هر چقدر تجربه‌های حسی و شخصی شاعر در شعرش نمود و حضور بیشتری داشته باشد، شعر شاعر بیشتر با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند.
کد خبر: ۵۷۶۷۰۵
شعرهای کارگری

این‌که شاعری فقر را نچشیده باشد و مدام در شعرش از فقر دم بزند یا هنوز به رنج و درد پیری دچار نشده باشد و در جوانی از عصا و موی سفید بنالد یا یک بار عشق را تجربه نکرده باشد و در شعر از عشق و عاشقی دم بزند، جز تقلیدی چشم و گوش بسته از شعر دیگران و جز بیان طوطیانه تجربه‌های دیگران چیز دیگری نیست. اگر هنوز بعد از گذشت این همه سال، غزل حافظ زنده و پویاست جدای از استحکام زبان و جادوی خیال‌انگیزی و عاطفی غزل حافظ، بخشی از آن به تجربه‌های شخصی خود او معطوف است.

در نمایشگاه کتاب امسال کتاب شعری از یک شاعر جوان و خلاق عرضه شد که زبان به زبان و دست به دست چرخید و بر دل‌ها نشست و به خلوت صادقانه شعردوستان راه یافت؛ شاعری که نه نام آنچنان شناخته شده‌ای داشت و نه تبلیغاتی روی کتابش شد. برخلاف کتاب‌هایی که با اتکا به رسانه‌های متعدد تبلیغ شدند، کتاب شعر این شاعر جوان در فهرست کتاب‌های پرفروش نمایشگاه قرار گرفت.

سابیر هاکا، شاعر خلاق و باذوق کشورمان که اصالتا کرد است، تجربه‌های شخصی زندگی خود را به مدد ذوق سرشار خود در کتاب ساده و بی‌آلایشی به نام «می‌ترسم بعد از مرگ هم کارگر باشم» به دوستداران شعر عرضه کرده است؛ کتابی که از سطرسطر هر 70 صفحه آن سادگی و صمیمیت می‌بارد و از همه شعرهای آن می‌توان لذت برد. از نام کتاب هم می‌توان دریافت که شاعر کارگر است؛ کارگری از بلندی ساختمان‌ها و برج‌های بالابلند به شهر نگاه می‌کند و شعر می‌آفریند:

...همیشه دوست داشتم/ ساعت‌ها در ارتفاعی بالاتر از شهر بایستم/ و در انبوه ساختمان‌ها دنبال خانه کسی بگردم/ که دوستش دارم/ برای همین کارگر شدم!

یا این شعر که تلفیق هنرمندانه‌ای است از فقر و ایمان:

پدرم کارگر بود/ مرد باایمانی که هر بار نماز می‌خواند/ از دست‌هایش/ خجالت می‌کشید.

لحظات شاعرانه و ناب در شعرهای سابیر هاکا کم نیستند. زبانی ساده و تجربیاتی ملموس از زندگی کارگری که شاعر است یا درست‌تر شاعری که کارگر است. همین که شاعر، حرف‌ها و تجربه‌های زندگی ساده خود را به شعر تبدیل می‌کند، اوج سلامت و سادگی شعر اوست و دلیلی بزرگ برای این‌که شعرش را همه دوست داشته باشند. همین که تلاش نمی‌کند به سیاق و زبان بزرگان شعر بگوید و خودش را در شعر جار می‌زند، یعنی این‌که او شاعری بالفطره است و در انتها یکی از شعرهای زیبای این کتاب به نام شاه‌توت:

تا به حال/ افتادن شاه‌توت را دیده‌ای؟!/ که چگونه سرخی‌اش را با خاک تقسیم می‌کند/ هیچ چیز مثل افتادن دردآور نیست/ من کارگرهای زیادی را دیده‌ام/ از ساختمان که می‌افتادند/ شاه‌توت می‌شدند....

سعید بیابانکی

شاعر و ترانه سرا

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۲
سید حسین موسوی ملایری
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۵
۰
۰
آقا سابیر هاكا .جانا سخن از این دل ما میگویی. هر چند كه رسیدن به اوج قله ساختمان با عرق ما و گوشت گل شده دوستان و همكاران ماست كه این ساختمانهای به اوج رسیده اند. كه از هر 1000 دوست 2 نفر به آن بالا میرسند . یكی آن كارگر خوش شانس و دیگری صاحبان سرمایه. خداوند در زندگی همیشه موفقت نماید. دوست عزیز شما سید حسین موسوی.
سمیرا معتمد
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۰۱ - ۱۳۹۲/۰۷/۰۶
۰
۰
خوشحالم كه كشورم شاعرانی مثل سابیر داره
بااینكه شاعر كودكم اما نمیدونم چرا حس میكنم
شعرای سابیر خیلی به فضای شعرهام نزدیك
شایدم دلیلش خلوص نیت كودكانی كه براشون
مینویسم...........
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها