گفت‌وگو با بازیگر فیلم مرد پولادین

قهرمان واقعی طعم شکست را می‌چشد

کوین کاستنر که در دهه 80 میلادی کار بازیگری را آغاز کرد، در «مرد پولادین» که نسخه تازه و احیا شده مجموعه فیلم ابرقهرمانانه و کمیک‌استریپی «سوپرمن» است، در نقش جاناتان کنت پدرخوانده شخصیت کلارک کنت‌ ـ سوپرمن ـ بازی کرده است.
کد خبر: ۵۷۵۸۴۳
قهرمان واقعی طعم شکست را می‌چشد

او و همسرش مارتا پس از آن که سفینه فضایی حامل سوپرمن از سیاره کریپتون به زمین سقوط می‌کند، وظیفه نگهداری از این موجود بیگانه فضایی را به عهده می‌گیرند. آنها تنها کسانی هستند که از هویت پنهان فرزندخوانده خود خبر دارند.

کاستنر در این اکشن ماجراجویانه پربازیگر در نقش مکمل ظاهر شده است. او در سال‌های اخیر در چند فیلم سینمایی در نقش مکمل بازی کرده است. کاستنر در گفت‌وگوی زیر درباره پذیرش نقش‌های مکمل، دنیای بازیگری، قانون حمل سلاح گرم و حرفه کارگردانی صحبت می‌کند.

بازی در یک نقش مکمل چگونه است؟

برای من میزان حضور در جلوی دوربین یا روی پرده سینما اهمیت زیادی ندارد. مهم این است که تنها در مقام بازیگر در طول زمانی که روی پرده سینما دیده می‌شوید، چقدر اهمیت دارید و برای جلو رفتن قصه فیلم چه نقشی بازی می‌کنید. میزان حضور من در مرد پولادین همان مقداری است که باید باشد. وقتی فیلمنامه را خواندم، دقیقا می‌دانستم چه نقشی را باید بازی کنم و میزان حضور و همچنین میزان تاثیرگذاری‌ام را می‌دانستم. در فیلم‌های دیگرم هم همین‌طور است. برای من مهم‌ترین مساله این است شخصیتی که در فیلم بازی می‌کنم، آدمی مثمرثمر و تاثیرگذار باشد. حالا اگر این شخصیت حضور زیاد یا کم در طول ماجراها دارد، در درجه دوم اهمیت قرار می‌گیرد.

دو دهه قبل کار بازیگری را شروع کردید. آیا هیچ وقت نخواستید ابرقهرمان یکی از این فیلم‌های کمیک استریپی باشید؟

خیر. بچه که بودم قصه‌های مصور ابرقهرمانانه را می‌خواندم. آنها را خیلی دوست داشتم و خودم را به جای شخصیت ابرقهرمان این قصه‌ها می‌گذاشتم. برایم خیلی جالب بود که یک مرد جوان هویتی دوگانه دارد و می‌تواند از یک آدم‌ معمولی تبدیل به یک ابرقهرمان شود. جذابیت زیادی در این مساله نهفته بود که آدم‌های دوروبر این ابرقهرمان در حالت عادی متوجه نمی‌شوند او همان ابرقهرمان معروف و فداکار است. ولی این جور چیزها، رویای کودکی و نوجوانی است. نوعی خوش‌خیالی آمیخته به رویا است که با بزرگ شدن آدم‌ رنگ می‌بازد و تبدیل به یک چیز خنده‌دار و فانتزی می‌شود. به همین دلیل، وقتی بازیگر شدم این حس را نداشتم که به سراغ یک فیلم کمیک‌استریپی و ابرقهرمانانه بروم. هیچ‌وقت خودم را در قالب یک ابرقهرمان ـ با آن لباس مخصوص و نقابی که به چهره دارد ـ ندیدم. ترجیح می‌دادم قهرمان یک فیلم وسترن، گنگستری یا تاریخی باشم. احساس می‌کردم این قهرمان‌ها واقعی‌تر و قابل لمس‌تر هستند و کسی نمی‌گوید حضور و هویت آنها دروغین، تقلبی یا ساختگی است.

در تعدادی فیلم در نقش قهرمان قصه بازی کرده‌اید. به نظر شما قهرمان واقعی چه کسی است؟

قهرمانان واقعی کسانی هستند که زمین می‌خورند، ‌طعم شکست را می‌چشند و دوباره بلند می‌شوند. آنها سختی‌های زیادی را تحمل می‌کنند،‌ ولی در نهایت پیروز می‌شوند. علتش این است که این جور آدم‌ها به ایده‌های خودشان وفادار می‌مانند و به اعتقادات و باورهایشان پشت نمی‌کنند. همیشه خیلی دوست داشتم روی پرده سینما، این نوع قهرمانان را به تصویر بکشم.

از کارنامه کاری‌تان و فیلم‌هایی که بازی کرد‌ه‌اید، ‌راضی هستید؟

در کل نسبت به کارهایی که انجام داده‌‌ام، راضی‌‌ام و احساس خوبی نسبت به آنها دارم. البته این واقعیتی است که شما هیچ‌وقت نمی‌توانید صددرصد نسبت به نتیجه کارتان راضی و خشنود باشید. بالاخره همه چیز مطابق میل و خواسته شما جلو نمی‌رود و با موانع و مشکلات بسیار زیادی روبه‌رو هستید، ولی در کل از تصمیم‌هایی که گرفته‌ام خشنودم. علتش هم این است که خودم آنها را خواسته‌‌ام و تصمیم‌های خودم بوده است. این که چقدر این تصمیم‌ها به بارنشسته و نتیجه داده در درجه دوم اهمیت قرار می‌گیرد. به اعتقاد من، یکی از نکته‌های مهم نسبت به راه و روش زندگی همین است. در زندگی سختی که پیش‌روی خود دارید، خیلی مهم است که شما خودتان تصمیم‌گیرنده اصلی در رابطه با کارهایی باشید که می‌خواهید انجام دهید.

نسبت به عدم موفقیت فیلم‌هایتان ناراحت و نگران می‌شوید؟

خودم بهتر از هر کس دیگری نسبت به عدم موفقیت‌هایم آگاهی دارم، اما شکست تجاری فیلم‌ها و عدم موفقیت مالی آنها دلایل خاصی دارد که همیشه شبیه هم نیست. ولی یک حس کلی دارم که حکایت از آن می‌کند فیلم‌هایی را که خودم هم دوستشان نداشته‌ام ـ و با این حال در آنها بازی کرده‌ام ـ در نمایش عمومی خود هم شکست تجاری خورده‌اند، اما این تماشاگران و منتقدان هستند که تصمیم می‌گیرند کدام فیلم را دوست داشته باشند یا خیر. ولی پرسشی که مطرح می‌کنم این است که آیا ما باید خودمان را محدود به جدول گیشه نمایش یا شکست و موفقیت فیلم‌ها در این جدول کنیم؟ خب، این جدول میزان محبوبیت یا عدم محبوبیت‌ فیلم‌های‌ شما را نشان می‌دهد، ولی نمی‌تواند درباره کیفیت فیلم قضاوت کند. هر فیلمی که شکست تجاری می‌خورد، الزاما به معنی آن نیست که فیلم بدی است و کیفیت فرهنگی و هنری پایینی دارد. اکنون محبوب بودن یک فیلم ملاک اصلی بررسی و تحلیل آن است، اما همه چیز در محبوب بودن و پرفروش شدن خلاصه نمی‌شود. با این حال، یک واقعیت موجود در جامعه ما این است که هرچه محبوب‌تر باشید، می‌توانید زندگی بهتر و راحت‌تری داشته باشید، اما روش کار من چنین نیست. هیچ وقت هم چنین نبوده است. شاید بازیگران دیگر با ذوق‌زدگی به سراغ بازی در قسمت‌های دوم و سوم فیلم‌های پرفروش خود رفته باشند، ولی شما مرا در قسمت دوم فیلم‌های پرفروشی مثل «با گرگ ها می‌رقصد»، «تین کاپ» یا «بول درام» ندیده‌اید.

اگر شکل ظاهری شخصیتی که باید در فیلمی بازی کنید، متفاوت از خودتان باشید، زیر دست گریمور می‌‌روید و حاضرید چاق‌تر یا لاغر‌تر شوید؟

حتما این کار را خواهم کرد. به عنوان یک بازیگر هیچ‌وقت نخواسته‌ام کوین کاستنر را به شخصیت موجود در فیلم تحمیل کنم. همیشه تلاشم این بوده که کوین کاستنر از هر دو نظر ظاهری و درونی (روحی و روانی) تبدیل به آن شخصیتی شود که قرار است جلوی دوربین بازی کنم.

مدتی قبل بحث محدودکردن استفاده از سلاح گرم مطرح شد. شما خودتان یک شکارچی هستید و سلاح گرم حمل می‌کنید. درباره این موضوع چه فکر می‌کنید؟

درست است که خودم یک شکارچی هستم و علاقه زیادی هم به آن دارم، ولی باورم این است که حتما باید یک قانون مدون و درست در این رابطه وجود داشته باشد. ما نیازمند قوانین متعددی در این رابطه هستیم. نمی‌خواهم سلاحم را از من بگیرند، ولی باید دلیل منطقی و درستی در این رابطه وجود داشته باشد. سلاحم از پدربزرگم به دستم رسید و ارزش معنوی زیادی برایم دارد، ولی علاقه‌ام به داشتن و نگهداری آن نباید اسباب عدم آرامش و آسایش دیگران شود. دیگران باید از بابت این‌که من در خانه‌ام سلاح گرم دارم، احساس امنیت و آرامش کنند. خانواده‌ها باید با یک احساس آرامش به زندگی‌شان ادامه دهند و نگران آن نباشند که فرزندان‌شان یا اطرافیان‌شان مورد حمله افراد نیمه‌دیوانه‌ای قرار می‌گیرند که سلاح گرم در دست دارند.

در یک فیلم سینمایی چه چیزی بیشتر از بقیه مورد توجه‌تان قرار می‌گیرد؟

فیلمنامه آن. پایه و اساس هر فیلم سینمایی فیلمنامه آن است. فکر می‌کنم شما در مقام یک بازیگر باید به فیلمنامه‌های فیلم‌های سینمایی به‌عنوان یک فرم هنری نگاه کنید. کار نوشتن فیلمنامه اصلا کار راحتی نیست. آدم‌های زیادی هم نیستند که بتوانند چنین کاری انجام دهند. در مرحله اول شما باید مواد اولیه کار را پیدا کنید، بعد باید آن را پرورش داده و تبدیل به یک نوشته کامل کنید. همیشه طرفدار فیلمنامه‌های خوب بوده‌ و حتی سعی کرده‌ام با سرمایه‌گذاری روی فیلمنامه‌های سطح بالا و باکیفیت به تولید آنها کمک کنم.

فیلم تازه چه دارید؟

بازی در دو فیلم «جک راین» و «سه روز برای قتل» را تمام کرده‌ام. در اولی در نقش مکمل بازی کرده‌ام و نقش رئیس شخصیت اصلی قصه را بازی می‌کنم. شخصیت من و ویلیام هارپر، رئیس شخصیت جک راین مامور ضدجاسوسی است که تام کلنسی، نویسنده قصه‌های جنایی خالق اوست. در فیلم دوم در نقش اصلی ظاهر شده‌ام و از شخصیتی که در آن دارم، خیلی راضی‌ام.

در قصه این فیلم در نقش یک مامور در حال مرگ بازی دارم که تلاش دارد رابطه‌ صمیمانه‌ای با فرزند جوان خود برقرار کند. او که توانایی خرید داروهای گرانقیمت بیماری خود را ندارد، برخلاف میل باطنی‌اش قبول می‌کند به یک ماموریت خطرناک برود تا هزینه‌های درمانی خود را تامین کند.

به نظر می‌رسد هنوز از بازیگران پر کار سینما هستید.

متاسفانه بله! قرارداد بازی در حداقل چهار فیلم جدید را برای دو سال آینده دارم. یکی از آنها درام تاریخی «مک فارلند» است.

از آخرین فیلمی که کارگردانی کردید تا به حال بیش از ده سال می‌گذرد. در تدارک کارگردانی فیلم تازه‌ای نیستید؟

فعلا خیر. پس از با گرگ‌ها می‌رقصد (1990) دو تجربه کارگردانی‌ام در «پستچی» (1997) و «زمین پهناور» (2003) مورد توجه تماشاگران و منتقدان قرار نگرفت و احساس کردم فعلا بهتر است به همان کار بازیگری ادامه بدهم و کارگردانی را به اهل فن آن واگذار کنم.

منبع: رویترز 
مترجم: کیکاووس زیاری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها