با علی شیرازی، خوشنویس و استاد نقاشیخط

هر ایرانی در خط نستعلیق سهم دارد

علی شیرازی، از هنرمندان کشورمان است که طی سال‌های اخیر در حراج‌های بزرگ آثار تجسمی جهان خوش درخشیده است. او موفق شده در دوره دوازدهم حراج کریستیز خاورمیانه که در دبی برگزار شد، اثرش را که به قیمت پایه 12 هزار دلار قیمت‌گذاری شده بود، پنج برابر بیشتر به ارزش 60 هزار دلار بفروشد.
کد خبر: ۶۳۸۲۹۴
هر ایرانی در خط نستعلیق سهم دارد
 شیرازی، آموزش خوشنویسی را از 1354 نزد نصر‌الله معین اصفهانی آغاز کرد و پس از دریافت گواهینامه ممتاز از انجمن خوشنویسان ایران، در محضر غلامحسین امیرخانی، استاد ارشد انجمن خوشنویسان، به صورت حضوری و مکاتبه‌ای آموزش‌های تکمیلی را دریافت کرد. سپس مدتی در پست ریاست انجمن خوشنویسان استان اصفهان فعالیت کرد و پس از مهاجرت به تهران در سال 1367 به عضویت شورای عالی انجمن خوشنویسان ایران درآمد. رویکرد این هنرمند در سال‌های اخیر بیشتر به سمت نقاشیخط گرایش پیدا کرد. آثار بسیاری را در داخل و خارج کشور از او خریده‌اند. بویژه آثار او در مجموعه‌های مجموعه‌داران کشورهای عربی بوفور مشاهده می‌شود. با توجه به فروش بالای آثار شیرازی در حراج‌های معتبر، او را باید در زمره هنرمندان موفق در بازارهای اقتصادی هنر قلمداد کرد. درباره این موفقیت و مسائل مختلف هنر کشور با او به گفت‌وگو نشستیم. او موفقیتش را بیش از خود، مرهون نستعلیق ایرانی می‌داند. شیرازی از قواعد بازارهای جهانی هنرهای تجسمی و مشکلات هنرمندان جوان و برخی مسائل دیگر صحبت می‌کند. این گفت‌وگو را که در دفتر علی شیرازی انجام شده در ادامه می‌خوانید.
 
چرا کارهای شما اینقدر خوب فروش می‌رود؟

این نظر لطف شماست و کسانی که تابلوهایم را می‌خرند. این موفقیت قبل از این‌که مربوط به من باشد، مربوط به خطی است که متعلق به یک قوم است. خط نستعلیق ادامه تحول هزاران ساله خط است. نستعلیق محصول مشترک یک قوم در طول تاریخ است. همه ایرانی‌ها در به وجود آمدن آن سهیم بودند. از طرفی چون نستعلیق جزو خطوط اسلامی است در کشورهای عرب و ترکیه هم علاقه‌مندان زیادی دارد. پس اگر فروش آثار من موفقیت محسوب می‌شود، این موفقیت قبل از آن‌که متعلق به من باشد متعلق به این ریشه‌هاست.

خیلی از هنرمندان هستند که خوشنویسی می‌کنند، ولی چرا کار شما با اقبال مواجه می‌شود؟

نستعلیق شاخصه‌هایی دارد که رسیدن به آن زمان زیادی می‌برد و کار هرکسی نیست. در هر دوره تاریخی با این‌که خیلی‌ خط می‌نوشتند، فقط یکی دو خطاط تراز اول داریم. همین حالا هم خیلی‌ خوشنویسی می‌کنند، فقط 7000، 6000 نفر فارغ‌التحصیل انجمن خوشنویسان داریم. اما این‌که کسی بیاید تمام زندگی‌اش را صرف این کار کند و صاحب سبک شود پروسه طولانی‌مدتی است که باید هنرمند بتواند به آن تداوم بخشد. عالم هنر حکم می‌کند در هر دوره یک کار جدید و خلاقانه تولید کنید. برخی می‌گویند در خوشنویسی سنتی ما خلاقیت وجود ندارد. من این حرف را قبول ندارم. خوشنویسی سنتی ما هنر بکری است که می‌شود با آن خیلی کارها کرد. جنس خط ما به گونه‌ای است که با تمام هنرها می‌تواند تلفیق شود و هنر جدیدی زایش پیدا کند. این نتیجه قرن‌ها تلاش هنرمندان است که اکنون به این نقطه رسیده است.

برخی می‌گویند خوشنویسی سنتی غیر خلاق است. قبول دارید اگر خوشنویسی سنتی را به صورت صرف و نه تلفیقی در نظر بگیریم صرفا کپی از روی دست اساتید است؟

نه.

برخی می‌گویند عالی‌ترین درجه خوشنویسی سنتی وقتی است که خط شما بیشترین تطبیق را با اثر یک استاد داشته باشد.

به هرحال خط در تاریخ یک سیر تحول دارد. خوشنویس امروز باید بتواند این هنر را معاصر کند. نه فقط این‌که با هنرهای دیگر تلفیق شود، بلکه خود خوشنویسی سنتی زمینه‌های زیادی برای کار دارد. کما این‌که میرعماد در عصر صفوی یک نوع رویکرد به خوشنویسی دارد و در دوره قاجار رویکردی دیگر. ما هنرمندانی داریم که صرفا سیاه مشق می‌نویسند؛ چون در سیاه مشق فضا آزاد‌تر است و به متن و موضوع محدود نیست. در نتیجه دست هنرمند در سیاه مشق بازتر است و می‌تواند فرم‌های جدیدی خلق کند. این فرم‌ها را هم می‌توان با نگاه خوشنویسانه نگاه کرد، هم با نگاه نقاشانه و هم نگاه یک گرافیست. برخی هم معتقدند این موسیقی است که در خط جاری شده چون بسیاری از ریتم‌ها و هارمونی‌ها در موسیقی و خوشنویسی یکسان است.

شما جزو هنرمندانی هستید که کار نقاشیخط می‌کنید، اما پیشینه شما پیشینه خوشنویسی است. از چه سالی به نقاشیخط روی آوردید؟

نقاشیخط همیشه با من بوده است. حتی قبل از انقلاب کارهایی کردم، اما ادامه ندادم. اولین نمایشگاه نقاشیخط‌های من سال 1375 در نگارخانه برگ برپا شد. آن موقع چند نمایشگاه خوشنویسی در داخل و خارج برپا کرده بودم. بعد از نخستین نمایشگاه نقاشیخط، یکسری از کارهایی را که با رنگ و فرم انجام داده بودم، در مجموعه‌ای به نام «قاصدک» منتشر کردم و در آن برخی اشعار نو مثل شعرهای سهراب سپهری، نیما و اخوان را نوشتم. بعدها از روی این مجموعه خیلی‌ تقلید کردند و همچنان این کار را می‌کنند.

این پرسش را پرسیدم که بگویم به نظر شما تفاوتی هست میان هنرمندی که کار نقاشیخط می‌کند و از نقاشی به این هنر آمده، با هنرمندی که از خوشنویسی به نقاشیخط روی آورده است؟

بله تفاوت می‌کند.

در محصول چه تفاوتی است؟

در هر یک وجوهی پررنگ‌تر است. مثلا در کارهای من با این‌که فرم‌های مختلفی به کار می‌برم، اما در نهایت خط غالب است. چون من در نقاشیخط باز هم با همان کلمات سالم خوشنویسی سر و کار دارم. کسانی که از نقاشی به نقاشیخط آمدند، کارشان نقاشانه‌تر است. برخی هم هستند که گرافیست هستند. نقاشیخط‌های آنان تلفیقی از گرافیک و خط است.

شما به عنوان یک خوشنویس تاب می‌آورید کسی از نقاشی به نقاشیخط روی می‌آورد؟

چه اشکالی دارد. دنیای هنر یک دنیای آزاد است.

از این نظر که آن فرد اصول اولیه خط را نمی‌داند.

ایرادی ندارد. نمونه بسیار موفق نقض این گفته شما، حسین زنده‌رودی را داریم که از خط استفاده کرده، ولی به هیچ وجه اصول خوشنویسی را رعایت نکرده است. در عین حال آدم بسیار موفقی بوده و در جهان هنر او را می‌شناسند. از طرف دیگر، نمونه‌ای داریم مثل استاد محمد احصایی که خطاط تراز اولی بوده و تمام اصول را رعایت کرده و برخی کارهایش هم با گرافیک و نقاشی و (احصایی) تلفیق شده است.

در کارنامه شما کاملا بیان شده که خوشنویسی را نزد چه استادانی گذراندید. اول پیش معین اصفهانی و بعد نزد غلامحسین امیرخانی. نقاشی را کجا آموختید؟

من به نقاشی خیلی علاقه‌مند بودم. کارهای نقاشی و نمایشگاه‌ها را دنبال می‌کردم. همیشه تعقیب می‌کردم. یک جور در این زمینه خود آموخته هستم.

چه کسی شما را به نقاشی تشویق کرد؟

فرد خاصی تشویقم نکرده است. من در دوره‌هایی کارهایی انجام داده بودم. معتقدم هنرمند باید جرات و جسارت داشته باشد اگر چیزی به ذهنش می‌رسد انجام دهد و نگران اظهار نظر دیگران نباشد. برخی مواقع انتقادهایی که به من شده بیشتر مرا تشویق کرده تا به کارم ادامه دهم.

در خوشنویسی با قلم راحت‌ترید یا قلم مو؟

با هر دو راحتم.

دنیای این دو چقدر متفاوت است؟

واقعا متفاوت است، اما برای من تفاوت آن چنانی ندارد و از هر دو لذت می‌برم.

هنوز هم خوشنویسی سنتی کار می‌کنید؟

بله.

به صورت خودجوش و درونی یا سفارشی؟

کار سفارشی نمی‌کنم، یعنی روشی انتخاب کردم که خودم را از سفارش دور کنم؛ اما گهگاه بوده که کسی مشتری بوده و علاقه داشته برایش خط بنویسم. سعی کردم برایش انجام دهم. اما این‌که در کل کار سفارشی کنم، نه. سعی می‌کنم کار مورد علاقه خودم را انجام دهم. مثلا نمایشگاه بگذارم. خیلی از موزه‌های داخلی مثل موزه هنرهای معاصر تهران، موزه امام علی و موزه قرآن از من کار دارند. کارهایم در موزه‌های کشورهای دیگر مثل قطر، امارات، مالزی و ترکیه هم نگهداری می‌شوند. از همه مهم‌تر 45 اثر من در 45 کاخ ریاست‌جمهوری و سلطنتی کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی وجود دارد.

متن نقاشیخط‌های شما چیست؟

بعضی‌ اصلا متن خاصی ندارند. در این کارها سعی کرده‌ام بیشتر به فرم بها دهم. پس هر کاری خواستم در تابلو انجام دادم، اما در برخی تابلوها از متن استفاده کردم.

بیشتر شعر هستند؟

اشعار فارسی، آیات قرآنی، احادیث و جملات حکمت‌آمیز مورد علاقه من است.

چرا اینقدر حرف «ه» دو چشم در کارهای شما جلوه‌گری می‌کند؟

«ه» دو چشم خیلی زیباست. آدم احساس می‌کند چهره و شخصیتی دارد که همه ما ایرانی‌ها آن را بخوبی می‌شناسیم. قبول دارم که در برخی کارهایم نمود بیشتری دارد. بله این یک نشانه است.

هنگام خلق تابلوها به شره رنگ هم به عنوان یک جلوه بصری توجه دارید؟

بله. من کارهایی دارم که کلا ماحصل شره رنگ است.

این شره عامدانه است؟

هنرمند وقتی کار می‌کند بخشی از کار باید کاملا تحت کنترلش باشد،‌ اما بخشی را هم باید به عهده بازی و تصادف رنگ بگذارد؛ یعنی همه چیز را نباید کنترل کرد. گاهی اوقات با همین شره رنگ‌ها اتفاقات جالبی رخ می‌دهد، ولی باید مدیریت شود. مثلا هنرمند باید پیش خودش فکر کند شره به چه میزان، با چه هدفی، در کجای تابلو و در کنار چه عناصری قرار است باشد.

برای آفرینش هر تابلو چقدر وقت می‌گذارید؟

یکی، دو ماه. به حالم بستگی دارد.

ما در سینما اصطلاحی داریم به اسم «کارگردانان جشنواره‌ای»، یعنی کارگردان‌هایی که ذائقه جشنواره‌های جهانی دستشان آمده و براساس آن فیلم می‌سازند. این اصطلاح چقدر درباره هنرمندان تجسمی مصداق دارد؟ بخصوص درباره مارکتینگ‌هایی که در کشورهای حاشیه خلیج‌فارس برگزار می‌شود. به عبارت دیگر مثلا شما وقتی کار می‌کنید، درست است که پشت اثر، تجربه و دغدغه شما قرار دارد، ولی چقدر به این ذائقه توجه می‌کنید؟

هنرمند اول باید برای دلش کار کند. اول فکر کند خودش خریدار آثارش است. با این نیت مطمئن باشید اگر اثر از صافی خود هنرمند عبور کرده باشد، برای دیگران هم مقبول می‌افتد.

شما برای کار، ذائقه شیوخ عرب را در نظر می‌گیرید که مثلا برای برخی معیارها پول بیشتری می‌دهند؟

هنرمند نباید سلیقه‌اش را دست دیگران بدهد. یکی از مشکلات کار سفارشی همین است. وقتی شما سفارش می‌دهید ناخوداگاه منِ هنرمند، سلیقه شما را در کارم دخالت می‌دهم. در این صورت موقع کار باید مدام فکر کنم شما به عنوان سفارش‌دهنده چه رنگی، چه سبکی، چه ابعادی و چه فرمی را می‌پسندید. نتیجه آن‌که آن اثر دیگر سلیقه شماست، نه سلیقه منِ هنرمند.

با توجه به این‌که بسیاری از آثار شما در بازارهای جهانی فروخته شده، از این‌که به شما هنرمند تجاری بگویند، ناراحت می‌شوید؟

بله، ناراحت می‌شوم. وقتی هنرمندی موفق می‌شود آثارش را بفروشد، نباید به او انگ بزنیم و کارش را ناچیز جلوه دهیم. زمانی که هنرمندی در بازارهای جهانی خوب می‌فروشد، به هنر کشور خدمت می‌کند. مثلا استاد تناولی یکی از آثارش 2 میلیون و هشتصد هزار دلار در کریستیز فروش رفت. آیا به نفع هنر ایران نبود؟ معلوم است که بود. ما به جای انگ زدن و کوچک کردن هنرمند، باید به هنرش بها دهیم.

برخی هم می‌گویند این که اثری در یک مارکت جهانی خوب می‌فروشد، دلیل بر خوب بودن آن اثر نیست.

بله، این هم گزاره درستی است. مارکت قواعد خودش را دارد. مثلا ممکن است خود من برخی از آثاری را که در مارکت‌های جهانی به قیمت‌های بالایی فروخته شده قبول نداشته باشم.

می‌توانید نام ببرید منظورتان آثار چه هنرمندانی است؟

نه. قرار نیست ما کسی را کوچک یا بزرگ کنیم. ولی یک چیزی می‌توانم عرض کنم؛ این‌که بسیاری هنرمندان کارشان در این بازارها فروش نرفته یا اصلا به این حراج‌ها راه نیافته است. نمی‌توان گفت معیار این مارکت‌ها حتما هنری است. آنها براساس قواعد خودشان عمل می‌کنند. نمی‌توان گفت اثر هنرمندی که به این حراج‌ها راه پیدا نکرده، هنری نیست.

این پرسش بسیاری از هنرآموزان است که در رشته‌های مختلف هنری مثل نقاشی، خوشنویسی، مجسمه‌سازی و گرافیک فارغ‌التحصیل می‌شوند، اما در برپایی یک نمایشگاه ساده مشکل دارند. خودتان با طیف زیادی از آنان در ارتباط بودید و مشکلاتشان را دیدید. چطور آنها می‌توانند این پروسه را طی کنند تا به بازارهای جهانی برسند؟

این یک پروسه طولانی است. این‌که حالا در یک نمایشگاه چهار نفر از اقوامشان کارهای آنها را بخرند، دلیل نمی‌شود. یک هنرمند جوان باید کارش استمرار داشته باشد و آن سیر صعودی را که در جهت اعتلای هنر اوست ادامه دهد. هنرمندان جوان باید خلاق باشند. هشتاد نود درصد کسانی که امروز در مارکت‌های بزرگ شرکت می‌کنند و آثارشان را خوب می‌فروشند، بیش از سی چهل سال تجربه کار دارند.

افراد زیادی هم داریم که در کریستیز شرکت می‌کنند، اما جوان و ناشناخته‌اند.

یکی دو مورد دلیل نمی‌شود. ما هنرمندانی داشتیم که زمانی خیلی معروف بودند اما امروز در هنر کشور نام پررنگی ندارند. نوعی غربال در سیر زمان است. باید دید مثلا دو دهه بعد چه چیزی از غربال بیرون می‌آید. امروز نمی‌توان با قاطعیت اعلام نظر کرد.

در همین پروسه می‌گویم جوانان بسختی می‌توانند نمایشگاه بگذارند.​

ما هم این مسیر را طی کردیم. به هر حال هنرمندان جوان قدم به قدم باید حرکت کنند. از نگارخانه‌های دولتی شروع کنند تا کم‌کم به نگارخانه‌های خصوصی برسند.

می‌خواهم بپرسم در این روند، روابط چقدر مهم است؟

نمی‌توانم کلا روابط را رد کنم، ولی یک گالری‌دار سعی می‌کند آثار فردی را به نمایش بگذارد که از یک نمایشگاه مثلا چهار اثرش را بفروشد تا گالری هم بتواند هزینه‌هایش را جبران کند. بالاخره تا کجا می‌توان با رابطه یک هنرمند را به گالری‌دار معرفی کرد؟ یک جایی منافع گالری هم مهم است. البته اکثر نگارخانه‌داران کار جوانان را نیز معرفی می‌کنند.

حتی عنوان می‌شود معرفی و انتخاب آثار هنرمندان برای شرکت در کریستیز و ساتبیز بر اساس رابطه صورت می‌گیرد؟ شما این موضوع را تائید می‌کنید؟

نمی‌توانم قبول کنم. یک حراج مثل کریستیز کاری را انتخاب می‌کند که بتواند بفروشد. کار حراج این است. سراغ آدم‌هایی می‌رود که کارشان خریدار دارد.

البته انتقاد این عده مطلق نیست. مثلا رزومه پرویز تناولی، علی شیرازی و آیدین آغداشلو معلوم است. بیشترین انتقاد به حضور برخی جوانان است. این‌که چرا فلانی هست، آن دیگری نیست.

ممکن است چند سال دیگر معکوس شود و معادلات تغییر کند. ما نمونه‌هایی داریم که آثارشان به حراج رفته، ولی بعدها دیگر نرفته. سلیقه خریداران هم بی‌تاثیر نیست.

انتقاد این عده صراحتا این است که هر که رفاقت بیشتری مثلا با نماینده کریستیز در ایران داشته باشد، می‌تواند به این حراج‌ها راه یابد.

نه. من در جریان کارهای دوستان هستم. واقعا این‌گونه نیست. خود من قبلا رفاقتی با آنها نداشتم و این جور نبوده که به واسطه رفاقت، آثار مرا برای کریستیز انتخاب کنند.

شما از دوره یازدهم وارد کریستیز شدید و دوره دوازدهم با رقم 60 هزار دلار رکورد زدید؛ آن هم برای اثری که 12 هزار دلار قیمت‌گذاری اولیه شده بود.

بله.

شما الان فرد ثروتمندی هستید.

خیر. اصولا هنرمندان کمتر ممکن است ثروتمند باشند، چون هدف و علاقه آنها چیز دیگری است.

شغل شما چیست؟

خوشنویسی.

یعنی در کنارش کار دیگری انجام نمی‌دهید؟

خیر.

تدریس هم نمی‌کنید؟

30 سال تدریس کردم، ولی الان چند سالی است تدریس نمی‌کنم.

وقتی شما بگویید، ثروتمند نیستید کدام هنرمندی می‌تواند بگوید ثروتمند است؟ البته منظورم ثروت به واسطه هنر است، نه ارث پدر.

مگر یک هنرمند در طول سال چقدر می‌تواند اثر خلق کند و بفروشد؟

شما در سال به طور میانگین چند کار می‌فروشید؟

خوشبختانه اکثر آثارم را می‌فروشم. در سال ممکن است ده و دوازده کار بشود، تعدادی هم اثر خوشنویسی سنتی.

اگر هر کار را 60 هزار نه، 12 هزار دلار در نظر بگیریم، شما ماهی 12 هزار دلار درآمد دارید. به دلار 3 هزار تومان می‌شود، 36 میلیون در ماه.

ما به شما می‌فروشیم.

خبرنگاران معمولا یادگاری می‌گیرند.

قابل شما را ندارد، چه کسی شایسته‌تر از شما خبرنگاران فرهیخته.

ممنون.

به نظر شما این رقم زیادی است؟

به نظر من بله. البته ما خوشحال می‌شویم. هنرمند وقتی چنین درآمدی داشته باشد، برای ما خوشحال کننده‌تر است تا وقتی فوتبالیست چنین درآمدی داشته باشد.

امیدواریم هم هنرمندان درآمد خوبی داشته باشند، هم فوتبالیست‌ها. این به اقتصاد کشور برمی‌گردد. این‌که من یک تابلو به قیمت 60 هزار دلار می‌فروشم بنا به شرایط اقتصادی کشور خیلی به چشم می‌آید. در حالی که در بعضی کشورها نمی‌شود که بگوییم کارمان را این قدر فروختیم.

خودتان هم تابلو می‌خرید؟

پول ندارم، وگرنه قطعا دوست داشتم آثار هنری بخرم.

به دید علاقه یا سرمایه‌گذاری؟

به دید علاقه، چون برای سرمایه‌گذاری راه‌های زیادی هست. ولی امروز هنر یکی از بهترین راه‌های سرمایه‌گذاری است؛ چون هنر تنها بازاری است که قواعد بازار بیرون را ندارد. کجای اقتصاد یک اثری را در عرض چند ثانیه به چند برابر قیمت می‌خرند؟ برای هیچ کالایی نمی‌توان چنین تعریفی تعیین کرد. این نشان می‌دهد هنر کالایی است که نمی‌توان برای آن قیمت مشخص کرد.

شاید به همین دلیل است که هنر یک مقوله دلال پرور است.

هر جا که پول باشد دلال هم هست. دلال چیز بدی نیست. در فرهنگ ما متاسفانه اسم دلال‌ها بد در رفته است. یا در ذهن ما بد جا افتاده یا دلال‌ها نقش خود را بد ایفا کرده‌اند. در نظام عرضه و تقاضا واسطه نیاز است. در هنر برای هنرمندی که خون دل خورده تا اثری بیافریند این نقش را یا گالری‌دار به عهده دارد یا دلالی که برای معرفی اثر او به خریدار واسطه می‌شود. این اصلا چیز بدی نیست. به نظرم باید یک کلمه خوش نام‌تر به جای دلال انتخاب کنیم.

کدام کارتان را در تمام این سال‌ها بیشتر دوست داشتید؟

مشکل است هنرمندی کارش را انتخاب کند. چون با هر کدام خاطره‌ای دارد و برای هر یک با ذهنیتی کار کرده. گهگاه هم که از من می‌خواهند از بین کارهایم عکسی را انتخاب و ارسال کنم، برایم سخت است.

کدام کارتان بوده که از فرط تعلق خاطر دوست نداشتید بفروشید؟

خیلی مواقع بوده. مثلا یکی از آنها همین تابلویی است که رو‌به‌روی ماست. اکنون خریدارش گذاشته تا از آن عکاسی کنم.

خریدارش کیست؟

شاید دوست نداشته باشد نامش را ببرم.

شما ظاهرا یک سایت هم برای معرفی خودتان، آثارتان و نمایشگاه‌هایتان راه‌اندازی کرده‌اید. هدفتان چه بود؟

معمولا از من برای برپایی نمایشگاه‌های مختلف یکسری اطلاعات می‌خواهند. از بیوگرافی گرفته تا آثار و این‌که کارهایم در چه موزه‌هایی نگهداری می‌شود. بیشتر سایت را با هدف اطلاع‌رسانی راه‌اندازی کردم.

کارهای شما در خیلی از کشورها نگهداری می‌شود از کشورهای عربی گرفته تا مالزی و ترکیه و حتی کشورهای اروپایی. چه احساسی دارید آثار شما را مجموعه‌داران عرب می‌خرند؟

هم هنر باید آزاد باشد، هم هنرمند و هم خریدار. این اتفاق خوبی است که هنرمان را به دیگر کشورها معرفی کنیم. یکی از راه‌های آن این است که آثار ما به دیگر کشورها برود. این‌که بگوییم هنر ما نباید به دیگر کشورها برود، تعصب است.

جذابیت خوشنویسی‌های شما برای یک فرد اروپایی که خط فارسی را نمی‌شناسد، در چیست؟

من هنوز با آنها در این باره گفت‌وگویی نکرده‌ام، ولی برخی آنان حتی خوشنویسی‌های سنتی من را می‌خرند. مثلا در نمایشگاهم در قطر، یک خانمی از کانادا آمده بود که خط فارسی هم نمی‌شناخت. با علاقه کارهایم را دنبال می‌کرد. هر روز به نمایشگاه می‌آمد و کارها را می‌دید. یک روز پرسید از بین کارهایت کدام را بیشتر دوست داری. گفتم همه را دوست دارم. در نهایت گفت مثلا پنج کار را انتخاب کنم. بعد از بین آن پنج کار گفت کدام یکی را بیشتر دوست دارم. در نهایت آن اثر را خرید. بدون آن که خط فارسی را بشناسد.

تاکنون نقاشی صرف کار کرده‌اید؟

خیلی سال پیش گاهی نقاشی می‌کردم.

نمی‌خواهید کارهایتان را به صورت حجم ارائه کنید؟

ایده‌هایی در این زمینه دارم.

با مبانی مجسمه‌سازی آشنایی دارید؟

نه زیاد، ولی کاری که می‌خواهم بکنم ممکن است نیاز چندانی به این مبانی نداشته باشد. اگر لازم باشد باید آموزش ببینم.

رابطه شما با دیگر هنرمندان چگونه است؟

با بسیاری از هنرمندان دوستم و رفت و آمد داریم. تقریبا تمام خوشنویسان کشورهای اسلامی را از نزدیک می‌شناسم.

رفیق صمیمی شما در میان هنرمندان ایرانی کیست؟

در رأس آنها استاد امیرخانی است که استادم بوده​ و همین طور با اعضای انجمن خوشنویسان رابطه خوبی دارم.

چرا آقای امیرخانی به نقاشیخط روی نیاوردند و به همان خوشنویسی سنتی می‌پردازند؟

علاقه‌ها متفاوت است. استاد، یک شخصیت طراز اول و صاحب سبک در خوشنویسی سنتی هستند. آنقدر نام ایشان با خوشنویسی امروز یکی شده که تا از خط و خوشنویسی صحبت می‌کنیم نام ایشان نیز مطرح می‌شود. ایشان شخصیت کم نظیری در دوره معاصر ما هستند.

این طور که من شنیدم، خاندان امیر قطر خوب آثار هنری می‌خرند.

البته از من کم خریده‌اند.

ظاهرا خواهر امیر قطر که به او پرنسس قطر می‌گویند این آثار را می‌خرد.

ظاهرا همین‌طور است. برخی آثارم را خودشان مستقیم خریدند و چند کار را هم همان کسانی که شما به آنها دلال می‌گویید به این خاندان فروختند.

چرا کشورهای عربی به این نتیجه رسیدند که باید آثار هنری بخرند و بودجه کلانی هم برای آن اختصاص دادند، اما ما در داخل هنوز به این باور نرسیده‌ایم؟ برای مثال حداقل این‌که موزه هنرهای معاصر بعد از انقلاب یک اثر خارجی هم نخریده است.

اول باید گفت متاسفانه. یک جایی مثل موزه باید باعث رونق خرید و فروش آثار هنری شود. خودش هم باید خریدار باشد. الان موزه هنرهای معاصر یکی از 15 ـ 10 موزه برتر دنیاست که آثار تراز اولی در آن وجود دارد. این مجموعه کم نظیر هم شامل هنرمندان ایرانی است و هم هنرمندان جهانی بخصوص هنرمندانی که در فاصله دهه‌های 40 تا 60 میلادی اثر تولید کردند. متاسفانه به دلیل مشکلات اقتصادی سه دهه اخیر در ایران رویکرد برای خرید آثار هنری کمتر بوده است. در مقابل کشورهای عربی از نفت و توریست در این سال‌ها خوب استفاده کردند و به خرید آثار هنری روی آوردند. آنها فهمیدند خرید آثار هنری جدای از سرمایه‌گذاری مطمئن، برای آنها تاریخ و فرهنگ می‌سازد. خرید و فروش اثر هنری هیچ ریسکی ندارد. قیمت هنر خیلی متاثر از قیمت دلار و تورم نیست. آنها زمانی شروع کردند که آثار هنری در منطقه خیلی گران نبود و اتفاقا خرید آنها باعث شد آثار هنری قیمت پیدا کند. بعد میان کشورهای منطقه مثل قطر، امارات و کویت رقابت ایجاد شد. در شرایطی که این کشورها چنین رقابت می‌کنند متاسفاته در کشور ما هنرهای تجسمی در دوران رکود است و اگر هم رونقی وجود دارد به واسطه بخش خصوصی است.

خاطره ای از یک خرید نا جوانمردانه

من به خریدار داخلی خیلی بها می‌دهم. یکبار سر همین موضوع سرم کلاه رفت. من یک خریدار خارجی داشتم که به ایران آمد و از مجموعه من چهار کار را انتخاب کرد. من هر کدام را 20 هزار دلار قیمت دادم. قدری چانه‌زنی کرد، ولی من به هیچ عنوان پایین نیامدم. چون اگر این کار را می‌کردم تابلو در همان ابعاد و اندازه به همان قیمت در خارج از کشور فروخته بودم و درست نبود کار مشابه را پایین‌تر بفروشم. خلاصه به توافق نرسیدیم و آن فرد رفت. ده روز بعد یک ایرانی تماس گرفت و گفت به کارهای شما علاقه‌مندم و می‌خواهم کارهایتان را بخرم، آمد و دقیقا همان چهار کار را انتخاب کرد. من هم به این صرافت نیفتادم که چرا دقیقا همان کارها را انتخاب کرد. چون کارها مدام در خانه جابه‌جا می‌شد، متوجه نشدم این چهار کار همان چهار کار است. من به قیمت خیلی پایین کارها را به ریال به او فروختم. تقریبا یک سوم قیمتی که به آن خریدار خارجی پیشنهاد داده بودم. گفتم به هرحال خریدار ایرانی است. دو هفته بعد متوجه شدم که کارها برای همان فرد خارجی رفته است. کارها را یکی از دوستانم در خانه همان فرد خارجی دیده بود. من فقط بعد از آن برای خریدار ایرانی پیامک فرستادم و گفتم کارت جوانمردانه نبود. این اتفاق یک سال پیش رخ داد اما من بعد از کلی کلنجار با خودم به آن فرد پیامک زدم. خواستم حداقل بداند که من موضوع را فهمیده‌ام و عالم هنر چیز پنهانی ندارد. من هرگز فکرش را نمی‌کردم. آن فرد آدم شناخته شده‌ای هم در فضای هنر کشور نبود. خیلی مودبانه آمد و کارها را خرید. حالا شما قضاوت کنید ما به چه مسائلی بها می‌دهیم و از چه جاهایی ضربه می‌خوریم.

سجاد روشنی / گروه فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها