پاییز بود؛ روزهای کوتاه آذر 1390. 30 ‌سال ریاست بر دانشگاه آزاد، هوای شباهت به فردوسی و شاهنامه را به سر عبدالله جاسبی انداخته بود. اواخر دوره ریاست هر کجا دعوت شد، یادی از ابوالقاسم‌خان طوسی کرد و ماجرای دانشگاه آزاد را حکایت شاهنامه نامید.
کد خبر: ۶۰۳۴۲۱
خوشه‌های علم و داس سیاست

دوران ریاست 10838 روزه‌اش را معادل «بسی رنج بردم در این سال سی» فردوسی دانست و برای حاضران در این مراسم‌ و همایش‌های آخر خواند: «بناهای آباد گردد خراب، زباران و از تابش آفتاب، پی افکندم از علم کاخی بلند، که از باد و باران نیابد گزند.»

در شصت و هفت سالگی کم گله نکرد. می‌گفت فردوسی را هم همین طوری آزار و اذیت کرده‌اند: «خیلی‏ها در دوران زندگی، فردوسی را آزار دادند و هم از طرف مسئولان و هم از سوی دوستان کم‌‏لطف به او فشارهایی وارد می‏آمد، اما کسی باور نمی‏کرد که پس از ‌هزار سال، امیری فیروزکوهی، شاعر گرانقدر قرن بیستم در دو بیت پر مغز خطاب به فردوسی بگوید: اگر بیمت از طعنه عنصری است زمانه نشسته بدین داوری است‌/‌ سخن‏هایتان یک به یک گوش کرد تو را ماند و او را فراموش کرد.»

پای حکایت بی‌مهری‌های سلطان محمود غزنوی را وسط کشید و گفت: «حکیم فردوسی از زمره کسانی بود که برای درازمدت فکر کرد و به دلیل آن‌که بنای خود را محکم نهاد و به درازمدت اندیشید امروز بعد از هزار سال میراث وی همچنان مورد لطف و توجه بوده و ماندگار است.»

شاهنامه جاسبی 30 سال پیش سروده شد؛ وقتی هاشمی رفسنجانی در خطبه‌های نماز جمعه از ایده راه‌اندازی این دانشگاه حمایت کرد و به تقلید از کالج‌های فرنگی دانشگاهکی راه افتاد، اوایل با ساختمانی اجاره‌ای در خیابان اسکندری کارش را شروع کرد، اما کم‌کم پول‌ و پله‌ها رسید.

از دفتر امام تماس گرفتند و از این طرف خط جاسبی گوشی را برداشت و صحبت کرد. نتیجه این شد که چند روز بعد یک میلیون تومان (یک میلیون تومان آن موقع!) در حساب دانشگاه بود. آن‌قدر سرمایه کمی بود که بودجه سال بعدش را با کلی صرفه‌جویی نوشتند و گفتند به هیچ‌کدام از مسئولان واحدها حق ماموریتی تعلق نمی‌گیرد و از فوق‌العاده و پاداش ماهانه هم خبری نیست. وقتی می‌خواستند برای آزمون بیستم بهمن 61 کنکور کوچکی برگزار کنند، دستگاه تکثیر هم نداشتند و مجبور شدند به دانشگاه علامه رو بیندازند. اصلا تا چهار سال بعد از آن لوگو نداشتند تا این‌که مسابقه طراحی آرم برگزار کردند و طرح آشنای حسین خسروجردی که امروز روی سر در هر 450 واحد دانشگاهی‌اش خورده، برنده شد.

حالا دانشگاه آزاد از پیچ آن سختی‌ها گذشته و در جاده‌ای نسبتا صاف به مرز پختگی، به سی و دو سالگی رسیده؛ جایی که تصمیم گرفت راننده این قطار را عوض کند. جلسه پشت جلسه برگزار کنند و سرآخر به این نتیجه برسند که «دانشجو» باید تکیه بر جای «جاسبی» بزند البته این زاده جاسب، بارها گفته که این طولانی شدن ریاست، ربطی به او ندارد: «من بارها گفته‌ام؛ من به صندلی نچسبیدم و این صندلی است که به من چسبیده.»

اگر مرحوم فردوسی نرسید که وصیت کند، جاسبی این کار را کرد: «وصیت‌نامه دانشگاه آزاد در حال آماده شدن است. در این وصیت‌نامه آمده است: برادران! جاسبی کوچک‌تر از آن است که ریاست مطلقه بر دانشگاه داشته باشد.» وصیت‌نامه‌ای که زود به وارثانش رسید.

حاشیه‌های 30 ساله

از زمان تاسیس دانشگاه آزاد حاشیه‌های مختلفی درباره آن وجود داشته است. عبدالله جاسبی بارها بر خدمت این دانشگاه برای کشور و انقلاب تاکید کرد، اما اتفاقات و ماجراهای زیادی هم گریبان این دانشگاه را گرفته بود.

در آخرین اتفاق بحث وقف اموال دانشگاه آزاد هم پیش آمد که هیات امنایش سفت و سخت تصمیم گرفتند این کار را اجرا کنند. با توجه به حواشی به وجود آمده و اظهارنظرهای موافق و مخالف، رهبر معظم انقلاب یک هیات فقهی و حقوقی را برای بررسی عمیق و همه جانبه درباره وقف اموال دانشگاه آزاد اسلامی تعیین کردند.

این هیات با توجه به مجموعه بحث‌ها و دقت در ادله مختلف به این نتیجه قطعی رسید که این وقف اشکالات اساسی فقهی و حقوقی دارد. رهبر معظم انقلاب هم نامه‌ای به هاشمی رفسنجانی و احمدی‌نژاد نوشتند و دستور توقف وقف اموال دانشگاه آزاد و اصلاح بندهایی از اساسنامه دانشگاه آزاد را صادر کردند.

تغییر از کجا شروع شد؟

اتفاق نبود و از قبل پیش‌بینی شده بود. یک انفجار بزرگ. عمل جراحی که خونریزی و درد کم نداشت. ماجرای تغییر و تحولات در بزرگ‌ترین مجموعه آموزشی غیردولتی ایران ریشه در دوئل دولت‌های نهم و دهم با دانشگاه آزاد داشت.

یک رقابت تمام نشدنی. حکایتی دراز که از اصلاحات در اساسنامه‌اش کلید خورد. با روی کار آمدن دولت نهم در مقاطع مختلف و به بهانه‌هایی، حتی در نطق‌های سفرهای استانی، دولت و مجموعه مدیریتی دانشگاه آزاد به تناوب در این سال‌ها علیه هم اظهارنظر کردند.

احمدی‌نژاد سال 85 در جمع مردم پاکدشت اعلام کرد که اگر رئیس دانشگاه آزاد شهریه‌های خود را کاهش ندهد، تصمیم انقلابی در این خصوص اتخاذ خواهیم کرد. این وعده رئیس‌جمهور وقت در سفر استانی او به استان کرمان هم تکرار شد.

در این سفر احمدی‌نژاد اعلام کرد که در صورت تغییر مدیریت دانشگاه آزاد، شهریه این دانشگاه 20 تا 30 درصد کاهش پیدا می‌کند. با شروع دولت دهم، احمدی‌نژاد وارد فاز اجرایی تغییر شد و شخصا و با ریاست در شورای عالی انقلاب فرهنگی اساسنامه این دانشگاه را در چند جلسه اصلاح کردند.

بهمن 89 بود که کلک این اصلاح را کند. در یکی از مهم‌ترین بندها‌ تصویب شد که سه نفر از اعضای هیات علمی تمام وقت دانشگاه‌ها در مرتبه دانشیاری یا بالاتر که هیچ‌گونه سمت مدیریتی و حکومتی ‌ـ ‌از جمله عضویت در مجامع و شوراهای دولتی و حکومتی ‌ـ‌ نداشتند، با ‌تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی با معرفی اعضای شورا به عضویت هیات امنای دانشگاه آزاد در بیایند.

برای سایر اعضای هیات امنا هم ترکیبی از چهار نفر از اعضای هیات موسس که حتما یک نفر از آنها روحانی باشد، وزرای علوم و بهداشت یا نمایندگان آنها، رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها یا معاونش و رئیس دانشگاه تعیین شد.

دانشگاه آزاد در اولین اقدام پس از تصویب این بند از آیین‌نامه، هاشمی‌رفسنجانی، سیدحسن خمینی و حمید میرزاده را برای عضویت در هیات امنای این دانشگاه به شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی کرد.

از سوی دیگر دولت هم فرهاد دانشجو، بهمن یزدی صمدی و فریدون عزیزی را به‌ عنوان سه نفر منتخب خود برای عضویت در هیات امنای دانشگاه آزاد اسلامی اعلام کرد.

با سر و شکل پیدا کردن و تکمیل شدن هیات امنای دانشگاه آزاد حالا وقت آن رسیده بود که این هیات امنا تشکیل و گزینه پیشنهادی برای ریاست این دانشگاه را به شورای عالی انقلاب فرهنگی دعوت کند.

ماجراهای کشدار انتخاب آقای رئیس جدید بالاخره دی‌ماه تمام شد و بعد از کلی حرف و حدیث و حاشیه، فرهاد دانشجو هشتم اسفند 90 راهی ساختمان خیابان پاسداران شد.

ریاستی که کم جنجال نداشت. البته او این بار 30 ‌سال فرصت نداشت تا امورات «شاهنامه‌»‌اش را راست و ریس کند.

قرار شد بعد از پایان دوران چهارساله ریاستش گزارش عملکردی از فعالیت‌های دانشگاه آزاد را به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه بدهد و اگر اعضا صلاح ببینند حکم ریاستش تمدید شود وگرنه بعد از 34 سال، رئیس سوم بیاید. سومین رئیس، اما خیلی زود جای او را گرفت.

اونی که نیومده رفت

خانواده دانشجو بر مرکب اقبال سوار شده‌بودند؛ بعد از خسرو و کامران، این بار نوبت فرهاد بود که به وصال شیرین ریاست برسد. البته این فامیلی آنها هم حکایتی دارد؛ نام خانوادگی خاندان دانشجو در اصل کسائیان بوده که عشق و علاقه این خانواده به کسب علم و دانش فامیلی‌شان را تغییر داده و یکی را به وزارت علوم رساند و دیگری را به ریاست دانشگاه.

پدرشان مسعود هم 50 سال، قبل و بعد از انقلاب مسئولیت دادستانی استان سمنان را به عهده داشت. پسر خلفش فرهاد همان روزهای اول حلقه‌های مشاوره‌ای راه انداخت تا همه کسانی که برای رفع گیر و گرفتاری‌های دانشگاه آزاد فکر و ایده‌ای به ذهنشان می‌رسد، راهی یک سایت شوند و به مشاوران آقای رئیس بدهند.

خودش هم بیکار ننشسته بود و می‌خواست تمرکز بیش از حد قدرت و تصمیمات در مرکز را از بین ببرد و به واحدها اختیار بدهد تا خودشان فسفر بسوزانند و تصمیم بگیرند و اقدام کنند.

آقای رئیس که مدرک فوق‌لیسانس‌اش را از لندن گرفته و دکترای مهندسی عمران دارد، در روزهای آخر همان سال هم یک عیدی به دختران دانشجو داد که اگر دور از محل سکونت خود دانشجوی دانشگاه آزاد هستند، می‌توانند برگردند نزدیک خانه و زندگی‌شان درس بخوانند.

فکرهایی هم برای مهم‌ترین معضل دانشجو‌های دانشگاه آزاد کرد: «شهریه‌ها، بزرگ‌ترین منبع هزینه‌ای هزاران عضو هیات علمی، امکانات و ساختمان‌های این دانشگاه است که همه از طریق همین شهریه‌ها تامین می‌شود.

ما در نظر داریم کمیته‌ای اقتصادی تشکیل دهیم تا بتوانیم از منابع مالی این دانشگاه بهترین استفاده را داشته باشیم. با گردش 1400 میلیارد تومانی دانشگاه در سال می‌توان بانک دانشگاه آزاد راه‌اندازی کرد تا منابع دیگری برای هزینه‌های این دانشگاه فراهم شود و خردخرد از شهریه‌ها دانشجوها کم شود.»

آن طور که فرهادخان می‌گفت اوایل سال سوم ریاستش به این هدف می‌رسید. یعنی ورودی‌های سال 93 باید خوشحال می‌شدند. عمر ریاست دانشجو، اما قد نداد.

یک انتخابات، یک تغییر قابل پیش‌بینی

باید به یک سال و نیم پیش برگردیم. به حوالی ساعت 19 و 30 دقیقه چهارشنبه بیست و یکم دی که خبر ریاست دانشجو در خبرگزاری‌ها و سایت‌ها منتشر شد و دهان به دهان و پیامکی بین مردم چرخید. همه از پایان دوران جاسبی حرف می‌زدند و سکانداری فرهاد دانشجو.

همه درگیر همین بحث‌ها بودند که ناگهان خبرهای ضد و نقیضی منتشر شد؛ جاسبی از در ساختمان نیاوران بیرون آمد و اعلام کرد: «در این جلسه دو نظریه وجود داشت. یک نظریه این بود که با نامزدهای ریاست دانشگاه آزاد تک‌تک مصاحبه شده و با آنها صحبت کنیم تا برنامه‌های خود را اعلام کنند و سپس تصمیم‌گیری صورت گیرد. عده‌ای دیگر از اعضای هیات امنا مخالف این نظریه بودند و اعلام می‌کردند که نباید با نامزدهای ریاست دانشگاه آزاد مصاحبه شود. این اختلاف نظر یک ساعت بحث در جلسه منجر شد و بالاخره به جمع‌بندی لازم نرسیدیم. در انتها پیشنهادهای مختلفی ارائه و حتی پیشنهاد شد با کاندیداهای ریاست دانشگاه آزاد که اکنون در دفتر هیات امنا حضور دارند مصاحبه کنیم و بقیه آنها هفته آینده مصاحبه شوند و آنگاه تصمیم‌گیری شو‌د که باز هم این پیشنهاد مورد موافقت گروهی از وزرای کابینه که پنج نفر هستند قرار نگرفت.‌ به همین دلیل از سوی رئیس هیات امنا اعلام رای نشد و جلسه در حقیقت ابتر ماند.»

او اعتقاد داشت چون اعلام رأی توسط رئیس هیات امنا صورت نگرفته بود، این رأی‌گیری شکل قانونی ندارد.

دبیر هیات موسس دانشگاه آزاد اسلامی هم پس از پایان جلسه هیات امنای این دانشگاه برای تعیین رئیس جدید، حوالی ساعت 24 همین روز اطلاعیه‌ای را صادر کرد.

حمید میرزاده که آن روزها نامزد مورد نظر جریان مخالف دانشجو بود، در اطلاعیه‌اش آورده‌ بود : «برخی از اعضا بدون این‌که ریاست هیات امنا‌ اعلام رای کند، با نوشتن رای خود و تنظیم صورتجلسه از ادامه حضور سایر نامزدها در جلسه جلوگیری کردند و جلسه به شکل یکطرفه‌ای به بن‌بست کشیده شد که رئیس هیات امنا‌ اعلام کرد این نحوه اقدامی غیر قانونی و فاقد اعتبار است زیرا باید پس از حضور نامزدها و اعلام مراتب رای‌گیری از سوی رئیس هیات امنا، اخذ رای انجام می‌شد.

به این‌ترتیب جلسه مورخ 21 دی ماه 1390 هیات امنا دانشگاه آزاد اسلامی بدون نتیجه قانونی پایان یافت.»

اما از سوی دیگر حجت‌الاسلام محمدیان، رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری هم با حضور در جمع خبرنگاران، اعلام کرد: «در این جلسه بر اساس رای اکثریت اعضا فرهاد دانشجو به عنوان رئیس جدید دانشگاه آزاد به شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی شد. وزیر علوم طبق ماموریتی که از جلسه قبل داشت گزارش روند معرفی کاندیداهای ریاست دانشگاه آزاد را مطرح کرد و در نهایت گزینه‌هایی که ریاست دانشگاه آزاد را قبول کرده بودند، معرفی شدند. البته پیش از این سوابق علمی و اجرایی گزینه‌های ریاست دانشگاه آزاد برای اعضای هیات امنا ارسال شده بود. در این جلسه پس از این‌که تمام اعضا مطالعه لازم را نسبت به گزینه‌های ریاست دانشگاه آزاد انجام داده بودند در جلسه درخواست شد اعضای هیات امنا نامزدهای منتخب خود را معرفی کنند. پنج نفر از اعضای هیات امنای دانشگاه آزاد آقای فرهاد دانشجو را به عنوان کاندیدای خود برای ریاست دانشگاه آزاد انتخاب کردند و با توجه به اکثریت آرا وی رأی لازم را آورده و ان‌شاءالله به شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی می‌شود.»

به هر حال این جلسه با انتخاب فرهاد دانشجو، رئیس سابق دانشگاه تربیت مدرس به ریاست دانشگاه آزاد تمام شد. جلسه تمام شد، اما حرف و حدیث‌ها تمام نشد. چند روز بعد شورای عالی انقلاب فرهنگی حکم این ریاست را تائید کرد و دانشجو کارش را کلید زد.

همه چیز داشت آرام پیش می‌رفت؛ حداقل برای یک‌سال. شش ماه بعدی اما آبستن حوادث بود. دکتر روحانی که به صندلی ریاست جمهوری تکیه زد، فرهاد دانشجو در پازل دانشگاه آزاد، قطعه‌ای بدون کاربرد بود. یک ماه و نیم بعد از شروع ریاست روحانی، هیات امنای دانشگاه آزاد نشست فوق‌العاده‌ای تشکیل داد تا به زمزمه‌های روزهای قبلش رنگ واقعیت بدهد.

فرهاد دانشجو، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی پس از حدود 20 ماه ریاست، برکنار شد. اعضای هیأت امنای دانشگاه، حمید میرزاده، همان نامزد یک‌سال‌و‌نیم قبل را با شش رای از مجموع هشت رای، به سمت سرپرست دانشگاه آزاد انتخاب و او را به عنوان گزینه قطعی هیات امنا برای ریاست دانشگاه به شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی کردند؛ برای پادشاهی در این شاهنامه سی و دو ساله.

علی سیف‌اللهی -‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
یك مدرس دانشگاه آزاد اسلامی
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۲۱ - ۱۳۹۲/۰۷/۱۳
۰
۰
خیلی جالب بود ولی از این ریاست بازیها حال انسان بهم می خورد چرا باید قبل از چهار سال ایشان عوض شوند و نمی گذارند ایده های خوب اجرا و به نتیجه برسد مگر مملكت ما یك شوخی یا بازیچه است ؟؟این همه زمان و وقت و هزینه صرف می شود و آخر به این راحتی بی انصافی می شود؟از افراد شایسته ای كه در هیئت امنا عضو هستند بعید است این گونه عمل كنند آیا اگر امام خمینی رحمت الله علیه زنده بودند این كارها را می پسندیدند؟دیگران هر كاری كنند از شما بعید است؟؟؟!!!....

نیازمندی ها