چند نکته درباره انتخاب بهترین فیلم‌ها در ایران

اگر جدی گرفته می‌شد

چرایی ماندگاری برخی از جریان‌سازترین‌های تاریخ سینما

رمز شگفتی

در تاریخ سینما بسیار است آثاری که ماندگار شده‌ و همواره در اذهان دوستداران سینما و در محافل‌شان جایگاهی قابل اعتنا داشته‌ است. آثاری که برای نخستین‌بار به بیان دغدغه‌هایی متعالی با بسط و پردازشی دراماتیک پرداخته‌اند و با خلق لحظات و بزنگاه‌های داستانی مناسب، تحت عنوان آثاری پیشرو از آنها یاد شده است.
کد خبر: ۵۵۳۶۶۷
رمز شگفتی

اما تنها عده کمی از فیلمسازان و آثار سینمایی بوده‌اند که رمز ماندگاری‌شان نه تنها در «دوست‌ داشتنی» بودن، که همواره در «نزدیک بودن به کمال» و «ذات متعالی هنر سینما» نیز بوده و هست. در یادداشت پیش رو تلاش شده تا هرچند مختصر، به دلایلی چند از انبوه خصایص ماندگار برخی از این آثار اشاره شود.

همشهری کین

ساخته شهیر ارسن ولز، نمونه بی‌نظیری است برای آن‌که بدانیم چگونه اصول فرم روایی در اثری کارکردی خاص دارند. پیرنگ متکی بر جستجوی اثر راهنمایی است بر این‌که چگونه سببیت و شخصیت‌های هدف‌گرا در روایت سینمایی نقش دارند. کین یک نمونه ناب و پیشنهادی پیشرو برای سینماست.

از آنجا که با به بازی گرفتن دانسته‌های ما، تمایز داستان و پیرنگ را آشکار می‌سازد و نشان می‌دهد که چگونه ابهام با توجیه‌ناپذیری برخی عناصر مشخص پدید می‌آید و با فصل‌های فاصله‌گذار ابتدایی و انتهایی، مبین آن است که چگونه یک فیلم می‌تواند از الگوهای ساختمان روایی سینمای کلاسیک هالیوود فاصله بگیرد و با روایتی منحصر به‌فرد، تجربه مخاطب را با نحوه متفاوت هدایت جریان مصالح داستانی شکل دهد.

راز ماندگاری اینجاست: الگوهای سبکی ذکر شده بارها در کین، گسترش روایی فیلم را بسط و تجربه مخاطب را به طرق مختلف شکل می‌دهد. این پیشرو بودن در روایت و قهرمان‌پردازی نامرسوم تا سال‌ها آثار بسیاری را در تاریخ سینما تحت تاثیر خود قرار داد.

جویندگان

وسترن ساخته 1956 جان فورد فقید، فراتر از فیلمی دو ساعته است که ماجرایش در پنج سال می‌گذرد. فیلم ادیسه‌ای است دوست‌داشتنی و نفسگیر برای قهرمانی زمخت و سختگیر که قرار است بیاموزد تا خانواده، نژاد یا جنسیت و بیگانگی را درک کند.

در دوره پسا‌مولف، فیلم‌های سینمایی دوام می‌آورند، چرا که در آنها چیزی هست که دیگر خود فیلمسازها صاحب‌شان نیستند. و از آنجا که جویندگان تحت تاثیر تشویش‌های نژادپرستانه خلق شده، صاحب یک ویژگی است که از تمام ویژگی‌های دیگر پیشی می‌گیرد: قهرمانی هولناک که با اشتیاقی متراکم، می‌داند که باید خود را نیز نفی کند و این پرداخت متفاوت قهرمان و فرجامی به‌یاد‌ماندنی در انتهای فیلم، راز ماندگاری فیلمی است که مخاطبش را آموزش می‌دهد تا بابت پرهیز از سیاسی‌کاری دیگری را تحسین کند و کیست که این آموزه اخلاقی را آن هم در دل چنین داستان عامه‌پسندی که از سوی یکی از ماهرترین فیلمسازان وسترن‌ساز تاریخ سینما که استاد روایت سر راست نیز بود، با جان و دل نپذیرد؟

سرگیجه

یکی از تعیین‌کننده‌ترین ساخته‌های آلفرد هیچکاک، فیلمساز شهیر و فقید و فیلمی که در نظرسنجی متاخر ماهنامه «سایت اند ساوند» از منتقدان سینمایی بالاخره پس از سال‌ها «همشهری کین» ارسن ولز را پایین کشید و در صدر جدول بهترین‌های تاریخ سینما ایستاد، تلفیقی یگانه از غافلگیری و تعلیق در بهترین شمایل ممکن است.

در رویکرد هیچکاک به تریلر، تفاوت میان تعلیق (تماشاگر به نمایندگی قربانی فریب‌خورده، اکنون دانای حقیقت و نگران چیزی است که در پی است) و معما (تماشاگر حقیقت را نمی‌داند) مساله اساسی به حساب می‌آید. این یکی از مهم‌ترین آثار تاریخ سینماست که در آن طی رویکردی نوین در عوض کارآگاه، «قربانی» شخصیت محوری داستان می‌گردد؛ اما رمز ماندگاری کجاست؟ در این‌که داستان کارآگاهی مخلوق وی در عوض آن‌که نمایش غلبه منطق باشد، نشانگر ناتوانی آن است و مهم‌تر آن‌که هیچکاک ترس و آرزوهای خویش را به شخصیت اسکاتی فرگوسن منتقل ساخته و برای مسائل وی مجموعه‌ای از راهکارهای منطقی ارائه می دهد؛ اما دست آخر او را ناامید از یافتن منطق وقایع رها می‌سازد؛ در حالی‌که خود قربانی پلیدی سرشت خویش شده است.

رمز ماندگاری اینجاست: سرگیجه، روبنای جنایی خود را کنار می‌گذارد و وارد قلمروی رموزی می‌شود که پیش از این، چنین درخشان ترسیم نشده بود.

کازابلانکا

یکی از بهترین نمونه‌های فیلم عامه‌پسند سرگرم‌کننده عشقی است که البته انباشته از دیدگاه‌های ایدئولوژیک و سیاسی نیز هست.

کازابلانکا با آن‌که موضوعی‏ عشقی دارد، به نوعی فیلم جنگی هم محسوب‏ می‏شود؛ به سیاست هم دامن می‏زند؛ پیام دوستی‏ و رفاقت را نیزدر خود دارد و برای‏ هر مخاطبی با هر سلیقه و طرز تفکر جذاب باقی می‏ماند و این‏ عاملی است که در توفیق ملودرام برای مخاطب‏ مؤثر است.

با دنیای رویایی‏ و آرمانی کاراکترهای فیلم که سرشار از آرزوی‏ رسیدن به سرزمین آزادی است ـ طبق گفته نریشن‏ ابتدایی فیلم:«آمریکا» ـ ، کازابلانکا تصویرگر دنیایی است که ساکنانش بی‏وقفه در تلاش برای رسیدن به دنیایی هستند که شبه رمانس‏ جلوه می‏ کند.

فیلم، بیانیه‏ای‏ اعتراض‏آمیز علیه هر نوع بی‏عدالتی و ناجوانمردی‏ است. راز ماندگاری اینجاست: کازابلانکا جرأت و اطمینان ادامه زندگی‏ را به ما می‏بخشد و با تأکید بر شجاعت و تمامیّت، کسانی را به سوی خود جذب‏ می‏ کند که می‏ خواهند بدون به کارگیری نیروی‏ عقلانی سرگرم شوند.

2001؛ یک ادیسه فضایی

«2001؛ یک ادیسه فضایی» چیزی فراتر از بهترین اثر علمی ـ‌ تخیلی تاریخ سینماست. یکی از مهم‌ترین ساخته‌های نابغه بزرگ سینما، استنلی کوبریک فقید، اثری است عظیم و بزرگ که روایتگر فلسفه و چیستی خلقت انسان است.

فیلم سرشار از آینده‌نگری‌های دقیق است و البته از داستانی که نویسنده آن آرتور سی. کلارک یکی از بزرگ‌ترین ایده‌پردازان و آینده‌نگارهای معاصر است و سازنده‌اش کارگردانی است که متفاوت‌ترین و دور از دسترس‌ترین ایده‌های تمام دوران‌ها را با چیرگی هرچه‌تمام‌تر به تصویر کشیده، غیر از این هم انتظاری نمی‌رود! ساخته مانای کوبریک فقید به روایت چندگانه‌ای از مرزها، محدودیت‌ها و خطرهای توسعه رایانه‌های هوشمند می‌پردازد و نگرانی جایگزین شدن ماشین به جای انسان و در واقع جایگزین شدن اعتماد انسان به ماشین به جای اعتماد به انسان را مطرح می‌کند.

«2001؛ یک ادیسه فضایی» البته همراه با تفسیرها و روایت‌های متعدد فلسفی، اسطوره‌ای، روان‌شناسی و فنی نیز است.

دیدن این فیلم دروازه‌ای است برای ورود به دنیای جادویی علمی ـ تخیلی. به چه دلایلی بیش از این در توضیح ماندگاری اثری چنین پیشرو و بدعت‌گذار، نیاز است؟!

هشت و نیم

مشهورترین ساخته فدریکو فلینی، فیلمساز خلاق و بزرگ ایتالیایی، اثری است که با آن قدم در عرصه خیالبازی شخصی نهاد. در این فیلم گوئیدو با بازی مارچلو ماسترویانی یک کارگردان سینماست که ظاهرا شخصیت خود فلینی است و تهیه فیلمی را به عهده گرفته، اما در نیمه راه نیروی خلاقه‌اش ته می‌کشد.

این ناتوانی بتدریج او را ـ و مخاطب را ـ به جهان ناخودآگاه رویاها، کابوس‌ها، فانتزی‌ها و بازگشت‌های متعدد به گذشته پرتاب می‌کند؛ جهانی که پیوسته با زمان حال و منطق روایی آشفته قهرمان داستان تداخل می‌یابد.

وقتی گوئیدو سرانجام از ناخودآگاهش رهایی می‌یابد، به این حقیقت می‌رسد که فیلمی که در ذهن داشته هرگز ساخته نخواهد شد ـ حال آن‌که خودِ «هشت و نیم» ُمین اثر فلینی تقریبا کامل شده است! ـ در پایان اثر تمام کاراکترهای زندگی کارگردان همراه این فیلم سقط جنین شده دست هم را گرفته و بر گرد دایره سیرک به رقص می‌پردازند و گوئیدو ـ که اکنون پسرکی بیش نیست ـ در وسط ایستاده و آنها را کارگردانی می‌کند.

رمز ماندگاری همین است: این تمثیل فراواقعی از جان کندن هنرمند در جریان خلاقیت، موفق به دریافتی عمیق از فرآیند ساخته‌شدن خود می‌گردد و نوعی تجلّی رویاگون است از فانتزی‌های ذهن بشری. اثری که در دهه 60 میلادی این‌چنین انگاره‌های ذهنی مخاطبش را به بازی بگیرد و او را به سراچه خیال دعوت کند، شایسته تحسینی ابدی است.

امیررضا تجویدی - جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها