روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی.
کد خبر: ۱۲۳۴۸۷۶
پادکست | سفرنامه صوتی «شاید اربعین» (روز یازدهم - قسمت سوم)

اینجا عجیب مرا یاد دوکوهه می‌اندازد! با آن صحبگاهش با صدای حاج منصور و سکوت شبانه‌اش در قبرهای گردان تخریب! و بلندای ساختمان نیمه خرابه گردان کمیل و مقداد و عمار!

چند روزی که اینجا باشی دلت نمی‌آید دل بکنی از این مرز! اینجا مرز است اما نه میان تو و شیعیان پاکستانی.

حسین، زینب و کربلا، همین سه واژه بس است که مرزهای جغرافیایی را رد کنی؛ هم برای من و هم برای آن شیعه کشمیری!

اینجا عجیب بوی دوکوهه می‌دهد؛ بوی همت و دستواره و عباس کریمی را. شاید به خاطر خادمینش است که همگی ربطی دارند به مردانی که روزی می‌خواندند در حسینیه حاج‌همت:
کربلا کربلا ما داریم می‌آییم...
پای‌شان نرسید به کربلا، در کانال کمیل تشنه جان دادند یا که غواصِ دست بسته شدند در کربلای۴ و شایدم بی‌سر ماندند در آب‌های هور و مجنون، لکن فرزندانشان امروز باز نگه داشتند طریق‌الحسین را، از پکن تا کربلا...
امروز فهمیدم که چرا بوی دوکوهه‌ می‌دهد اینجا!
میرحسینی، مومنی، لک‌زایی، وظیفه‌دان، خمری، جهانتیغ، بزی، برخوردار، گرچه قدم نگذاشتند در بین‌الحرمین اما الان خادمی می‌کنند برای راهی که گشودند، به یمن حضور فرزندانشان در میرجاوه.
راست گفته بود فاتحِ بازی‌دراز شهید محسن وزوایی که «ما کربلا را برای خودمان نمی‌خواهیم، برای نسل‌های بعد می‌خواهیم»!
حال این نسل، نسل سلمان فارسی باشد یا نسل شیعیان کشمیر یا هندو. چه فرقی دارد برای شهدای گردان کمیل. مگر نه آنکه رفتند تا قدس آزاد شود و اهل سنتش حتی! شیعه‌ی هندو و کشمیر که دیگر جای خود دارد.
مرز میرجاوه پر است از خادمانی که یا جامانده از جنگند با زخم‌هایی در بدن و حسرتی بر دل یا فرزند شهیدند با داغی بر سینه.
امروز فهمیدم آن بسیجی توپل هم فرزند سرلشگر ارتش است. اما نه آن سرلشگر ارتشی که پسرش در بانک سرمایه به یغما برده پول مردم را، فرزند سرلشگر خلبان شهید عبدالرضا بختیاری است. شهید مرداد۶۱.
.
میرجاوه بزم فرزندان شهداست پس از رزم پدرهایشان. پدر رفت راه باز کند برای شیعیان راه ابریشم، پسر مانده تا خادمی کند برای آنان. "نصف تو، نصف من!"یحتمل پدر در گوش فرزند خردسالش این را گفت و رفت دوکوهه‌ی اندیمشک.
حالا ما دو دوکوهه داریم یکی در اندیمشک یکی در میرجاوه!
دلم می‌خواهد بمانم در دوکوهه‌ی میرجاوه...
اما چه کنم که ترسم دارم جا بمانم از اربعین حسین...
عاقبت امروز ترک کردم اینجا را، با چشمانی نم‌ناک و قلبی‌جامانده در دوکوهه‌ی میرجاوه.

منبع: جام جم آنلاین

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها