کم‌توجهی آکادمی اسکار به هنرمندان سیاهپوست حاوی چه پیامی است؟

تبعیض‌نژادی اسکاری

گفت‌وگو با استیو مک‌کوئین، کارگردان «12 سال بردگی»

بازگشت به خانه

استیو مک‌کوئین، فیلمساز سیاهپوست انگلیسی، فقط همنام استیو مک‌کوئین بازیگر کلاسیک و فقید آمریکایی است و از بقیه جهات کاملا متفاوت از اوست.
کد خبر: ۶۵۹۰۳۷
بازگشت به خانه

این فیلمساز، متولد سال 1969 شهر لندن، خودش را نسبت به مسائل جامعه و گرفتاری‌های مردم عادی مسئول می‌داند و در فیلم‌هایش این نکته را کاملا لحاظ و رعایت می‌کند. اگرچه با 12 سال بردگی هم به یک فیلمساز پولساز تبدیل شد و در آمریکا شهرت فراوانی کسب کرد، ولی اروپایی‌ها و دوستداران سینمای مستقل او را برای دو ساخته قبلی‌اش به خوبی می‌شناسند. مک‌کوئین پس از ساخت تعدادی فیلم کوتاه و مستند در سال 2008 با درام اجتماعی و شرح‌حال‌گونه «اعتصاب غذا» ورود یک فیلمساز مولف و غیرمتعارف را اعلام کرد. قصه فیلم درباره اعتصاب غذای معروف بابی سندز، رهبر جنبش آزادیخواهانه ایرلند و چند تن از دوستانش در زندان‌های دولت انگلستان بود. مایکل فاسبندر، بازیگر جوان انگلیسی با بازی در نقش بابی سندز در این فیلم به صورت یک چهره مطرح درآمد. این بازیگر در دومین ساخته سینمایی مک‌کوئین «شرم» هم بازی کرد. 12 سال بردگی، سومین فیلم بلند سینمایی مک‌کوئین است که جایزه اسکار بهترین فیلم سال را از آن خود کرد. استیو مک‌کوئین در گفت‌وگویی اینترنتی درباره این درام تاریخی شرح‌حال‌گونه صحبت می‌کند.

قصه کتاب نورتاپ درباره دوران بردگی آمریکا چندان تازه نیست و چند سال قبل منتشر شد.

بله، من اطلاعی از این کتاب نداشتم، اما وقتی آن را خواندم، شوکه شدم. خیلی متاسف شدم که چرا تا قبل از آن، این کتاب را ندیده و نخوانده بودم. برایم جای تاسف عمیق بود که خیلی‌های دیگر هم چیزی درباره آن نمی‌دانند. به همین دلیل بلافاصله تصمیم گرفتم این قصه را به فیلمی سینمایی تبدیل کنم. وسوسه ساخت این فیلم، لحظه‌ای مرا رها نمی‌کرد.

هدفتان تعریف قصه بردگی در آمریکا بود؟

این فقط بخشی از تاریخ آمریکا و نوع رفتار آن با رنگین‌پوستان نبود. خود من هم در شرایط خوب و عادلانه‌ای بزرگ نشدم. نمی‌خواستم مقطعی از یک تاریخ مشخص را نشان دهم. برای من، این قصه حکم یک داستان عمومی و همگانی را داشت و اختصاص به یک سرزمین یا یک تاریخ مشخص ندارد. با وجود تلخی درون قصه، شما می‌توانید رگه‌هایی از فانتزی‌های شاه‌پریان برادران گریم (نویسندگان کلاسیک داستان‌های فانتزی آلمانی) را پیدا کنید.

حس و حال قصه، خیلی شبیه حس و حال داستان‌های فانتزی شاه‌پریان است، اما به آن بی‌رحمی‌های تاریخی را هم افزوده است. این بی‌رحمی‌ها و تلخی‌ها باید در چنین قصه‌ای حضور داشته باشد. شاید مقایسه درستی نباشد، اما من 12 سال بردگی را با پینوکیو مقایسه می‌کنم و باورم این است که شباهت زیادی به آن دارد. در این داستان هم ما قهرمانی داریم که گم شده است (در حقیقت او را دزدیده‌اند). او از خانه و خانواده‌اش دور می‌شود و در طول ماجرا شاهد تلاش‌های او برای بازگشت به خانه هستیم. وی در طول قصه در موقعیت‌های هولناکی قرار می‌گیرد. برای من قصه 12 سال بردگی هم شباهت زیادی به قصه‌های پریان کلاسیک داشت.

چرا تصمیم گرفتید قصه‌ای درباره بردگی را تعریف کنید؟

خب، این موضوع بخش مهمی از تاریخ و کتاب‌های آن را به خودش اختصاص داده است. برایم مسجل بود روزی فیلمی در این باره خواهم ساخت. این همان حسی است که درباره جنگ جهانی دوم دارم و مطمئن هستم یک روز فیلمی هم در رابطه با این جنگ ویرانگر کارگردانی خواهم کرد. اجداد من همه برده بودند و ساخت فیلمی درباره بردگی، ادای دین من به خانواده و اجدادم بود. در عین حال شما می‌بینید که ما فیلم‌های زیادی درباره موضوع بردگی نداریم. یکی از دلایلی که باعث شد 12 سال بردگی را بسازم، همین بود. نکته جالب این که وقتی بحث تولید این فیلم جدی شد، دیدم کوئنتین (تارانتینو) هم دارد «جانگوی از بندرسته» را می‌سازد. وی یک بار به من گفت: «امیدوارم فیلم‌های دیگری هم بجز فیلم من درباره بردگی ساخته شود.» خب، شما شاهد مجموعه‌ای از فیلم‌های سینمایی در ژانرهای وسترن، گنگستری و... هستید. خیلی خوب است که تعداد فیلم‌هایی با مضمون بردگی هم زیاد شود.

چند سال قبل گفتید شاهد کمبود قصه‌هایی درباره آدم‌های با رنگ پوست متفاوت هستیم. زمان ساخت 12 سال بردگی این موضوع را هم در سر داشتید؟

بله، دقیقا. قصه فیلم، این موضوع را هم در قلب خود دارد و به بحث درباره آدم‌هایی می‌پردازد که رنگ پوست متفاوتی دارند. این مساله فقط ذهن مرا درگیر خود نکرده است. این موضوع مثل حفره‌ای بزرگ در دل تاریخ است و تاریخ بشریت با آن سر و کار دارد. فیلم‌های سینمایی باید در این رابطه حرف بزنند و قصه‌هایی را تعریف کنند. 12 سال بردگی برایم شبیه اعتصاب غذاست. این فیلم هم قصه‌ای را درباره آدم‌هایی خاص به تصویر می‌کشد. البته مضمون 12 سال بردگی عمومی‌تر است و مسائل مربوط به آن را در دور و بر خودمان خیلی بهتر و بیشتر احساس می‌کنیم. شما بردگی را در مقیاس وسیع‌تری در همه جا می‌بینید. در همین رابطه است که این پرسش برایم مطرح می‌شود که چگونه احتمال دارد چنین موضوعی (بردگی)‌ تا به حال بازتابی در دل فیلم‌های سینمایی نداشته و کسی توجهی به‌ آن نکرده است. راستش را بخواهید، خودم هم هنوز جوابی برای آن پیدا نکرده‌ام!

آیا معدود فیلم‌هایی را که قبل از فیلم شما درباره بردگی ساخته شده بود، تماشا کردید؟

خیر، همه آن را نه. علاقه زیادی به این کار نداشتم. صادقانه بگویم، در کل زیاد به تماشای فیلم‌های سینمایی نمی‌نشینم و تماشاچی خوبی نیستم. البته در جوانی خیلی فیلم تماشا می‌کردم؛ هفته‌ای پنج فیلم، اما این مربوط به دوران خوش نوجوانی و جوانی است. طرح ساخت فیلمی درباره بردگی‌ همیشه در ذهنم بود. حتی تصاویر فیلم را هم در ذهنم ساخته بودم و تمام‌ آنها را برای مدیر فیلمبرداری فیلمم تشریح کردم. فیلمسازی برای من مثل روشن کردن چراغ یک اتاق تاریک و گشتزنی در آن به قصد درک و حس و حال و هوای درونی آن محل است، اما می‌دانم ساخت فیلمی که ریشه در واقعیت‌ها دارد،‌ خیلی سخت است. برای من همین سختی است که جذابیت دارد و مرا به خود علاقه‌مند می‌کند. فکر نمی‌‌کنم تماشای چند فیلمی که درباره بردگی ساخته شده،‌ می‌توانست کمکی به من کند یا به دردم بخورد.

قصه کتاب خیلی صریح حوادثی را که برای سولومون رخ داد، توصیف می‌کند. برای خوانندگان کتاب بسیار جالب توجه بود ببینند شما جزئیات داخل قصه را چگونه در فیلم مورد استفاده قرار می‌دهید.

قبلا هم گفته‌ام قصه کتاب خیلی شبیه یک فیلمنامه است. به همین دلیل، برگردان سینمایی آن از بعضی نظرها بسیار تصویری و ادراکی بود. به هر حال‌ وقتی قرار باشد قصه یک کتاب را به فیلم تبدیل کنید، باید روش‌های خاصی را به کار بگیرید. به همین دلیل، نگاهم به قصه کتاب یک نگاه کلی بود. در این حالت می‌‌توانستم جزئیات را هم مورد بحث و بررسی قرار دهم. نمی‌خواستم اقتباس خشک و ادبی از قصه کتاب ارائه دهم. کتاب طولانی و پرحرف بود و در زمان برگردان آن به یک فیلم کاملا باید نسبت به این مساله توجه می‌کردم. تعریف من از قصه باید تصویری می‌بود و این کار مرا سخت می‌کرد. برای من، ارائه روح کتاب مهم‌تر از بیان فصل‌فصل آن بود.

فکر می‌کردید با این کار، تماشاگران کلیت موضوع را دریافت و درک کنند؟

هدفم این بود که از همان ابتدای فیلم، تماشاگران را به درون ماجرا پرت کنم و آنها سر از اعماق مساله درآورند. نمی‌خواستم در روند و مسیر حرکت آنها توقفی ایجاد شود. قصه فیلم محیط و فضای دوران بردگی را به نمایش می‌گذارد و بیننده می‌تواند واقعیت‌های مربوط به آن دوران را ببیند. می‌‌خواستم قصه فیلم تاثیر خودش را روی تماشاچی بگذارد.

درباره دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم سال چه فکر می‌کنید؟

خب، یک‌جورهایی فکر می‌‌کنم برای کل صنعت سینما چیز خیلی خوبی بوده است. این فیلم لحن روایتی پیچیده و چالش‌برانگیزی دارد و به همین دلیل، نامزدی و برنده شدن آن در اسکار حتی کمی عجیب به نظر می‌رسد. البته امسال فیلم‌های خوبی نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم شدند و من از این بابت خیلی خوشحالم.

فکر می‌کنید چند سال قبل می‌شد فیلمی مثل 12 سال بردگی را در هالیوود ساخت؟

خیر، فکر نمی‌کنم. به هر حال‌ در چند سال اخیر ما شاهد تغییراتی در هالیوود هستیم. فیلمنامه‌نویسان جوان و خوشفکری آمده‌اند که طرح‌ها و ایده‌های نو و تازه‌‌ای دارند. تماشاگران هم خواهان حرف‌های تازه و غیرکلیشه‌ای هستند. این موضوع، بخش مهمی از هالیوود‌نشینان را متوجه این واقعیت کرده که باید در سبک و نوع فیلمسازی تغییراتی ایجاد کرد. در سال‌های اخیر، شما فیلم‌ها و قصه‌هایی را روی پرده سینما می‌بینید که ده سال پیش،‌ تصور ساخت و تولید آنها هم محال بود. من امیدوارم در سال‌های آینده شاهد تولید فیلم‌های واقعگرای بیشتری درباره بردگی آمریکا و تاریخ تلخ آن دوران باشیم.

آسوشیتدپرس / مترجم: کیکاووس زیاری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها