کی به روانپزشک مراجعه کنیم، چه وقت به روان‌شناس؟

تفاوت روان‌شناس و روانپزشک چیست؟

بیماری‌های روانی یا مشکلات سلامت روان نه فقط در جامعه ما بلکه در بسیاری از جوامع دیگر هم جزو شایع‌ترین بیماری‌ها هستند؛ به‌طوری که طبق برآوردهایی که سازمان جهانی بهداشت انجام داده، طی سال‌های آینده، میزان خسارت‌های ناشی از این بیماری‌ها و اختلالات روانی جزء اولین مشکلاتی که باعث ناتوانی بشر خواهد شد، شناخته می‌شود. این آمار تنها مربوط به اثرات مستقیم بیماری‌ها بر انسان است؛ درحالی‌که این اختلالات بر بروز بیماری‌های دیگر هم بی‌تأثیر نیستند.
کد خبر: ۷۱۹۰۰۰
وقتی جامعه به بیمار روانی انگ می‌زند

جام جم سرا: به عبارت دیگر هر کسی که سلامت روانش مشکل دارد برای مثال اگر مبتلا به افسردگی باشد، خطر بیماری قلبی عروقی هم در آن بیشتر می‌شود یا کسی که مشکلاتی مثل اضطراب و استرس دارد بیش از دیگران در معرض ابتلا به دیابت و فشار خون و یا بیماری‌های گوارشی قرار دارد.
درواقع اگر به بیماری‌های روانی توجه شود علاوه بر ارتقای شاخص سلامت روان، شاخص کلی سلامت در جوامع بهبود پیدا می‌کند و بیماری‌های مزمن هم به نسبت کمتر در میان مردم خواهیم داشت.
در مورد شیوع بیماری‌های روانی می‌توان آنها را به دو گروه تقسیم کرد؛ یک گروه آن دسته از بیماری‌های بسیار شدید هستند که درواقع فرد ممکن است در طول بیماری اصول امور زندگی فردی و اجتماعی خود را هم از دست بدهد؛ این افراد به بستری و درمان‌های جدی و متمر‌کزتر نیاز دارند؛ این نوع بیماری‌ها چندان شایع نیست؛ در کل جامعه ما ممکن است از یک تا ٥‌درصد از افراد از اختلالات روانی حاد رنج ببرند.
دسته دوم از بیماری‌های روانی که شدت کمتری دارند و شیوع آنها در سطح جامعه خیلی بیشتر است، بیماری‌هایی است که شاید برای مردم هم شناخته‌شده‌تر باشد، مثل افسردگی و اضطراب؛ که آمارها شیوع این بیماری‌ها را تا ٢٥‌درصد هم گزارش کرده‌اند. یعنی از هر ٤ نفر، یک نفر در طول زندگی‌اش ممکن است دچار این مشکلات شود و این یعنی همه ما در محیط اطرافمان افرادی را می‌شناسیم که با این مشکلات دست به گریبان هستند. بنابراین در حوزه روانپزشکی این نوع اختلالات خفیف به مشکلی فراگیر در سطح جامعه تبدیل شده است و حتی خود ما هم نمی‌توانیم بگوییم از این معضلات مصون هستیم و خود و خانواده‌مان هیچ وقت با این ناراحتی‌ها مواجه نخواهد شد.
این گروه از بیماران روانی به دلیل این‌که شدت مشکلاتشان زیاد نیست، خودشان شاید آگاهی چندانی از نوع بیماری نداشته و قدرت تشخیص مشکلات سلامت روان را نداشته باشند؛ وضع امروز به‌گونه‌ای است که میزان تشخیص صحیح این بیماری‌ها حتی در بین اقشار تحصیلکرده و پزشکان هم بالا نیست، یعنی امروز روانپزشکانی داریم که نمی‌توانند این بیماری‌ها را به خوبی شناسایی کنند. بنابراین نه‌تنها در سطح عامه مردم، بلکه در بین اقشار تحصیلکرده هم ممکن است این آگاهی به بیماری‌های روانی وجود نداشته باشد.
دومین مسأله و مشکلی که درخصوص بیماری‌های روانی و درمان آن در جامعه ما وجود دارد، مسأله مراجعه کردن برای درمان است.
متاسفانه این گونه بیماری‌ها در جامعه ما و در بسیاری از جوامع دیگر با یک نوع انگ همراه است؛ یعنی فرد در مقابل پذیرش بیماری مقاومت می‌کند چون جامعه نسبت به آن نگاه منفی دارد؛ برای مثال بیماری که از افسردگی رنج می‌برد، به دلیل نگاه بدی که در جامعه در مورد اختلال‌های روانی وجود دارد، خود بیمار هم بد می‌داند که قبول کند و بازگو کند که افسرده است. این درحالی است که اگر همین فرد بگوید دلم درد می‌کند، سرم درد می‌کند یا ناراحتی گوارشی دارم، هیچ انگی در این بیماری‌ها نیست و جامعه هیچ دید بدی به این بیماری‌ها پیدا نمی‌کند.
با این حال متاسفانه جامعه ما به افرادی که سلامت روان دارند، نگاه منفی دارد و همین فضای منفی حاکم در جامعه باعث می‌شود این افراد با وجود این‌که مشکل اختلالات روانی دارند، به روانپزشک مراجعه نکنند و از این‌که کسی بفهمد آنها مشکل روان دارند و به روانکاو یا پزشک مراجعه کرده‌اند، بشدت هراس دارند.
این شرایط باعث می‌شود افراد، بیماری روانی‌شان را پنهان کنند که همین می‌تواند شرایط زندگی را برایشان سخت‌تر کند. اختلالات روانپزشکی اغلب چند عاملی هستند یعنی یک عامل مشخص ندارند و دلایل متعددی در ابتلا به این اختلالات نقش دارند.
به‌طورکلی می‌توانیم این دلایل را به سه گروه تقسیم کنیم، دلایل زیستی، روانی و اجتماعی.
از ریشه‌های زیستی می‌توان به مسأله ژنتیک اشاره کرد. مثلا کسی که پدر و مادرش دچار افسردگی بوده‌اند، احتمال ابتلای خودش هم به افسردگی افزایش پیدا می‌کند.
از دلایل زیستی دیگر هم می‌توانیم بگوییم افرادی که بیماری‌های غدد دارند، یا افرادی که بیماری‌های سیستم عصبی مثل صرع دارند؛ هم احتمال بروز علایم اختلالات روانی در آنها بیشتر می‌شود.
بیماری‌های شایع دیگر مثل دیابت و بیماری‌های قلبی هم که پیشتر اشاره شد می‌تواند بر اثر افسردگی و اختلال‌های روانی در فرد ایجاد شود، در عین حال می‌توانند خود عامل بروز افسردگی و دیگر اختلال‌های سلامت روان هم باشند.
غیراز عوامل زیستی، عوامل روانشناختی هم در بروز این بیماری‌ها موثرند؛ این عوامل به ویژگی‌های شخصیتی فرد برمی‌گردد. مثلا اگر فرد شخصیت مضطربی دارد و به خوبی نمی‌تواند با مشکلات کنار بیاید یا با افراد ارتباط برقرار کند و خود را با محیط اطرافش سازگار کند بیشتر در معرض ابتلا به اختلال‌های سلامت روان است. البته این شکل‌گیری شخصیت هم چیزی نیست که فقط دست خود فرد باشد و به تربیت خانواده هم خیلی بستگی دارد. برخورد‌های اجتماعی و رفتارهایی که در محیط‌های بیرون از خانه مثل مدرسه، دانشگاه و محل کار با فرد می‌شود، در شکل‌گیری شخصیت فرد موثر است.
مکانیسم‌های دفاعی که از نظر روانشناختی، فرد در برابر مشکلات دارد و میزان سازگاری‌اش با مشکلات می‌تواند بسیار تعیین‌کننده باشد؛ در این میان نگاهی که هر فرد به زندگی دارد یعنی منفی‌نگری به آینده و کل زندگی نیز در خطر بروز مشکلات سلامت روان تاثیرگذار است.
یک عامل مهم دیگر که در کشور ما هم اهمیت بسیاری دارد، مسأله عوامل اجتماعی و تأثیر آن بر سلامت روان است. این عوامل مثل مشکلات اقتصادی، ناپایداری‌ها و عدم اعتماد به آینده شغلی که زندگی اجتماعی افراد را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد تأثیر مستقیم بر بروز بیماری‌های روانی دارد.
شیوع اختلالات روانی از قبیل افسردگی، اضطراب و... در شرایط بیکاری، درآمد کم، تحصیلات محدود، شرایط کاری پرتنش، تبعیض و شیوه‌های زندگی ناسالم بیشتر می‌شود. مثلا امنیت شغلی باعث ایجاد آسودگی نسبی خاطر، رفاه و رضایت از زندگی می‌شود، در عوض نرخ بالای بیکاری موجب بروز اختلال‌های جسمی و روانی است. ناامنی شغلی بر میزان ابتلا به بیماری‌های اضطرابی و افسردگی و نیز قلبی - عروقی و عوامل خطر آنها تأثیر بسزایی دارد. (علی‌اکبر نجاتی‌صفا - روانپزشک/شهروند)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها