طنز خندان

صادرات مغز

روزنامه خندان

حالا دیدی؟!

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۵۹۷۵۴۴
حالا دیدی؟!

تهران امروز: در ستایش استاد سخن

آه از گردش ایام و کم و بسیارش

تُف به چرخ فلک و دایره و پرگارش

سرنگون باد فلک، زان‌که در آفاق هنر

واژگون بود همه سابقه رفتارش

تُف و نفرین مکن، آغاز قصیده‌ست، بگو:

«فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش»

تو در اندیشه نفرین به سراپای فلک

«گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش»

نشد، این نیست سخن، دلخورم از عالم دون

که شده زیر و زبر، زیر و بم کردارش

شهر هرت است هنر، طنز شده شهر شلوغ

گم شود در دل این شهر شتر با بارش

گوی اقبال به چوگان مزخرف گویی‌ست

طنز افتاده به بیچارگی از لیچارش

نیست دیوار که چون دامن طنازان است

طنزِ بی‌چاره که کوتاه شده دیوارش

طنز آن کاخ «رفیع» است که «سعدی» و «عبید»

بوده اند از سخن فاخر خود معمارش

طنز میدان هماورد یلان سخن است

«دهخدا»ها و «صلاحی»ها میدان‌دارش

نام‌شان زمزمه روز و شب رندان‌باد

رند آن است که رندانه بوَد اطوارش

آمد آن لحظه که یادی کنم از رند بزرگ

آن که تاج سر طنز است همه اشعارش

یعنی استاد سخن «ناصر فیض» آن که بوَد

موجب روشنی دیده من دیدارش

ناصر فیض فراز آمده بر قله طنز

هم چو آن‌روز که بر قله برآمد آرش

سخن فیض چو باران بهاری جاری

که طراوت بترواد همه از تکرارش

مدح استاد سخن بی‌نمک طنز مباد

کسب رخصت کنم و طنز کنم در کارش

چون همه شهد و شکر از سخنش می‌ریزد

خرس و زنبور عسل مشتری گفتارش

بود چون در وسط حلقه رندان پاهاش

شد زیارتگه رندان جهان شلوارش

دست ما گرچه به جاهای مهمش نرسید

هست در دسترس اهل هنر دستارش

شعر من نیست سزاوار چنین استادی

آن که حافظ سخنی گفت چنین درباره‌ش:

بلبل از «فیض گل» آموخت سخن، ورنه نبود

این‌همه قول و غزل تعبیه در منقارش

جای آن است که خون موج زند در دل فیض

زین تغابن که «ختایی» شکند بازارش!

چامه در مدحتش افزون شده از بیست‌ و سه بیت

باورت نیست؟ بفرما و بخوان، بشمارش!

گرچه از محضر او نیست امید صله‌ای

«هرکجا هست خدایا به سلامت دارش»

جام جم : قابل توجه گروه‌های خودسر!

ما عددی نیستیم و کوچک‌تر از اینها هستیم که راجع به گروه‌های خودسر چیزی بگوییم؛ ولو با احتیاط کامل!... سری را که درد نمی‌کند، از قدیم دستمال نمی‌بستند. منتهی وقتی که یک وزیر محترم یک وزارتخانه ارشادی و اسلامی، راجع به این گروه‌ها سخن می‌گوید؛ اگر رند باشیم، پشت سر ایشان قرار می‌گیریم ـ و نه این که قایم بشویم ـ و در تکمیل عرایض منطقی ایشان، اگر ایرادی نداشته باشد، عرایض محکمی را ایراد می‌کنیم.

عرایض وزیر:«به هیچ عنوان تسلیم گروه‌های خودسر نمی‌شویم و هیچ‌کس حق ندارد فیلم مجوزداری را از پرده‌سینما پایین بکشد. برای ما، ملاک قانون است.»

این عرایض را ایشان همچین درگوشی و یواشکی، زیر گوش صاحب نیوش ما نفرمودند، بل روز روشن و خیلی صاف و شفاف، در مراسم شاد جشن روز ملی خانه‌سینما و با تاکید بر پرهیز از تنگ‌نظری و اعمال سلیقه شخصی در حوزه فرهنگ و هنر، خطاب به اهالی هنر هفتم فرمودند. الحق نیز هرچه فرمایش کردند، متین و منطقی می‌باشد. (خواستیم بگوییم«فرمایشات»، دیدیم از بیخ غلط است.

بسته پیشنهادی: حالا که وزیر ارشاد، در دلش ترسی راه نداده و به نکاتی لازم در عرصه نرم فرهنگ و هنر اشاره کرده؛ ما خیلی باید ترسو و بی‌ذوق باشیم که نکاتی را بر‌آن نیفزاییم. خودسرانه هم عمل نمی‌کنیم، بلکه با اجازه حضرت ایشان، عرایضی را ـ آن هم نه به‌صورت قطعنامه ـ تقدیم می‌داریم:

1ـ خودسر بودن مثبت: از قدیم گفتند که از رفتن به جاهایی که محل شبهه است و در مظان اتهام، اکیدا خودداری بفرمایید. یا که مواظب مرغ خودتان باشید تا همسایه را دزد نکنید. حالا اینها یعنی چی؟.... به نکته ظریفی اشاره کردیم. یعنی این که اهل هنر و فرهنگ، خودشان به صورت خودسر و خودجوش، مراقب رعایت پاره‌ای معیار و ملاک‌های مورد احترام جامعه باشند و تا یک کمی فضای جامعه بازتر شد، هول برشان ندارد؛ از هول هلیم داخل دیگ بیفتند. این طوری، گروه‌های خودسر مورد انتقاد وزیر ارشاد، مجال خودسری فراقانونی پیدا نمی‌کنند و مثل بچه آدم، سرجایشان می‌نشینند.

2ــ مشورت با عزیزان خودسر: قبل از تصویب متن هرکتاب و هر فیلمی، با برخی از گروه‌های خودسر مشورت شود که آیا با مذاق آنها سازگار هست یا نیست؟.... شاید آنها بهتر از کارشناسان وزارت ارشاد اسلامی، با کارشناسی کردن به آثار فکری، فرهنگی و هنری آشنا باشند. چه‌اشکالی دارد که در وزارت ارشاد یک محل مشخصی به نام «دفتر گروه‌های خودسر» تشکیل شود که هم از حالت بی‌تابلو بودن دربیایند (خسته نشدند از بی‌تابلویی؟!...) و هم در هر زمینه تولید آثار فرهنگی و هنری با آنها با تمام وجود مشورت و رایزنی به‌عمل آید. هر گروهی یک رگ خوابی دارد برادران!

3ــ توجیه عناصر خودسر: شاید اگر با بسیاری از اعضا و عناصر گروه‌های خودسر صحبت شود، ملاحظه نمایید که عموما از سر دلسوزی دچار خودسری می‌شوند؛ وگرنه سر خود را که از سر راه نیاوردند که هی الکی خودسری کنند. فقط بنده‌های خدا نمی‌دانند که بقیه هم دلسوز هستند، منتهی به قانون هم احترام می‌گذارند. نمونه‌اش بودند عزیزانی که مثلا در دهه هفتاد جزو گروه‌های خودسر بودند و فیلم پایین می‌کشیدند از سردر سینماها؛ اما الان دچار چنان تحولی شدند که خودشان فیلم می‌سازند و احدی پیدا نمی‌شود که آنها را پایین بکشد. چون فهمیدند که کار خوبی نیست. از کانال خود ارشاد باید پایین بکشند.

سیاست روز: تک مضراب

علی لاریجانی: در کشورمان همه باید توجه داشته باشند که اگر پا روی قانون بگذارند به حسابشان خواهند رسید، دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.

منظور از "دیر و زود" در عبارت فوق کدام یک از گزینه های زیر است؟

الف) چهل سال بعد در چنین روزی

ب) وقت گل نی!

ج) برو بابا حال نداری!

د) ابدیت

وزیر سابق ارشاد: نظارت بر روزنامه ایران بر عهده وزارت ارشاد نیست.

با توجه به اظهار نظر فوق به نظر شما وظیفه نظارت بر روزنامه ایران بر عهده کدام مجموعه زیر است؟

الف) شورای آرد و نان استهبانات

ب) معاونت اداره آبخیزداری ملارد

ج) اتحادیه تولید و توزیع فرآورده های لبنی کشور

د) مرکز نجوم و ستاره شناسی ایران

احمد توکلی – نماینده تهران- : آغاز این کار شیرین است؛ اما پایان آن تلخ است.

منظور از "این کار" در گزینه فوق چیست؟

الف) مسافرت به شمال وقتی آدم در هنگام برگشتن پول کم می آورد.

ب) خوردن توت خشک که اواخرش سوسک در آن پیدا می شود.

ج) اختلاس که اولش شیرین است اما دادگاه و زندانش تلخ است.

د) برداشت از صندوق توسعه ملی که اولش شیرین است اما وقتی صندوق خالی شد تازه به جاهای تلخش می رسیم.

جراید: یکی از نمایندگان مجلس در ایام ماه مبارک رمضان وقتی با حضور در ضیافت افطار یک شرکت خودروسازی، «تبلت اپل» را به عنوان هدیه دریافت کرد، با این فکر که این هدیه یک کتاب است، آن را به راننده مجلس داد اما وقتی روز بعد از همکارانش شنید که آن هدیه تبلت بوده نه کتاب، از راننده خواست تا هدیه را بازگرداند.

در خبر فوق کدام یک از گزینه های زیر اهمیت بیشتری دارد؟

الف) شرکت های خودروساز به نمایندگان مجلس که قرار است بر کارشان نظارت داشته باشند، هدیه سه میلیون تومانی می دهند.

ب) نمایندگان مجلس به خاطر توسعه فرهنگ کتابخوانی به رانندگان خود "کتاب" هدیه می کنند اما ابزار مفسده انگیز و استکباری را از دسترس این قشر زحمتکش دور نگاه می دارند.

ج) صبح روز کاری نمایندگان مجلس دور هم جمع می شوند و درباره هدایای شب حرف می زنند و بعد اگر فرصتی شد یک چیزی هم به تصویب می رسانند.

د) یک نماینده مجلس می تواند هدیه ای را که به کسی داده ، پس بگیرد اما مردم نمی توانند رای هایی را که اشتباهی به یک نماینده مجلس داده اند، پس بگیرند.

شرق: خلاصه 8 سال بزرگ در 3 خبر کوچک

امروز سه‌خبر که از چشم پنهان می‌ماند را چشم‌نواز می‌کنیم و توی چشم می‌آوریم تا چشممان درآید.

یه فرصت دیگه بهش بده

رییس پلیس کشور گفت: در اواخر دولت قبل اعلام شد که شش‌ماه ذخیره کالایی داریم اما بررسی‌های پلیس نشان داد ذخیره کالای اساسی کشور بین 15روز تا سه ماه است که با اطلاع‌رسانی به موقع ما به دولت جدید این مشکل رفع شد.

1- کاش از اوایل تا اواخر هر چه اعلام می‌شد بررسی‌های پلیس نشان می‌داد.

2- خب، احتمالا چون قرار بود هر کسی یک زمین هزارمتری داشته باشد که توش گاو و گوسفند و مرغ نگه دارد و خورد و خوراک خانواده‌اش را خودش تامین کند، لابد طبق پیش‌بینی دولت گذشته، الان گاوها به مرحله دوشین شیر و گوسفندان به مرحله کله‌پاچه و مرغ‌ها هم به تخم افتاده‌اند. جدی عرض می‌کنم. منتها همه اینها هم شده باشد، آن زمین هزارمتری هنوز متر نشده است.

3- به نظرم یک فرصت دیگر باید به دولت گذشته می‌دادیم، تا ذخیره کالایی را به صفر برساند. حتما در نظر داشتند همه چیز باید روزانه و تازه مصرف شود، برای همین قصد داشتند اقتصاد را نابود و به جاش نظریه «روز از نو، روزی از نو» را جا بیندازند، که متاسفانه وقت نشد.

وزارت کار سیاسی؟

رییس هیات‌مدیره کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران ایران گفت: وزارت کار در سال‌های اخیر وارد مسایل سیاسی شده و این روند باید متوقف شود.

1- به نظر ما وقتی در سال‌های اخیر همه سازمان‌ها و ارگان‌ها افتادند به کار و ول‌کن مسایل اقتصادی نبودند، طبیعی است که وزارت کار، کار نکند و وارد مسایل سیاسی شود.

2- حالا که باب شده که سیاستمداران کاسب می‌شوند و کار اقتصادی می‌کنند، از وزارت کار تقاضا داریم، کار سیاسی را رسما به‌عنوان شغل بشناسد.

3- پیشنهاد می‌شود وزارت کشور و وزارت کار، ادغام شوند، تا تکلیف همه با سیاستمداران روشن شود. ممنون.

کمکم کن کمکم کن...

در خبرها خواندیم در حاشیه یک مراسم، فردی از احمدی‌نژاد تقاضای کمک مالی می‌کند که رییس‌جمهور سابق به وی می‌گوید: «باور کن من در حال حاضر هیچ پولی در جیبم ندارم»

سپس احمدی‌نژاد از الهام خواست تا اگر پولی به همراه دارد به آن فرد کمک کند.

1- به نظر ما، مردم قضیه را جدی بگیرند و یک پولی، چیزی، به آن شماره حسابی که آقای احمدی‌نژاد توی تلویزیون اعلام کرد بریزند.

2- ما مطمئن هستیم آقای احمدی‌نژاد حتی از جیب خودش هم برای مملکت خرج کرده که الان پولی توی جیبش نیست.

3- همین که الهام هنوز پول دارد، باعث دلگرمی است.

4- الان فرصت مناسبی است آن همه نامه درخواست کمک که مردم به نهاد ریاست‌جمهوری دادند، پاسخ داده شود. به نظر ما، حالا که هنوز الهام توی جیبش پول مانده، بهتر است آقای احمدی‌نژاد به جای دانشگاه ایرانیان، پستچی شود و برود به تک‌تک نامه‌هایی که بی‌جواب گذاشتند جواب دهد.

5- آیا او به همان اندازه که رییس‌جمهور خوبی بود، می‌تواند پستچی خوبی باشد؟

کیهان: حالا دیدی؟!

گفت: وزیر کشور دولت خاتمی درباره مسائل اخیر شورای شهر تهران گفته است؛ همان دست‌هایی که آن اتفاق را در مورد شورای شهر اول تهران ایجاد کردند اکنون فعال شده و می‌خواهند شورا را با مشکل روبرو کنند.

گفتم: در شورای شهر اول که اصلاح‌طلبان به جان هم افتاده بودند تا آنجا که همین وزیرکشور آقای خاتمی شورا را منحل کرد.

گفت: البته ایشان خجالت کشیده بگوید که اصلاح‌طلبان اساساً اهل کار برای مردم نیستند و در هر مسئولیتی که قرار بگیرند به جای رسیدگی به امور مردم دست به آشوب و بلوا می‌زنند!

گفتم: چه عرض کنم؟! سرگروهبان در میدان تیر، تفنگ را از دست سربازی که تیرهایش به خطا می‌رفت گرفت و گفت؛ حالا ببین تیراندازی یعنی چی؟ و بعد به طرف سیبل شلیک کرد. اما تیرش به چندمتر آنطرف‌تر اصابت کرد. ولی بی‌آن که به روی خودش بیاورد به سرباز گفت؛ حالا دیدی؟! تو اینطوری تیراندازی می‌کردی!

قدس: مش غضنفر و اختلاس از بانک

سین. ترش - نِواسه داییم لیسانسِش رِ که گیریفت، یَکچَنوختی بیکار بودُ یَکسِره دِلَنگونِ مو یُ باقیه بود که بِرَش کار گیر بیِرِم.

دِگه ایقذَر به ایدَر اودَر زدُ به هَمّه رو اِنداخت تا بِلَخَره یَکی از آشنایا تو یَک بانکی دستِش رِ بند کِرد. اَوَّلاش که هَم پولِ اُتوربوسِ شرکت واحِدَم نِداشتُ پیِده مِرَفت تا سَرِ کارِشُ مُگُفت حوقوقاما خیلی کَمه ولی بعدِ چَنوَخت دیدُم هَم هرروز یَکدَست لباسُ کت شلوار بَرِشِ یُ هَم هَرچَنماه یَک ماشینِ مدل جِدیدتَر مِخِره یُ بعدَم که شِنُفتُم یَک خِنه یِ مَقبولُ شیکّان پیکّان تو بالاشهر گیریفته یُ ای آخِر کاریایَم که هَمّه فامیل رِ چِراغون دَوَت کِرد به باغِش که توش استَلخَم داشت.

دیروز ناسَن پول لازم رفتُم، بِرِیِ هَمی زنگ زدُم بِزِش بیبینُم مِتِنه یِک وامی بِرَم جور کُنه یا نه ولی هَرچی زنگ زدُم او یَرِگه زَنَکه مُگُفت دَسگایِ مشترکِتا خاموشِ.

زنگ زدُم خِنَشا، اونجه یَم یَکنِفر دِگه گوشی رِ وَرداشتُ گفتِگ اینا اَزینجه رَفتن. خُلِصه وَختی آمارِش رِ از فَکُ فامیل گیریفتُم مَلوم رَفت چَنوَخت پیشا یَرِگه رِ به جرمِ ایکه از بانکِشا اختلاس کِرده بودِ گیریفتَنُ عینِ هَم جوز قِلِش دِدَن تو زندان.

حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم دزدایُ سارقایِ مسلح بِرِیِ بانکا خِطرناکتَرَن یا رئیسایُ کارمندایِ بانکا؟ بِرِیکه دزدا بیست سی مِیلون از بانکا مُدُزدَن ولی خودِ بانکیا مِیلاردی اختلاس مُکُنَن!

 

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها