متهم در دادگاه از کشتن خواهرزنش ابراز پشیمانی کرد

وسوسه شیطانی؛ انگیزه جنایت هولناک

پیروی از هوس و نبود خویشتنداری نه‌تنها زندگی میلاد بلکه زندگی خانواده همسرش را هم به آتش ‌کشید. میلاد روزهای سختی را در زندان می‌گذراند و وضع روحی خوبی ندارد. مدت‌هاست فرزندش را ندیده، البته خودش هم تمایلی به دیدن دخترش ندارد؛ چون می‌گوید نمی‌داند دخترش وقتی که از او می‌پرسد چرا در زندان است، چه پاسخی بدهد.
کد خبر: ۶۶۶۳۸۵
وسوسه شیطانی؛ انگیزه جنایت هولناک
میلاد متهم است خواهر همسرش را مورد تعرض قرار داده و او را به قتل رسانده است.

این مرد جوان دو هفته قبل در شعبه 71 دادگاه کیفری‌استان تهران محاکمه شد.

ثقوری، نماینده دادستان تهران که در این پرونده از کیفرخواست دفاع کرده ‌است، می‌گوید: «متهم مردی چهل ساله به نام میلاد است که مرداد سال 91 به عنوان مهمان به خانه خواهرهمسرش رفت و زن جوان را به زور مورد تعرض قرار داد و سپس او را به قتل رساند و مرتکب جرم جنایت بر میت نیز شد.»

نماینده دادستان تهران می‌گوید: «متهم برای از بین بردن آثار جرمی که مرتکب شده بود، با چاقو چند ضربه به بدن زن جوان وارد کرد و سپس تلفن‌خانه او را نیز به سرقت برد. تحقیقات از همسایه‌های زن جوان نشان می‌دهد او زنی بسیار مهربان و عفیف و به زندگی‌اش پایبند بود و روز حادثه مقتول روزه‌دار بود. این زن در را روی میلاد باز کرد، چون طرف مقابل شوهرخواهرش بود و به او اعتماد داشت. میلاد بلافاصله بعد از بازداشت اتهام قتل را به عهده گرفت و جزئیات آن را فاش کرد.»

نماینده دادستان تهران درباره ادعای متهم در مرحله‌ای از تحقیقات مبنی بر این‌که قبل از قتل با خواهرزنش رابطه داشت، می‌گوید: متهم در این باره صحبت‌هایی کرده‌ بود، اما بعد خودش این ادعا را پس گرفت و گفت فکر می‌کرد این حرف‌ها می‌تواند مجازاتش را کم کند. ضمن این‌که تحقیقات ما درباره مقتول نشان می‌دهد او هیچ رابطه مشکوکی نداشته و با شوهرش نیز رابطه خوب، سالم و معمولی داشت. بنابراین ادعای متهم به هیچ‌عنوان ثابت نشده ‌است.

نماینده دادستان ادامه می‌دهد: برای میلاد به اتهام قتل عمدی، جنایت بر میت، سرقت و تعرض درخواست مجازات شده‌ است که البته در مورد تجاوز دادگاه راسا ورود کرده و تحقیق می‌کند. اولیای‌دم نیز هم در مرحله دادسرا و هم در دادگاه برای متهم درخواست مجازات کرده‌اند. مدارکی که در این زمینه به دادگاه ارائه شده، کامل ‌است و از نظر دادسرا میلاد باید مجازات شود.

باور نمی‌کردم

پدر زن جوان می‌گوید: کاری که دامادش کرده، قابل گذشت نیست: هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم او دست به این کار زده‌ باشد.

اولین ‌بار که شنیدم دخترم را کشته‌اند، فکر کردم شاید سرقتی در کار بوده، چون دخترم زن پاکدامنی بود. پلیس گفت به او تعرض شده‌ است و او را به طرز فجیعی کشته‌اند. به هر حال حرف‌هایی بود که نکند دخترم خطایی کرده که خوشبختانه مشخص شد او هیچ خطایی نکرده ‌است. وقتی به من گفتند کار داماد بزرگم بوده باز هم باورم نمی‌شد انگار دوبار کشته ‌شدم. دختربزرگم الان وضع روحی خوبی ندارد و خودش را مقصر این ماجرا می‌داند، چون شوهرش دست به این قتل زده ‌است.

من میلاد را مانند پسر خودم می‌دانستم. در سال‌هایی که دامادم بود، کوچک‌ترین بی‌احترامی‌ای بین ما اتفاق نیفتاد. همیشه برای رفاه زندگی فرزندانم سعی می‌کردم با دامادهایم خوش‌رفتار باشم، اما میلاد این‌طوری جوابم را داد.

او درباره روز حادثه می‌گوید: یکی از همسایه‌های دخترم او را پیدا کرده ‌بود. وقتی با آن زن صحبت کردم، گفت اول متوجه درگیری در خانه دخترم شد، فکر کرد به هر حال بین هر زن و شوهری اختلاف ایجاد می‌شود به همین دلیل هم دخالت نکرد، اما بعد از جملاتی که دخترم به زبان ‌آورد، فهمید درگیری زن وشوهری نیست. او ‌گفت صدای دخترم را شنیده که فریاد می‌زده میلاد تو را به خدا رهایم کن. طبق گفته همسایه، درگیری شدیدی در خانه دخترم رخ داد و بعد که صداها قطع شد، او به سمت خانه دخترم رفت و جسد غرق در خون او را دید.

آثار به جا مانده روی بدن دخترم نشان می‌دهد او بشدت ناراحت بوده و تا جایی که توانسته، مقاومت کرده‌ است. آثار کبودی‌های وسیعی روی بدن دخترم بود. معلوم بود او بشدت کتک خورده‌ است. میلاد کار کثیفی کرده و من او را نمی‌بخشم. بر فرض که ببخشم و از زندان بیرون بیاید، برای دختر کوچکش چه پدری خواهد کرد؟ اصلا او لیاقت نگهداری از فرزندش را دارد؟ نوه‌ام را دوست دارم و اجازه نمی‌دهم میلاد حتی به او دست بزند. مردی که تجاوز و قتل می‌کند، لیاقتش مرگ است.

پدر مقتول ادامه می‌دهد: اگر درگیری به دلیل یک اختلاف بود و دخترم در این میان کشته می‌شد رضایت می‌دادم، اما میلاد او را مورد تجاوز قرار داده ‌است. او را نمی‌بخشم و تا زمانی که اعدام شود پیگیر پرونده خواهم بود. خودم از نوه‌ام نگهداری می‌کنم، اما میلاد را به سزای اعمالش می‌رسانم.

می‌پذیرم، اشتباه کردم

میلاد اتهام تجاوز و قتل را قبول دارد. او می‌گوید: هرچه در مرحله دادسرا گفتم، درست است. من اشتباه بزرگی کردم و درخواست بخشش دارم. فقط می‌خواهم خانواده مقتول مرا ببخشند. او درباره خواهر همسرش می‌گوید: زن بسیار خوب و زیبایی بود. شوهرش را هم دوست داشت. من هیچ وقت از او موردی ندیدم، شاید همین خوب بودن زیادش هم باعث شد نسبت به او احساسی پیدا کنم.

او درباره روز حادثه توضیح می‌دهد: مقابل خانه‌اش رفتم. در زدم کسی باز نکرد می‌دانستم در خانه‌ است. معمولا وقتی شوهرش از خانه خارج می‌شد، او جایی نمی‌رفت. ماه رمضان بود و فکر کردم شاید خواب باشد با گوشی تلفن‌همراهم زنگ زدم و او تلفن را جواب داد. گفتم پشت‌ در هستم در را باز کرد و من وارد شدم. او روزه‌ بود من روزه‌ نبودم با این حال برایم میوه و چای آورد. حال روحی‌ام خیلی بد بود. مرتب به رابطه با او فکر می‌کردم نمی‌دانم چرا این‌طوری شده ‌بودم. اولین‌بار بود که چنین حسی داشتم. وقتی به سمتش رفتم، مقاومت کرد نمی‌خواست اجازه دهد من به او نزدیک شوم درگیر شدیم و بعد... .

میلاد وقتی به اینجا می‌رسد، گریه می‌کند و می‌گوید نمی‌خواست دست به قتل بزند: ترسیدم. خیلی وحشت‌ کرده‌بودم و نمی‌دانستم حالا که دست به چنین عملی زدم، چطور لکه ننگ را پاک کنم. به این فکر می‌کردم که اگر خواهرزنم به کسی در این باره چیزی بگوید یا شکایتی بکند، من باید چه کنم. تصمیم گرفتم او را بکشم. خفه‌اش کردم اصلا حالت عادی نداشتم انگار متوجه نبودم دارم چه می‌کنم و چه بلایی سر زندگی خودم و زن بیچاره می‌آورم. بعد از آن با چاقو چند ضربه به او زدم.

میلاد دختر کوچکی دارد که مدت‌هاست او را ندیده است.

متهم می‌گوید:دلم برایش تنگ شده البته خودم هم خیلی دوست ندارم ببینمش چون نمی‌دانم اگراز من پرسید چرا در زندان هستم، چه باید بگویم. همسرم هم نمی‌خواهد مرا ببیند. حق هم دارد واقعا شرمنده هستم.

متهم درباره این‌که چرا دست به سرقت زد، می‌گوید: قصدم سرقت نبود و همه متوجه این موضوع شده‌اند. فقط می‌خواستم کسی متوجه نشود که من به مقتول تلفن کرده‌ام و آخرین ‌نفری که با خواهرزنم تماس گرفته، من بودم. کاری که کردم، آنقدر بد بود که می‌خواستم هرطور شده آن را پاک کنم.

فکر می‌کردم با دروغ و نیرنگ می‌توانم این کار را بکنم، اما نشد به همین دلیل هم دروغ گفتم که خواهرزنم از قبل با من رابطه داشت. واقعیت این است که او زن پاکدامنی بود و من اسیر هوا و هوس شدم و دست به چنین رفتار زشتی زدم.

میلاد نگران است و می‌گوید:زندانیان دیگر به من گفته‌اند سرنوشت بدی در انتظار من است. واقعا مرا اعدام می‌کنند؟ اگر اعدام شوم، چه بلایی سر دخترم می‌آید؟ او چه آینده‌ای خواهد داشت؟ وقتی بزرگ شد و خواست شوهر کند، باید به نامزدش بگوید پدرش کجاست یا به چه دلیلی اعدام شده ‌است؟ با اعدام من دختر بیچاره‌ام که گناهی هم ندارد، به بدبختی می‌افتد.

میلاد بخوبی می‌داند تنها مقصر این ماجرا، خود اوست. وقتی از او درباره رابطه‌اش با همسرش پرسیده می‌شود، می‌گوید: همسرم زن خوبی بود. ما اختلافی با هم نداشتیم و همه چیز خیلی خوب بود او در این ماجرا اصلا مقصر نیست. من اشتباه کردم و قبول دارم کار خیلی بدی کردم. تنها خواسته‌ام از اولیای‌دم این است که مرا حلال کنند و رضایت دهند. از آنها درخواست دارم به خاطر دخترم مرا ببخشند./ ضمیمه تپش

مرجان لقایی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها