی دیگر از پیام های پذیرش قطعنامه بود.

به علاوه، وجود حمایت همه جانبه کشورهای قدرتمند جهان و برخی دولت های مرتجع منطقه از رژیم بعث عراق این پیروزی را پررنگ تر می کرد.

اما باید دید رژیم بعث از این جنگ چه به دست آورد و در این قطعنامه چه کسب کرد؟ با نگاهی به اوضاع طرف مقابل پیامدهای ناگوار این قطعنامه برای آن بیشتر مشخص خواهد شد.

یکی از مهمترین پیامدهای این جنگ برای رژیم بعث عراق، اقتصاد ویران، هزاران کشته، و صرف میلیاردها دلار از درآمدهای نفتی این کشور و کشورهای منطقه در جنگی بی نتیجه بود. بعد از پذیرش قطعنامه این صدام بود که می بایست به اربابان غربی خود گزارش می داد که در قبال حمایت های تسلیحاتی، مالی، اطلاعاتی و سیاسی آنها چه دستاوردهایی داشته است.

پذیرش قطعنامه همچنین باعث سرخورده شدن رژیمی دیکتاتور و فزون خواه شد. این دیکتاتوری واپس خورده که حالا نتوانسته به اروند و خوزستان دست یابد، برای بازسازی وجهه و روحیه خود نیاز به مستمسک جدید داشت.
ادعای تاریخی عراق در خصوص مالکیت بر کویت این بهانه را در اختیار بغداد قرار داد که به کویت حمله کند.

حمله عراق به کویت پاسخی به شکست جنگ طلبان بعثی بود. حمله به کویت در واقع حمله به عضوی ضعیف از حامیان سابق عراق بود که درصدد کسب غنایمی بود که از سال ها جنگ با ایران و پس از قبول قطعنامه از آنها محروم شده بود. عراق درصدد بود تا با حمله به کویت این ناکامی را جبران کند. تصرف کویت توسط عراق بلایی بود که به جان حامیان سابق عراق افتاد.

آمریکایی ها که تا پیش از این از بعثی های عراق حمایت کرده بودند بعد از پایان جنگ با ایران، حالا مجبور بودند خود به جنگ با عراق بیایند و شرارت های آن را مهار کنند.

به طور طبیعی نظام بین الملل همسو با منافع ایران نبود. ایران نیز امکانات و ابزارهای اقتصادی، نظامی و سیاسی کافی را در اختیار نداشت تا بتواند کشورهای مهاجم را در برابر خود خاضع نماید. البته چنین وضعیتی برای هیچ یک از کشورهای جهان نیز مقدور نبود.

در خصوص قطعنامه 598 باید این نکته را گفت که تا قبل از این قطعنامه تمامی قطعنامه هایی که صادر شده بود به زیان ایران بود. اما قطعنامه 598 زمانی تدوین شد که ایران در جنگ دست برتر را داشت. در این زمان دشمنان ایران در شورای امنیت مجبور شدند در ازای موضع برتر ایران، امتیازاتی به تهران بدهند. هر چند که این قطعنامه تمامی اهداف و منافع ایران را تأمین نمی کرد، اما از جمله خواسته های محوری که کشورمان موفق به کسب آنها شد، معرفی عراق به عنوان آغازگر جنگ و بیرون راندن ارتش متجاوز عراق از تمام سرزمین های اشغالی و حفظ تمامیت ارضی جمهوری اسلامی بود.

البته در این میان این واقعیت را نیز باید پذیرفت که عراق در ابتدا با 12 لشکر وارد جنگ شد و در پایان جنگ با 50 لشکر قطعنامه را امضا کرد. حتی گفته می شود که نفرات را به جای گلوله های مرسوم با گلوله های تانک هدف قرار می دادند.

کاربرد سلاح شیمیایی از دیگر جنایاتی بود که عراق مرتکب شد. ولی با همه این موارد، رژیم بعث در برابر ملت غیور و مبارز ایران زانو زد و نتوانست خواسته های خود و اربابان غربی اش را عملیاتی کند.

آفرینش:ناامیدی جامعه از بی‌ثباتی قیمت‌ها

«ناامیدی جامعه از بی‌ثباتی قیمت‌ها»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛درآخرین نشست خبری باخبرنگاران درنهاد ریاست جمهوری، دکتر روحانی درمورد کنترل گرانی‌ها گفتند که "سرعت ماشین تورم و گرانی‌ها کاسته شده اما از حرکت بازنایستاده و سیاست دولت کنترل سرعت مجاز این ماشین می‌باشد." هرچند که نمی‌توان منکر کاهش تورم 40 درصدی به 27 درصد شد، اما باید اذعان داشت که سرعت ماشین گرانی‌ها در کالاهای استراتژیک و حتی اقلام معیشتی مردم بیشتر شده و ترمز بریده است.


امروز صنعت خودرو به عنوان یکی از تولیدات استراتژیک کشور اوضاع مناسبی ندارد وقیمت آن به طور مداوم درحال افزایش و کیفیت آن همچنان در استانداردهای سال‌های پایانی قرن گذشته باقی مانده است. این درحالی است که متولی اصلی صنعت خودرو در کشور خود دولت می‌باشد، که بزرگترین اشکال کار هم همین جاست!.


این درگیری‌ها میان خودروسازان، شورای رقابت، وزارت صنعت معدن وتجارت، هیئت دولت و درآخر مردم، چرخه باطلی را به وجود آورده است که دود آن صرفاً به چشم جامعه و خریداران می رود. برکسی پوشیده نیست که صنعت خودرو بعد از صنعت نفت پردرآمدترین منبع مالی کشور می‌باشد و حمایت‌ها و منافع دولت از خودرسازی کاملا مشخص است. اما وجه تمایز آن با صنعت نفت اینجاست که ما در ازای صادرات نفت به خارج درآمد کسب می‌کنیم، اما در صنعت خودرو با تحمیل تولیدات بی‌کیفیت و قیمت‌های گزینشی به مردم درآمدهای کلانی حاصل می‌شود که فشار آن برجیب ملت و معیشت آنان تاثیر می‌گذارد.


صنعت خودروسازی ما خصوصی نیست، مدیران آن از سوی دولت منصوب می‌شوند، شورای رقابت انتخاب شده دولت می‌باشد، دلار ارزان از دولت دریافت می‌کنند، و... پس چرا دولت به طور مستقیم نظارت مکفی برعملکرد‌ آنها ندارد و سکوتی معنادار و یا مخالفت‌های صرفاً درحد گفتار از خود نشان می دهد!؟ چطور است که در برهه‌ای افزایش قیمت‌های محصولات خودروسازان به سبب کمبود تولید توجیه می شود و در برهه‌ای دیگر با تثبیت افزایش قیمت‌ها پیش فروش‌های تحویل فوری در دستور کار قرار می‌گیرد؟! این برخورد دوگانه خودروسازان و نظارت‌های دولت بر عملکرد‌ آنها در شأن مردم نیست.


شاید درتخصص ما نباشد که راهکار برای بهبود اوضاع صنعت خودرو دهیم، اما حق هر شهروندی است که نسبت به این وضعیت گله‌مند باشد. اگر قرار است خودروسازی به عنوان یک صنعت مادر درکشور محسوب شود، چرا حرکت به سمت جلو نداریم و صرفا درتولید محصولات از رده خارج سکون یافته و فقط قیمت‌ها را افزایش می‌دهیم. اگرتوان تولید خودروی استاندارد را نداریم، چرا واردات خودرو را آزاد نمی‌کنیم. اگر هم در راستای حرکت به سمت پیشرفت هستیم(که نیستیم) چرا فشار هزینه‌ها را به مردم تحمیل می‌کنیم.


یکی دیگر از محصولات استراتژیک در کشور شیر و لبنیات می باشد که متاسفانه درطی چند سال گذشته بدون هیچ نگرش منطقی و حیاتی به مصرف آن برای سلامت جامعه، دستخوش افزایش قیمت‌ها قرار گرفته و از سبد مصرفی خانوار حذف شده است. کسی منکر افزایش هزینه‌ها در امر تولید نیست، اما چرا این افزایش قیمت‌ها مشخص و ثابت نیست؟. چرا هرچند وقت یکبار باید شاهد افزایش 10 تا 15 درصدی محصولات لبنی باشیم. شیر و لبنیات باید ازضروریات اقلام خوراکی مردم باشد، اما شیر که خود به خود از این سبد مصرفی حذف شده و قیمت بالای لبنیات نیز مردم را با مشکل مواجه کرده است.


اگر امروز به رغم افزایش قیمت خودرو بازهم شاهد تقاضا برای خرید هستیم، دلیلی بر عملکرد مناسب دولت و خودروسازان و رد ادعای ما مبنی برنارضایتی جامعه نیست، بلکه این نیازمردم است که باعث تن دادن آنها به این قیمت‌ها و محصولات بی کیفیت است. اگر امکان رقابت خودروهای خارجی درکشور میسر بود نتیجه چیزی ورای اتفاقات امروز رقم می خورد. اما درمورد محصولات لبنی باید منتظر عواقب سوء افزایش مداوم قیمت‌ها در سلامت جامعه باشیم. تا فرصت هست کاری بکنید...

شرق:آتش‌بس نامتوازن

«آتش‌بس نامتوازن»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صباح زنگنه است که در آن می‌خوانید؛طرح پیشنهادی قاهره برای آتش‌بس میان حماس و رژیم‌اسراییل مانند سایر طرح‌های مشابه دارای مشکل عدم جامعیت است. نگاهی گذرا به طرح‌های مشابه که تاکنون ارایه شده حاکی از آن است که اغلب آنها زمانی ارایه می‌شوند که رژیم اسراییل با مشکلی در حملات خود مواجه می‌شود یا نارضایتی‌های داخلی یا اختلاف بخش سیاسی با بخش نظامی بروز می‌کند یا ضعف سیستم‌های اطلاعاتی و امنیتی در دسترسی به منابع اصلی تهدید مشهود می‌شود یا اختلاف موازنه «قدرت- وحشت» پدید می‌آمد یا برخی کمبودهای تسلیحاتی و مهمات تسلیحاتی به اسراییل فشار وارد می‌کند. در چنین مواقعی این رژیم به آمریکا علامت داده و سیگنال‌هایی را مخابره می‌کند و ایالات‌متحده نیز با ارتباطات ویژه با کشورهای خاصی در منطقه مانند ترکیه یا مصر، مسوولان این کشورها را ترغیب می‌کند تا با حالت نیمه‌بی‌طرفانه! پیشنهادهایی را جهت آنچه آتش‌بس می‌نامند، ارایه کنند. طرفه اینکه این پیشنهادات و طرح‌ها هرچند در عمل باعث توقف درگیری‌های نظامی شده اما نتوانسته پایبندی اسراییل به آن را تضمین کند و باز هم به‌طور متوسط بین دو تا سه‌سال برحسب شرایط، دوباره خود را برای حمله مجدد به غزه یا حتی گاهی به مناطقی در کرانه غربی رود اردن آماده کرده است. واقعیت این است که با وجود نوع تعامل جهان با صهیونیست‌ها، «صلح» در کار نخواهد بود مگر اینکه کفه نیروهای فلسطینی اعم از حماس و جهاد اسلامی و سایر نیروها، از کفه نظامی و امنیتی رژیم اسراییل سنگین‌تر شود. در شرایط فعلی نیز با توجه به شرایطی که حماس و جهاد اسلامی اعلام کرده‌اند، ممکن است با تحقق برخی از این شروط، آتش‌بس موقت برقرار شود. به‌هر حال به لحاظ سیاسی حمایت‌هایی که از اینگونه طرح‌ها می‌شود؛ شامل اتحادیه عرب -که در اختیار مصر است و پیرو سیاست دولت مصر است- ترکیه، عربستان، برخی کشورهای غربی و سازمان ملل. آنها با ایجاد فضای سیاسی خاصی با خواست ایالات‌متحده، همه این دوایر را به حرکت درآورده و فشار بر حماس و جهاد اسلامی به دلیل گناه دفاع مشروع از زنان و فرزندان بیگناه را افزایش می‌دهند. شرط بازماندن گذرگاه رفح که مصر می‌تواند آن را تضمین کند یا آزادکردن اسرای فلسطینی یا افرادی که هنگام آزادی «گلعاد شالیت» قرار بر آزادی متقابل آنان بود، می‌تواند به‌عنوان شرایط حماس قابل مذاکره باشد. نکته اینجاست که با توجه به شواهد موجود، حماس می‌تواند تا یک‌ماه دیگر به‌راحتی به روند حملات خود ادامه داده و فشار روانی جدی‌تری به اسراییل وارد آورد و این برای نتانیاهو و مسایل سیاسی داخلی وی با رقبایش، زنگ خطری جدی است.

شرط زمین‌گذاشتن سلاح برای حماس، حتما جزو شروط غیرقابل‌اجرا خواهد بود چرا که نه عقلایی است و نه عملی. هروقت اسراییل از سلاح استفاده نکرد طبعا حماس و جهاد اسلامی هم این گزینه را کنار خواهند گذاشت. شرایط نشان داده که دیپلماسی فعلی در قبال رژیم اسراییل موثر نخواهد بود مگر اینکه طرف‌های دیگری مثل اتحادیه اروپا یا برخی کشورهای اسلامی به شکل متحد به این مساله ورود کنند. اگر اتحادیه اروپا در معادلات اقتصادی با اسراییل، اعمال فشار بیشتری کند-که این کار را آغاز کرده است- می‌تواند بر اراده سیاستمداران اسراییل تاثیرگذار باشد. کشوری مانند ترکیه که در شرف انتخابات ریاست‌جمهوری قرار دارد نیازمند فضای تبلیغاتی- با توجه به فشار افکار عمومی و مردم ترکیه به دولتمردان- است و می‌تواند بخشی از ثقل خود را بر فلسطین متمرکز کند. استقرار وضعیت سوریه به‌نفع دولت نیز می‌تواند معادلات دیپلماتیک را بر ضد اسراییل، تغییر دهد.

مردم سالاری:ریشه‌های ادعای عربستان درباره میدان آرش

«ریشه‌های ادعای عربستان درباره میدان آرش»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم حمیدرضا شکوهی است که در آن می‌خوانید؛ادعای مطرح شده توسط عربستان درباره میدان نفتی و گازی آرش، مبنی بر اینکه ایران سهمی در این میدان ندارد هرچند با واکنش فوری ایران مواجه شد، و هرچند بر اساس اسناد و نقشه‌های موجود، محلی از اعراب ندارد چرا که اولین اکتشاف در آن توسط ایران انجام شده است، اما طرح چنین مسایلی ریشه در دو نکته دارد که توجه به آن را ضروری می‌نماید:

1-ضعف دیپلماتیک ایران در سال‌های اخیر – به طور مشخص در دوره فعالیت‌های دولت‌های نهم و دهم – موجب شد روابط ایران با کشورهای مختلف جهان به سمت تیرگی پیش برود. مواضع غیردیپلماتیک و گاه دور از انتظار رییس دولت قبل و برخی دیگر از مسوولان به موازات برخی اقدامات ضعیف در عرصه سیاسی، نه تنها روابط ایران با کشورهای غربی را دچار خدشه کرد و قطعنامه‌های مکرر شورای امنیت سازمان ملل و به تبع آن تحریم‌های گسترده بر ضد ایران را به همراه آورد، بلکه روابط ایران با کشورهای همسایه و کشورهای منطقه را نیز تحت تاثیر قرار داد.

عربستان یکی از کشورهایی بود که در طول هشت سال حیات دولتهای نهم و دهم،بدترین روابط ممکن را با کشور ما داشت و حتی زمانی که تحریم نفتی ایران کلید خورد، صراحتا اعلام کرد که شیرهای نفت راباز می‌کند تا کمبود نفت ایران در بازارهای جهانی جبران شود. این درحالیست که پیش از آن و در دولت سید محمد خاتمی، روابط ایران و عربستان به بالاترین سطح ممکن رسیده بود و دنیا به این دو کشور به چشم دو قدرت بزرگ اسلامی می‌نگریست. حال، بازگشت به آن دوران درخشان، دشوار است و اتخاذ مواضعی شبیه آنچه در مورد میدان آرش توسط عربستان اعلام شده، حاصل هشت سال دشمن تراشی در عرصه بین‌الملل و هزینه تراشی‌های فراوان بدون هیچگونه فایده‌ای بود.

2-نه فقط به دلیل تحریم‌ها، بلکه بعضا به دلیل برخی سوءمدیریت‌ها و بی‌برنامگی‌ها، ایران در برداشت از میادین مشترک نفتی و گازی با همسایگان همواره از رقبا عقب بوده است. شاه بیت این داستان تلخ در میدان گازی پارس جنوبی دیده می‌شود و در سایر میادین هم وضعیت چندان بهتری نداریم. در حقیقت به غیر از میدان هنگام که در آن با عمان مشترکیم و از این کشور پیش افتاده ایم، در سایر میادین یا عقبیم، یا اینکه اگر عقب نیستیم به خاطر آن است که هنوز برداشتی از آن توسط دو طرف صورت نگرفته است. ضعف ایران در برداشت از میادین مشترک در دولت قبل به واسطه تحریم‌ها و کاهش حضور شرکت‌های غربی و سرمایه‌گذاران به اوج خود رسید وعلی‌رغم ادعاها و وعده‌ها، هیچ گام بلند و تاثیرگذاری در توسعه میادین مشترک برداشته نشد.

اگر گاهی برخی همسایگان ما در میادین مشترک که رقیب ما هم هستند به خود اجازه می‌دهند در مورد میادین مشترک با ایران ادعاهای جدیدی مطرح کنند، علاوه بر پیش زمینه سیاسی و دیپلماتیک، به دلیل شناخت همین ضعف است که باید برای رفع آن چاره‌ای بیندیشیم. البته دولت تدبیر و امید، هم به دلیل بهبود تعاملات دیپلماتیک و هم به دلیل برنامه‌ریزی برای توسعه میادین نفت و گاز از طریق بهبود تعامل با شرکت‌های پیشرو بین‌المللی، گام‌های بلندی در جهت بهبود فعالیت‌ها در حوزه انرژی و جبران عقب ماندگی‌ها برداشته، اما باید بپذیریم که حجم مشکلات به حدی است که در کوتاه مدت، حداقل نمی‌توان انتظار رفع پیش زمینه‌های ذهنی منفی علیه کشور را داشت.

ابتکار:یک جوالدوز به قانون‌نویسی فرهنگی

«یک جوالدوز به قانون‌نویسی فرهنگی»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم شایان ربیعی است که در آن می‌خوانید؛قانون نویسی یک فرایند پیچیده و بسیار حساس است. خاصه آنکه محمل و بستر اجرای قانون، حوزه فرهنگی یک کشور باشد. ایران به عنوان یک کشور با سابقه فرهنگی و تمدنی دور و دراز می‌تواند یک مورد علی حده و بسیار خاص در این زمینه باشد.

در ابتدای بحث لازم است بدانیم که فرهنگ ملی- دینی ایرانیان یک شاخص تاریخی از زندگی اجتماعی در ایران است که در طول قرن‌ها، در لایه‌های مختلف زندگی اجتماعی نفوذ کرده و شانه به شانه مردم از دل تاریخ به امروز رسیده است.

در واقع به بیان دیگر محل تولد و مرگ نمودهای عینی فرهنگ یک ملت، در لایه‌های درونی زندگی اجتماعی قرار دارد، در میان خانواده‌ها، کوچه‌ها، صف نانوایی، تاکسی، بازار و به طور کلی در عرصه‌های عمومی است.
همانطور که مشهود است، عرصه عمومی یک فضای گفتمانی خاص به دور از باید و نبایدهای قانونی است و از یک فضای کتابخانه‌ای تا همنشینی همسایه‌های یک محله در کوچه‌ها می‌تواند گسترده باشد.

با توجه به این مقدمه کوتاه، می‌توان تأکید کرد که قانون‌گذاری در حوزه فرهنگی یک ملت، به ویژه ملت‌هایی همچون ایران اسلامی با قدمت فرهنگی بسیار، نیازمند درک حقایقی عینی و ظرافت‌های نکته سنجانه منحصربفردی است.

به بیان ساده‌تر باید گفت ملتی که هنجارهای خود را از دل ادبیات هزار ساله خویش بیرون می‌کشد و نخبگان فرهنگی خود از حافظ و مولوی تا ابن سینا و سهروردی را به عنوان راهنمایان این مسیر برگزیده است، به سادگی تن به تحمل هنجارهای تحمیلی نخواهد داد.این ملت، ملتی است که از گذشته تا کنون به ظرفیت‌های فرهنگی خود اعتقاد و اعتماد داشته و دارد و مواجهه قانونی و خطابه‌ای با آن نیز مستلزم رعایت اعتقاد و اعتماد متقابل است.
به نظر می‌رسد که طرح و تصویب قوانین سلبی با در نظر گرفتن ضمانت‌های اجرایی سفت و سخت و جریمه‌های نقدی و...، نتواند در حوزه فرهنگ اثرگذار باشد.

مصداق بارز این نکته تصویب قانون ممنوعیت بکارگیری تجهیزات دریافت از ماهواره در فروردین ماه سال 1374 در مجلس شورای اسلامی است که هرگونه تخطی از این قانون مشمول جریمه‌های نقدی از صد هزار تومان تا ده میلیون تومان می‌شد. جریمه‌هایی نقدی که در زمان خود بسیار سنگین و غیرقابل پرداخت بود اما اجرای آن قانون که از دهم اردیبهشت ماه همان سال لازم الاجرا بود، نتیجه مطلوبی نداشت! استفاده گسترده از تجهیزات دریافت از ماهواره به ویژه با بهره‌گیری از تکنولوژی‌های جدید مخابراتی و ارتباطی، راه‌های کنترل را برای مجریان قانون سد کرد و امروز می‌بینیم که هر شهروندی تنها با داشتن یک گوشی تلفن همراه می‌تواند به برنامه‌های کانال‌های ماهواره‌ای و بسیاری دیگر از رسانه‌های ممنوع! دسترسی داشته باشد و البته قانون و مجری قانون نیز کمترین کنترل را بر این دسترسی و اثرگذاری دارند.

قانون ممنوعیت استفاده از تجهیزات دریافت از ماهواره و نتایج اجرای آن، یک مثال قدیمی و تکراری است! اما همچنان مثال زدنی است زیرا مبین این است که قوانین مصوب در حوزه فرهنگ، می‌بایست ایجابی و متکی بر اعتماد به رفتار مردم باشد و گرنه راه به جایی نخواهد برد. نگاهی به طرح‌های ارائه شده از سوی برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی در حوزه فرهنگی به ویژه با موضوعاتی همچون نشر کتاب و چندرسانه‌ای، برگزاری کنسرت‌های موسیقی، فعالیت برخی چهره‌های فرهنگی و هنری، پوشش ساپورت و حتی برخی طرح‌های شتابزده برای تبیین اصل افزایش جمعیت و... نشان می‌دهد که متاسفانه بسیاری از رویکردهای تقنینی در مجلس نهم همچون مجالس هشتم و هفتم، سلبی و دستوری است.

همانطور که گفته شد، نیم نگاهی به حوزه فرهنگی کشور نشان می‌دهد که مردم تا چه مقدار به قوانین فرهنگی مجوز این سه دوره از مجلس پایبند بوده‌اند.

رواج استفاده از برنامه‌های ماهواره، گسترش تولید آثار ادبی و هنری زیرزمینی و انتشار وسیع آنها در فضای مجازی، روند رو به رشد استفاده از پوشش‌هایی همچون ساپورت و.... مصداق ناکارآمدی قوانینی است که بدون توجه به الگوی اعتماد محور فرهنگی تصویب شده ا‌ند.

جالب آن است که مردم کمترین رغبت را به پایبندی به این قوانین دستوری و سلبی نشان می‌دهند. نمایندگان باید توجه داشته باشند که واکنش شوخ‌طبعانه مردم به طرح‌های مجلس برای جلوگیری از وازکتومی، ساپورت پوشی و... پیام مهمی برای آنان دارد؛ مردم به جای رعایت این قوانین با آنها شوخی می‌کنند، از آنها کاریکاتور می‌کشند و جوک می‎سازند!

به گمان راقم این سطور بهتر است که نمایندگان مجلس به ویژه اعضای کمیسیون فرهنگی، به جای نشستن در آن پژو پارس‌ها با آن عطر خاص داخل خودرو و ترددهای مدام از این جلسه به آن نشست و از این همایش به آن میزگرد و... هر از گاه سری به داخل تاکسی‌ها، اتوبوس‌ها، متروها، صف‌های نان، قهوه‌خانه‌ها، کنسرت‌ها، نمایشگاه‌ها، سینماها و... بزنند و سعی کنند به مردمی که درباره وضعیت زندگی‌شان حرف‌ می‌زنند گوش کنند و به آنها اعتماد داشته باشند. بعد با درک راه‌ها و چاه‌ها و با توجه به لزوم وجود فضای باز، از مسیر ایجاب و انگیزه برای اداره وضعیت فرهنگی کشور طرح و ایده بدهند و قانون تصویب کنند، زیرا اگر جهت قانون گذاری اقتصادی عمدتا از بالا به پایین است، قانون‌گذاری فرهنگی خصلتی دو طرفه دارد و تصویب هرگونه قانون فرهنگی نیازمند یک حرکت آونگی میان رأس و بدنه جامعه است.

امسال که پس از سال‌ها نامگذاری اقتصادی، بنا به تشخیص رهبر انقلاب عنوان فرهنگی نیز بر پیشانی دارد، با توجه به اهمیت این حوزه و تشخیص ایشان، نیازمند فرهنگ صحیح قانون‌گذاری در حوزه فرهنگ است و فرهنگ حوزه انگیزه‌‌سازی و اعتمادسازی است نه دستور و سلبیت!

آرمان:وین6 و چالش‌های بزرگ

«وین6 و چالش‌های بزرگ»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر سیدعلی خرم است که در آن می‌خوانید؛
دیگ وین6 در حال جوشیدن است و ملاقات‌ها و جلسات پشت‌سر هم صورت می‌گیرد. مذاکره‌کنندگان هر هفت کشور و خانم اشتون در بیم و امید هستند که آیا می‌توان در یک هفته باقیمانده به توافقنامه جامع هسته‌ای دست یافت؟ تصور دست نیافتن به چنین توافقی برای اغلب آنها یک کابوس به‌شمار می‌آید زیرا اعلام ناکامی این مذاکرات می‌تواند سرآغاز تبعات منفی برای همه باشد. تیم آمریکایی که از نظر سطح و تعداد مقامات، تیم برتری نسبت به سایر اعضای گروه 1+5 به‌شمار می‌رود، دو چالش بزرگ درمقابل خود می‌بیند که باید با سنجیدگی آن را مدیریت کند.

اول باید پاسخی پخته و وزین به افکار عمومی جهان و مهم‌تر از آن به مقامات کشورش و هم‌پیمانان خودش ارائه دهد که بزرگی و اندازه فعالیت هسته‌ای ایران در برنامه جامع چقدر باید باشد؟ آیا آنقدر که ایران تمایل دارد یا آنقدر که تندروهای آمریکایی انتظار دارند؟ گرایش یک‌طرفه به سمت انتظارات آمریکایی می‌تواند ایران را رنجیده‌خاطر و مذاکرات به شکست بینجامد. تهیه سوخت نیروگاه بوشهر که موردطلب ایران است درصورت مخالفت غرب، می‌تواند به گرایش بیشتر ایران به سوی روسیه منتهی شود که مطابق با منافع غربی‌ها نیست زیرا تبعات سیاسی، منطقه‌ای و بین‌المللی خواهد داشت. دوم، آمریکا مسئول تحریم‌های ظالمانه و فراقانونی علیه ایران است که عمده تحریم‌ها به‌شمار می‌رود.

دولت آمریکا در اینجا هم با دو چالش بزرگ روبه‌روست، از یکسو هر نوع موفقیت مذاکرات هسته‌ای و همکاری ایران با گروه 1+5 منوط به لغو یا کاهش گام‌به‌گام تحریم‌های آمریکا دارد که دیگر اعضای گروه 1+5 یا نقشی در آن ندارند یا نقش کوچکی ایفا می‌نمایند. به‌عبارت دیگر هرگونه تعلل آمریکا در کاهش یا لغو تحریم‌ها که موجب شکست مذاکرات شود، موجب سرزنش این کشور در جامعه جهانی خواهد شد. از سوی دیگر دولت آمریکا اهرم چندانی در قبال تندروهای خودش ندارد که مورد حمایت اسرائیل قرار دارند. به‌عبارت دیگر کلید لغو اغلب تحریم‌های آمریکایی در دست کنگره آمریکاست که انباشته از تندروهای مخالف نرمش در قبال ایران است.

این چالش‌ها باعث شده هم‌پیمانان آمریکا هم با نگرانی موضوع مذاکرات را دنبال کنند و نمی‌دانند در کجا باید بایستند؟ از نظر افکار عمومی جهان در صورت همکاری ایران برای اثبات صلح‌آمیز بودن فعالیت‌های هسته‌ای، دیگر موردی برای سنگ‌اندازی باقی نمی‌ماند و اروپا بیشتر تمایل به این سمت و سو دارد و می‌خواهد تجارت و اقتصاد و توسعه موازین حقوق بشری را جایگزین تنش و درگیری سیاسی بنماید.

در اینجا اختلاف‌نظری بین اروپا و آمریکا به‌وجود می‌آید که چالشی دیگر برای آمریکا محسوب می‌شود. به این ترتیب جان کری وقت زیادی برای مذاکره با دکتر ظریف و مشورت با هم‌پیمانان خود گذاشت تا بتواند راه‌حل معقولی برای عبور از این چالش‌ها بیابد. قانع و راضی کردن ایران کار ساده‌ای نیست زیرا ایران از منافع و امنیت ملی خود به‌خوبی دفاع می‌کند و استدلال‌های معقولی برای توجیه درخواست‌های خود دارد که به‌سادگی نمی‌توان آنها را ندیده گرفت یا منحرف نمود.

هر نوع توافق ایران در توافقنامه برنامه جامع در گرو کاهش و لغو تحریم‌ها محسوب می‌شود که دولت آمریکا را در تنگنا قرار می‌دهد. بدین ترتیب مشاهده می‌شود این دیگ جوشان از مواد متضاد و چالش‌برانگیز برخوردار است که آخر و عاقبت مذاکرات را در ابهام قرار می‌دهد اما همه بازیگران در یک هدف مشترک هستند و آن اینکه مذاکرات نباید به شکست منتهی شود.

دنیای اقتصاد:نقطه عطف در جذب سرمایه‌گذاری خارجی

«نقطه عطف در جذب سرمایه‌گذاری خارجی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم مهدی نصرتی است که در آن می‌خوانید؛چند روز قبل وزیر محترم اقتصاد به انتظارها پایان داد و طی حکمی دکتر محمد خزاعی را به‌عنوان رئیس سازمان سرمایه‌گذاری و معاون بین‌الملل وزارت اقتصاد منصوب کرد. این انتصاب می‌تواند نقطه عطفی در تعاملات اقتصاد خارجی کشور و جذب سرمایه‌گذاری خارجی باشد. شناخت دقیق از فضای کنونی تعاملات اقتصادی و سیاسی دنیا، مقبولیت در سطح محافل داخلی و بین‌المللی و محبوبیت نزد نیروهای وزارتخانه از نقاط قوت و مبرز رئیس جدید سازمان سرمایه‌گذاری است. اما موفقیت مدیریت جدید، در کنار سایر عوامل، مستلزم درس گرفتن از خطاها و رویکردهای غلط دولت قبلی است. این خطاها را می‌توان به‌طور خلاصه شامل این موارد دانست:

خطای اول؛ بی‌اثر نشان دادن تحریم‌ها: بیشترین تلاش و غایت همت دولت قبلی بی‌اثر نشان دادن تحریم‌ها بود.
این رویکرد علاوه بر اینکه به کارشناسان و مردم علامت غلط می‌داد مانع از اتخاذ راهکارهای واقعی برای شرایط خاص تحریم می‌شد؛ اما واقعیت این است که تحریم‌ها اثرات منفی زیادی بر اقتصاد کشور داشته‌اند و اولین و بیشترین تاثیر آن نیز در حوزه سرمایه‌گذاری خارجی، تامین منابع مالی خارجی و روابط اقتصادی خارجی بوده ‌است؛ بنابراین دولت و مسوولان باید با در نظر گرفتن 2 سناریوی لغو یا تخفیف تحریم‌های بین‌المللی یا ادامه تحریم‌ها و وضع موجود استراتژی‌های متناسب را اتخاذ کنند.

خطای دوم؛ نگاه به سرمایه‌گذاری خارجی به‌عنوان منبع تامین مالی: اینکه دولت در اجرای برنامه‌های توسعه‌ای خود با محدودیت منابع مواجه است، نباید باعث شود که به سرمایه‌گذاری خارجی به‌عنوان یک منبع تامین مالی نگاه کنیم. برای کشوری مانند ایران، جنبه تامین مالی صرفا در پروژه‌های عظیم نفت و گاز می‌تواند مطرح باشد که این موضوع نیز متولیان خاص خود را دارد و خارج از حوزه عملکرد وزارت اقتصاد است. درحالی‌که سرمایه‌گذاری خارجی دارای فواید مهم‌تر و کلیدی‌تری در قالب اثرات سرریز (spill over) همچون افزایش رقابت‌پذیری در داخل کشور و انتقال تکنولوژی و دانش مدیریت و دسترسی به بازارهای صادراتی است که عمدتا مورد غفلت قرار می‌گیرد.

خطای سوم؛ تمرکز بیش از اندازه بر آمارها: تمرکز بیش از اندازه و صرف بر آمارهای سرمایه‌گذاری خارجی نیز یکی از رویکردهای غلط مسوولان قبلی بود. اینکه آمارهای ارائه‌شده واقعی بودند یا خیر یک بحث است و اینکه تاثیر سرمایه‌های جذب شده بر اقتصاد چه بوده و چه باید باشد، موضوعی مهم‌تر است. با در نظر گرفتن اثرات سرریز، دیگر معیار موفقیت نباید آمارهای جذب باشد.

خطای چهارم؛ عدم برخورداری از استراتژی سرمایه‌گذاری خارجی: بهره‌مندی از اثرات سرریز، مستلزم برخورداری از استراتژی جذب سرمایه‌گذاری خارجی است؛ به‌گونه‌ای‌که صرفا صنایعی که دارای این اثرات مثبت هستند از سیاست‌های تشویقی برخوردار شوند. در سال‌های گذشته، در نبود چنین استراتژی و درکی، این سازمان عملا تبدیل به «مرکز ارائه خدمات به اتباع افغانستان» شده بود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
حسین
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۴/۲۵
۰
۰
عربستان از آمریكا هم خبیث تر است ، تمام مشكلات منطقه از جمله وهابیت ، القاعده ، داعش ، افغانستان ، سوریه ، عراق ، بحرین ، لبنان ،یمن و ... زیر سر حكام خائن و فاسد عربستان است ، این چه تفسیری است كه ما در زمانی مشكلی با عربستان نداشته ایم و یا كم داشته ایم و تمام مشكلات را به گردن خودمان بیاندازیم ، در زمان آقای خاتمی ، اوضاع افغانستان چگونه بود ، دیپلمات های ما توسط همین القاعده ساخته عربستان در همان دوره زمانی شهید شدند ، سیاسی ...

نیازمندی ها