گروه موسیقی پالت از جمله گروه‌هایی است که در یک سال گذشته بسیار مورد توجه جوانان قرار گرفته و اجراهای زنده‌شان هم با اقبال بسیار خوبی همراه شده است. این گروه برخلاف بسیاری از آثار تولید شده در فضای موسیقی کشور چندان عاشقانه نیست، بلکه بیشتر به موضوعات اجتماعی می‌پردازد.
کد خبر: ۸۹۴۵۳۴
کنسرت خیریه برای همه مردم برگزار می کنیم/ خودخواه شده ایم!

آنها از جنگ، صلح، شهر و... خواندند. برای تهران پر دود و دم خواندند و نگاه تازه‌ای به این شهر زیبا داشتند. با امید نعمتی خواننده این گروه گفت‌وگو کردیم و او از ایده‌هایشان برای برگزاری یک کنسرت رایگان برای آدم‌های معمولی خبر داد و آرزو کرد بتوانند این کار را انجام دهند.

این روزها فصل بهار آمده و باران برکت‌ها در حال ریزش است. رابطه شما با بهار چطور است؟

من فروردین‌ماه به دنیا آمدم و طبیعی است که با چرخه طبیعت همراه باشم و در بهار حال بهتری داشته باشم.

پس حال و روزتان مثل حال و روز درخت‌هاست.

دقیقا همین طور است. همیشه پاییز که می‌رسد افت می‌کنم. زمستان‌ها هم همین حال را دارم و دقیقا مثل درخت‌ها منتظر بهارم.

گروه پالت امسال از تهران خواند؛ شهری که از نظر بسیاری شلوغ، پر دود و دم و دوست نداشتنی بود. شما گفتید تهران دوست داشتنی است و به خنده دعوتش کردید.

پیش آمده که این روزها را در تهران یا ایران نباشم. هر کسی که این تجربه را داشته باشد بخوبی می‌تواند منظورم را درک کند. ایران کشور چهار فصل است. اینجا می‌شود طبیعت را حس کرد. این تغییر فصل و زنده شدن طبیعت وقتی زیباست که در اوج زیبایی بهار به کشورهای دیگر سفر کنیم و ببینیم درست در زمانی که در کشورمان زمستان تمام شده و درخت‌ها شکوفه داده‌اند، کشورهایی هستند که آب و هوایشان مثل دیگر فصل هایشان یکسان است. مثلا بهار در آسیای شرقی مالزی، تایلند، اندونزی فرقی با دیگر فصل‌ها ندارد، یک سال هم فروردین در نیویورک بودم و شاهد بارش برف بودم. فکرش را بکنید سال‌ها در ایران تولدم را در فصلی جشن گرفته بودم که با زنده شدن طبیعت گره خورده بود، اما تولدم در نیویورک به تماشا کردن منظره‌های برفی از پشت پنجره گذشت. نمی‌گویم برف زیبا نیست، اما برای من که در ایران زندگی کرده‌ام خیلی سخت است که تولدت بهار باشد و برف بیاید. خلاصه که هیچ جای دنیا زیبایی‌های طبیعت ایران را ندارد. تهران هم خیلی زیباست، اما ما حواسمان به زیبایی‌هایش نیست و نیمه خالی لیوان را می‌بینیم.

این روزها کارهای جمعی روز به روز کمرنگ‌تر می‌شود. انگار هر روز بیشتر در خودمان فرو می‌رویم، ارتباط‌هایمان با محیط اطرافمان کمرنگ‌تر می‌شود. فکر می‌کنید به وسیله هنر و بخصوص موسیقی چگونه می‌توان فرهنگ کارهای جمعی را دوباره در جامعه پررنگ کرد؟

ما همیشه در گروه پالت سعی‌مان بر این بوده که بتوانیم در جامعه تاثیرگذار باشیم و جریان‌هایی را ایجاد کنیم که نسل جوان با آن همراه شود. از شهر خوانده‌ایم، از جنگ خوانده‌ایم و فقط به خواندن عاشقانه‌های معمول این روزها بسنده نکرده‌ایم. واقعیت این است که ما این روزها خودخواه شده‌ایم. به دلایل فردی و اجتماعی متفاوتی دچار خودخواهی‌هایی شده‌ایم که آسیب‌هایش را هم به جامعه و هم به خود ما می‌زند. مثلا در همین موضوع آلودگی هوا شاهد این هستیم که همه می‌گویند چرا من ماشینم را بیرون نیاورم و اذیت شوم. دیگران این کار را بکنند. ما باید به جایی برسیم که فقط به خودمان فکر نکنیم و یاد بگیریم همه با هم کاری را انجام بدهیم. در خیلی از کشورهای دنیا کمپین‌های مردمی برای آلودگی هوا، محیط زیست و... شکل گرفته و مردم از آن حمایت می‌کنند. ما هم باید وارد چنین فضاهایی شویم، چون غلبه بر این خودخواهی و پررنگ کردن روحیه جمعی از جمله اتفاقاتی است که همه با هم باید آن را رقم بزنیم.

کنسرت‌های خیریه طی سال‌های گذشته سعی کرده‌اند همین حس مشارکت جمعی و اهمیت دادن به انسان‌های بیمار یا نیازمند را در مردم ایجاد کنند. شما هم در این زمینه فعالیتی داشته‌اید؟

ما کارمان را با یک کنسرت خیریه در موسسه محک آغاز کردیم. این کنسرت خوب برگزار شد و حاضران هم آن را خیلی دوست داشتند و مورد استقبال واقع شد. تشکیل گروه پالت و ادامه فعالیت آن هم به نوعی از همین اجرا شکل گرفت و همیشه دوست داریم بتوانیم در این مسیر فعالیت کنیم. این که ما و مخاطبانمان بتوانیم برای کارهای خوب یا کمک به دیگران با هم متحد شویم اتفاق بسیار خوبی است. البته ما دوست داریم بتوانیم یک کنسرت خیریه متفاوت هم برگزار کنیم که امیدوارم فرصتش فراهم شود.

چه فرصتی؟

دوست داریم یک کنسرت خیریه برای آدم‌های معمولی برگزار کنیم. کسانی که نه بیمار هستند و نه بی‌سرپناه، نه سرطان دارند و نه ام‌اس، کودک خیابانی هم نیستند، اما امکان حضور در کنسرت‌ها را ندارند. چون بلیت‌ها گران است و یک دانشجو یا یک خانواده نمی‌توانند به کنسرت گروه پالت بیایند. یک روز سوار تاکسی شدم. راننده به من گفت خیلی خوشحالم که شما را می‌رسانم، او گفت ما یک خانواده چهار نفره هستیم. من نمی‌توانم 400 هزار تومان هزینه کنم و به کنسرت بیایم. از آن روز به این فکر می‌کنم که همه ما می‌توانیم برای هم کار خیر انجام دهیم. فقط باید حواسمان به خواسته و نیازهای هم باشد و از یکدیگر غافل نشویم.

زینب مرتضایی‌فرد - جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها