می گویند:زمستان که گذشت اما اگر در بهار پیش رو هم باران به کوهستان نبارد و پشت سدهای لار و لتیان ذخیره نشود سر یکی دوماه آینده دارالخلافه تهران به همان خشکرودی مبدل خواهد شد که سعدی علیه الرحمه در گلستانش از آن یاد فرموده است
کد خبر: ۷۰۵۲
استفسار فرموده اید که شب عیدی به چکار مشغولیم و برای سال تازه چه اندیشه ها و برنامه هایی داریم راستش را بخواهید از میان همه مسائل و مصائب و مشکلاتی که می توانند در این ایام عزیز فکر آدم را به خود مشغول کنند، کله ما به همین یک فقره مشکل کم آبی تهران پیله کرده و بدکردار چه اصراری دارد که جهت حل این مساله ، تزی ، فرضیه ای ، مانیفستی چیزی ابداع کند.توی این چند روزه که همه نبوغ و استعدادمان را روی این موضوع زوم کرده و مچ مان را تخته گاز در جهت رتق و فتق آن به کار انداخته بودیم ، به این نتیجه رسیدیم که اگر اولیاء سازمان آب ، یک تعرفه پر و پیمانی روی حق آبه تهیه کننده ها و کارگردانهای سریالیست تلویزیون ببندند و سر برج همان تعرفه را هم دولاپهنا حساب کنند و بعد هم سر دیر و زود پرداخت کردن صورتحساب آنقدر شلتاق کرده و دبه درآوردند که این جماعت جان بسر شده و میزان مصرف آب خود را تا حد یک چهارم هم که شده تقلیل دهند.ان شاءالله در سال 81 نه تنها مشکل کمبود آب آشامیدنی تهران ، بلکه بحران بین المللی آب هم که سازمان ملل هر از چند گاه لیلی به لالایش می گذارد برطرف خواهد شد. می گویید نه خودتان یک حساب سرانگشتی بفرمایید و ببینید آن مقدار آبی که به سری دوم سریالی که هر شب از تلویزیون پخش می شود، بسته شده ، تا کجاهای مملکت را میتواند آباد کند؛!در این مورد حتی می توان به تکنولوژی بازیافت آب متوسل شد و با صرف مبالغی نیرو و هزینه ، هم پشت سدهای لار و لتیان و کرج و کرخه و دز را پر کرد و هم یک سریال طولانی دویست قسمتی را به یک فیلم 15 دقیقه ای مظبوط تبدیل نمود.آب بسته شده به یک سریال پلیسی ایرانی را هم می توان پس از بازیافت به مصرف ایجاد فضای سبز و زمین های چمن در کویر مرکزی رساند و مازادش را هم سپرد به دست آقایان مفاسد اقتصادی که صادرات غیرنفتی اش کرده و ببرند به هر کجا که عشقشان میکشد.همین حالا که دارم این سطور را قلمی می کنم و سعی دارم سروته این نوشته را یک جوری سر هم بیاورم ، شبکه سوم سیما دارد چهل و پنجمین دقیقه تازه ترین قسمت یک سریال نمایشی را به بینندگان عزیزش تقدیم می کند و درست چهل وپنج دقیقه هم هست که دوتن از بازیگران سریال دارند یک بگومگوی پیش پا افتاده زن و شوهری را که در خیابانهای بالای شهر تهران شروع شده در جاده های شمشک و هراز و ولنجک ادامه یافته و سرانجام به یک مراسم پرتشنج و هیستریک لباس سوزان در منزل متصل گردیده است.به گمان من بازیافت آب موجود در این سریال به علت کاریزمای بازیگر اصلی آن ، کاری پیچیده و دشوار است و به صرفه تر آن است که استخراج آن را با بیع متقابل به از ما بهتران واگذار کنیم که خودشان استخراج کنند و خودشان هم ببرند این نوع آبهای آلوده به عواومتر به چه درد دنیا و آخرت ما می خوردند؛!
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها