بدون شک بی‌تابی بیتا بهترین فیلم مهرداد فرید در کارنامه هنری‌اش است اما فیلمی ناتمام و عقیم. فیلمی که می‌توان ردپای تجربه روزنامه‌نگاری و نگاه گزارشی مهرداد فرید را به عنوان یک مطبوعاتی سابق در این فیلم جستجو کرد.
کد خبر: ۵۸۱۹۱۳
سردی بی‌تابی در گرمای سینما

این فیلمساز سعی کرده با فاصله‌گیری از قضاوت قصه و آدم‌هایش صرفا به توصیف واقعیت‌های اجتماعی از منظر خودش بپردازد و در این بازنمایی بصری نگاه ژورنالیستی خود را حاکم کند شاید به همین دلیل باشد که به خیلی از موضوعاتی که در فیلم آمده موجز و کوتاه پرداخته شده و کارگردان از بسط دراماتیکی آن پرهیز کرده است. این رویکرد اما شخصیت‌پردازی فیلم بویژه شخصیت‌های پیرامونی مثل بهاره دختر همسایه یا مهری، مادر بیتا و ناپدری تازه آمده‌اش را ناقص رها می‌کند.

او سعی کرده فارغ از قضاوت مولف و نگاه پیش‌گویانه، محور یک آسیب اجتماعی را به تصویر بکشد که البته فیلم‌های زیادی با این سوژه ساخته شده است. مساله دختران فراری، ناهنجاری‌های ناخواسته اجتماعی، انگ‌زنی و خرده‌فرهنگ‌های غلطی که ممکن است مسیر زندگی یک زن را در جامعه ما منحرف کرده یا دست‌کم آسیب‌های جدی به آن وارد کند.

بیتا دختر جوانی است که بتازگی در یک مطب دندانپزشکی به عنوان منشی، مشغول به کار شده است. همه چیز بر وفق مراد اوست تا این که برخی از بیماران به او تهمت‌های ناروایی می‌زنند. البته بیتا دختر طغیانگری است که بسادگی نمی‌خواهد تسلیم تهمت‌ها و برچسب‌های غلط شده و منفعلانه تسلیم بی‌رحمی جامعه شود، اما بهای این دفاع شخصی و مقاومت در برابر تهمت و افترا به قدری سنگین است که به طردشدن و تنهایی او منجر می‌شود، اما او این راه را انتخاب می‌کند تا کسی شبیه مادرش مهری نشود. بی‌تابی بیتا تلاش می‌کند تصویری گزارش‌گونه از موقعیت دخترانی مثل بیتا را به تصویر بکشد که در تنگنای سنت و مدرنیته در معرض آسیب‌های فراوانی قرار دارند. این فیلم نمونه‌ای از این جنس آدم‌ها را در فیلم گذاشته است مانند همسایه روبه‌رویی بیتا یعنی بهاره. اتفاقا فرید تلاش کرده دو موقعیت مشابه را در مقابل هم قرار داده و مخاطب را درمعرض این قیاس قرار دهد.

در ابتدای فیلم می‌بینیم مادر بهاره او را به خانه راه نمی‌دهد و در انتها بیتا نیز در چنین موقعیتی قرار می‌گیرد. تمام هدف فیلمساز درهمین سکانس پایانی خلاصه می‌شود. جایی که قرار است مخاطب را به فکر وادارد که آیا بیتا نیز به سرنوشت بهاره دچار می‌شود؟‌ نگاه ناپدری او به بیتا این پرسش را در ذهن مخاطب پررنگ‌تر می‌کند. فرید یک فرم دایره‌ای برای ساختار روایت خود برمی‌گزیند و قصه دقیقا درجایی تمام می‌شود که شروع شده بود. این بازگشت مکانی البته واجد بازگشت معنایی هم هست و همه حرف فیلم دراین نقطه به اوج خود می‌رسد.

حضور حامد بهداد در این فیلم توجه خیلی از مخاطبان را به سمت کار و بازیگری او هدایت می‌کند اما بازیگری در این فیلم دچار نوسان است. الهه حصاری بازی یکدستی در طول فیلم ندارد اما خیلی هم ناتوان در اجرا نیست اما خود شخصیت بیتا از حیث روانشناختی بویژه در واکنش به تنگنایی که در آن قرار گرفته دچار کاستی‌هایی شده و منفعل عمل می‌کند.

حامد بهداد نیز گرچه تلاش کرده بازی کنترل شده‌تری نسبت به کارهای قبلی‌اش ارائه دهد اما التهاب‌های همیشگی او موجب شده درونگرایی شخصیت امیر را در طول قصه حفظ نکند و در نهایت مناسبات رفتاری او و بیتا دچار گسست‌های متعدد شود. گرچه کارگردان تلاش کرده از سوژه فاصله بگیرد و در مقام یک گزارشگر به آن نگاه کند اما داستانک‌ها، مفاهیم و آسیب‌های اجتماعی متعددی مثل بی‌اعتمادی، فقر، تهمت و بی‌اخلاقی و فرار دختران و ناهنجاری‌های وابسته به آن به شکل پراکنده‌ای در فیلم دیده ‌شده و در واقع وحدت موضوعی آن دچار خدشه می‌شود. شاید کارگردان این ضعف را این گونه پاسخ دهد که نگاهی موجز و اشاره‌گونه به این موقعیت‌های شکننده داشته و خواسته از زیاده‌گویی پرهیز کند اما این موجزگویی گاه موجب ناتمام ماندن پیام یا تحلیل می‌شود. درست است که یک اشاره برای مخاطب هوشمند ما کافی است اما ساختار روایی فیلم دچار یک نوع بی‌انسجامی شده و قلاب آن بخوبی در ذهن مخاطب گیر نمی‌کند. البته این نقد را می‌توان در مخاطب‌شناسی ایرانی نیز جستجو کرد بویژه در تماشای فیلم‌های خانوادگی ـ اجتماعی که عادت دارند با برانگیختگی عاطفی ـ حسی با این سوژه‌ها مواجه شوند و فرید زهر عاطفی ماجرا را کم می‌کند.

مثلا برخلاف ذهنیت اولیه ببینده که گمان می‌کند رابطه عاطفی بین بیتا و امیر وجود دارد چنین اتفاقی در فیلم نیفتاده و حتی شاهد درگیری و چالش جدی بین آنها هستیم. حتی اگر فرض می‌کردیم که امیر به بیتا علاقه دارد اما رفتارهای او با بیتا در خانه مادری​اش این فرضیه را نیز باطل می‌کند. از سوی دیگر نیز کارگردان تلاش کرده از نگاه یکسویه، کلیشه‌ای و سیاه و سفید به شخصیت‌های قصه هم پرهیز کند مثلا امیر گرچه دست به سرقت می‌زند اما شرایط خانوادگی او و هزینه سنگینی که برای معالجه و پرستاری مادر بیمارش می‌دهد از ذهنیت منفی مخاطب نسبت به او می‌کاهد یا گرچه گاه حس می‌کنیم امیر نگاه سودجویانه‌ای به بیتا داشته اما حمایت‌های او را نیز از وی می‌بینم. این نگرش را می‌توان به شخصیت‌های دیگر قصه مثل بهاره یا مهری و همسرش با بازی مجید مشیری نیز نسبت داد.

فرید تلاش کرده به جای قضاوت اخلاقی به تحلیل روانشناختی و اجتماعی شخصیت‌های قصه بپردازد. اما پرسش بزرگی در پس همه این نگاه‌ها که به نظر منطقی و عقلانی می‌رسد وجود دارد و آن هم این که چرا با وجود این مولفه‌های مطلوب، فیلم گرما و کشش لازم را ندارد؟ سردی و تلخی قصه را نمی‌توان دلیل بر جذابیت روایت آن دانست. یک جای کار می‌لنگد. به عبارت دیگر فضای سرد و تلخ قصه بر دریافت سرد از قصه هم تاثیر گذاشته و تماشاگر را به وجد نمی‌آورد. بی‌تابی بیتا مخاطب را بی‌تاب نمی‌کند.

شاید این به تفاوت ذائقه مخاطبی مثل من با مخاطب دیگر برمی‌گردد. به نظر می‌رسد فرید آگاهانه تلاش کرده هیجان مخاطب را با روایت پرتنش تحریک نکند تا او در آرامش بیشتری به تامل در قصه بپردازد و نگارنده برای درک بهتر این موقعیت به دیدن دوباره فیلم نیازمند است. گاهی برخی فیلم‌ها در نگاه اول نمی‌تواند همه احساس مخاطب را نسبت به سوژه بازنمایی کند و انعکاس دهد و مستلزم آن است که یک بار دیگر دیده شود.

سیدرضا صائمی / جام​جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها