در چند سال اخیر سقف موسیقی کوتاه، اما گسترده‌تر شده است؛ نمی‌دانیم بایداز این گستردگی خوشحال باشیم یا از این کوتاهی غمگین، اما چاره‌ای نیست به هرحال باید با واقعیت کنار آمد؛ امیدواریم در آینده نزدیک و دست‌کم در شش ماهه دوم سال جاری ارتباط این دو با یکدیگر مستقیم شود، البته مستقیمی مثبت.
کد خبر: ۵۵۸۶۴۹
سرگیجه موسیقی

بگذریم... از مصادیق گستردگی می‌توان به نشست‌های مرتب هنرمندان در فرهنگسرای ارسباران، نشست ماهانه خانه موسیقی و دیگر نشست‌های پراکنده، کنسرت‌های متعدد سنتی، پاپ و غیرپاپ، برنامه‌های مختلف موسیقایی در صدا و سیما و شبکه‌های ماهواره‌ای، نشست‌های پژوهشی در خانه هنرمندان، نظرسنجی سایت‌ها و... اشاره کرد، اما در واقع تا چه حد این فعالیت‌ها کیفی و تاثیرگذار است؟ تاثیرگذار از هر لحاظی که فکر کنید علمی، تفریحی، انتقادی، آموزشی و... .

در کدام یک از این ابعاد این برنامه‌ها نسبت به سال‌های گذشته رو به جلو بوده و یک گام به پیش برداشته‌اند؟ در یک ارزیابی کیفی می‌توان اذعان کرد و شهادت داد که واقعا ارتقا و اعتلایی در آنها قابل مشاهده نیست؛ البته آنها که کمی هم سختگیرتر و نکته‌بین‌ترند معتقد هستند که در همه این امور نه‌تنها پیشرفتی نیست، بلکه نوعی عقبگرد هم ملاحظه می‌شود.

در این شرایط چه می‌توان کرد؛ کدام یک از این مسئولان، برنامه‌سازان و برنامه‌گذاران خودشان اذعان می‌کنند که عقبگرد داشته‌اند؟ مسلما هیچ کدام و تازه از هر انتقادی نیز روی ترش خواهند کرد.

از عوامی‌گری و تعریف و تعارفات بی‌جا و بی‌دلیل در نشست‌ها باید گفت یا از کنسرت‌های به اصطلاح نوآورانه که فقط شرح حرکات دست و کله خوانندگانش حدیثی مفصل دارد! از لبخوانی (پلی‌بک) خوانندگان مدعی و صاحب‌نظر باید گلایه داشت یا از برنامه‌های نازل و بی‌اثر، براستی جایگاه نقد کجاست؟ و مهم‌تر از آن، فرهنگ نقدپذیری چه خبر؟

مدتی است که در یک اتفاق نیکو کلاس‌های نقد موسیقی در خانه موسیقی برگزار می‌شود، اما قطعا تا فرهنگ نقدپذیری ساری و جاری نشود، نمی‌توان امیدی به خروجی این گونه کلاس‌ها و کارگاه‌ها داشت؛ یکی از دوستان منتقد می‌گفت سری که درد نمی‌کند، چرا باید دستمال بست؟ منظورش این بود که چرا باید با نقد این برنامه‌ها برای خودمان دردسر درست کنیم؟! واقعا در گام نخست حرف این دوست عزیز منطقی و عاقلانه به نظر می‌رسد، اما براستی با این حساب چه کسی به فکر «سردرد» موسیقی ما خواهد بود که چنین گیج می‌خورد؟

و در پایان مطلب این هفته جا دارد که یادی از زنده‌یاد دکتر داریوش صفوت کنیم که بتازگی از میان ما رفت؛ همان شخصیتی که در شرایط بی‌هویتی موسیقی و سردرگمی هنرمندان این عرصه در دهه 40 و 50 که بین موسیقی فرهنگی و جدی (و البته بی‌رمق) و موسیقی کاباره‌ای و پرزرق و برق در شک و تردید بودند و راه مقصودشان را نمی‌شناختند نقش تاریخی خویش را ایفا کرد و با برنامه‌ریزی و تعقل همراه با دانش بالای خود نهضتی عمیق و فرهنگی به راه انداخت؛ نهضتی که شاید در زمانی نه‌چندان دور نیاز‌به بازسازی داشته باشد.

حمیدرضا عاطفی - روزنامه‌نگار و منتقد

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها