ستاره اسکندری: اعتبار شهلا به عاشق بودن است، نه قاتل بودن

گفت و گو با بازیگری که نقش قاتل همسر محمدخانی را بازی کرد

من حس کردم چقدر دلم می‌خواهد نقش شهلا جاهد را بازی کنم و این تمایل برای خودم هم جالب بود، چون من 180درجه با شهلا جاهد فرق دارم.
کد خبر: ۶۷۰۰۳۷
گفت و گو با بازیگری که نقش قاتل همسر محمدخانی را بازی کرد

بدون شک ستاره اسکندری یکی از تاثیرگذارترین و موفق‌ترین بازیگران تئاتر است؛ بازیگری که عاشق تئاتر است و نسبت به آن همیشه احساس مسوولیت می‌کند. در سال‌های ابتدایی دهه ۷۰ با بازی در نمایش‌های دانشجویی روی صحنه آمد و خوش درخشید. حضور در نمایش‌هایی چون دندون طلا، سعادت لرزان مردمان تیره‌ روز، رمئو و ژولیت‌، شکار روباه، شب‌ هزار و یکم‌ او را به بازیگری مثال زدنی بدل کرد. البته او در این سال‌ها به دلیل سیاست‌های غلط در تئاتر بارها از این حوزه دوری کرده و بیشتر در تلویزیون فعالیت کرده است. او بعد از شش سال دوری ازتئاتر با نمایش متفاوتی روی صحنه بازگشته که حکایت سه زن عاشق است. همسر عباس دوران، لیلا اسفندیاری و شهلا جاهد زنان عاشقی هستند که زندگی‌شان به تصویر کشیده شده است. شهلا جاهد زنی که به اتهام قتل همسر ناصر محمد خانی (فوتبالیست) اعدام شد وستاره اسکندری آن را بسیار تاثیرگذار اجرا کرده است و جانی دوباره بخشیده. به بهانه اجرا این نمایش با او گفت‌وگویی انجام دادیم.

بازی کردن نقش سه زن خاص که در مرکز داستان‌هایی بزرگ قرار دارند، هر بازیگری را وسوسه می‌کند و شاید کسی بدش نیاید این نقش‌ها به او پیشنهاد شود. پیش از این یک بار در نمایش دیگری به زندگی شهلا جاهد پرداخت شده بود ولی در سینما هیچ گاه چنین موضوعاتی نبوده است. همین ویژگی متفاوت بودن سوژه باعث شد که جذب این نمایش بشوید؟
یکی از جذابیت‌های این کار برای من قرار گرفتن سه زن در کنار یکدیگر در بستر عشق است. اگر پایه و اساس درام روی قتل قرار داشت شاید برایم چندان جاذبه ایجاد نمی‌کرد، اما اینجا قتل و جنایت در حاشیه است و مضمون محوری نمایش، عشقی است که از زاویه نگاه سه زن روایت می‌شود. شهلا جاهد هم یکی از این سه زن و شاید مشهورترین آنهاست، اما اهمیت او در نمایشنامه به اعتبار عاشق بودنش است نه قاتل بودنش. جذابیت دیگری که این نمایش برای من داشت، تم اجتماعی آن بود. برای من که شرایط جامعه در دوران جنگ و بمباران را از نزدیک لمس کرده‌ام، بستر اجتماعی این نمایش تداعی‌کننده مسیری است که جامعه ایران در ۳۰ سال گذشته طی کرده است.

برایم خیلی جالب است که مهین صدری نویسنده این نمایش توانسته بستر اجتماعی کار را تا این اندازه واقعی و ملموس طراحی کند و شخصیت‌هایی بسازد که مستقیم از قلب زندگی واقعی آمده‌اند. انگار منم که در روزهای پرآشوب دهه ۶۰ زندگی می‌کنم و هر بار با آمدن جسد شهیدی تازه یا خبر اصابت موشک به خانه‌یی دیگر، به هم می‌ریزم. گاهی موقع خواندن متن، به حال و هوای مدرسه سفر می‌کردم و گاهی تکه‌هایی از زندگی‌ام از مقابل چشمانم می‌گذشت.

به نظرم این نقش جزو نقش‌هایی است که مدت‌ها منتظرش بوده‌اید. چون لااقل در چند سال اخیر نقشی نداشته‌اید که تا این اندازه به واقعیت‌های اجتماعی نزدیک باشد.

دقیقا همین طور است. در این سال‌ها اغلب کارهایی که با داعیه اجتماعی بودن ساخته شده‌اند، برای من جعلی و سطح پایین جلوه کرده‌اند، چون پر از شعار و فریب و قهرمان‌سازی بیهوده‌اند. اما وقتی نخستین بار این متن را خواندم باورم نمی‌شد که پس از سال‌ها انتظار، نقشی به من پیشنهاد شده که از هرگونه شعارزدگی و قهرمان‌سازی خالی است. حتی اتفاقات سال‌های گذشته هم در نمایش به گونه‌یی روایت می‌شود که کاملا به واقعیت پایبند است و سعی نمی‌کند از آن جریان استفاده ابزاری کند.

از اول قرار بود شما نقش شهلا جاهد را بازی کنید؟

بله. وقتی متن را خواندم، به نظرم رسید که هر سه نقش جاذبه‌های زیادی دارند، اما به دلیل سال‌ها دوری من از تئاتر، ترجیح دادم نقشی را به عهده بگیرم که مجال برون‌ریزی بیشتری برایم فراهم کند. بعد از این همه سال آنقدر حرف و عشق و اعتراض در وجودم ذخیره شده بود که دنبال فرصتی برای بیرون ریختن درونیاتم می‌گشتم و نقش شهلا جاهد به من فرصت می‌داد که روی صحنه همه انرژی‌ام را تخلیه کنم.

پیش از خواندن متن، چقدر شهلا جاهد را می‌شناختید؟ درباره‌اش چه چیزهایی خوانده بودید و شنیده بودید؟

حدود هشت سال پیش مهناز افضلی مستندی ساخت به اسم کارت قرمز که در خانه سینما اکران شد. من وقتی فیلم را دیدم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم. به عنوان یک پرسپولیسی قدیمی که ناصر محمدخانی را دوست داشتم و دوستدار جدی فوتبال بودم، نمی‌توانستم تماشای کارت قرمز را از دست بدهم و ضمنا کم و بیش با سیر پرونده و ماجرای پرفراز و نشیب شهلا جاهد و ناصر محمدخانی هم آشنا بودم. موقع تماشای کارت قرمز، برایم جالب بود که یک زن عامی مثل شهلا جاهد، چطور می‌تواند دوربین را تا این اندازه بشناسد و ویژگی‌های حرف زدن و حرکت کردن در مقابل دوربین را بلد باشد. چنان هوشمندانه در برابر دوربین حرکت می‌کرد و حرف می زد و نگاه می‌کرد که با خودم فکر کردم این زن باید هنرپیشه می‌شد! بعد از آن برخوردی با شهلا جاهد نداشتم، اما گاهی در روزنامه‌ها خبرهای مربوط به دادگاه او را تعقیب می‌کردم تا جایی که اعدام شد و قصه‌اش به سر رسید. البته اعدامش مرا متاثر کرد، اما نه به خاطر شخص او. کلا هر انسانی که اعدام می‌شود مرگش برای من متاثرکننده و غم‌انگیز است، جز قاچاقچی‌های مواد مخدر و متجاوزان.

برای اعدام شهلا جاهد هم متاسف شدم، ولی دیگر به او فکر نمی‌کردم تا دو سه سال پیش که موضوع این نمایش پیش آمد. آن زمان هنوز حرفی از کار ساناز بیان نبود. من حس کردم چقدر دلم می‌خواهد نقش شهلا جاهد را بازی کنم و این تمایل برای خودم هم جالب بود، چون من ۱۸۰درجه با شهلا جاهد فرق دارم. هم از لحاظ اعتقادات و سبک زندگی و هم از نظر روحیه و شیوه فکر کردن و عمل کردن. حتی رفتار او را تایید هم نمی‌کنم و آن منظر را دوست ندارم و به همین دلیل هم از اینکه اسمش را در این نمایش قهرمان بگذارم پرهیز می‌کنم. اما به عنوان یک شخصیت برایم جذاب است. به خاطر عصیان و سرسختی‌اش و به خاطر ایستادگی‌اش در عشق. به نظرم اتفاق بزرگ و کم‌نظیری است که یک زن با همه وجودش پای عشق و علاقه‌اش می‌ایستد. ضمن اینکه این شخصیت نوعی رازآلودگی دارد که هنوز هم نمی‌توانم باور کنم که او قاتل است. با اینکه حکمش صادر شده و شواهد علیه او بودند اما من در عمق وجودم احساس می‌کنم شهلا جاهد متهم پرونده‌یی است که سراسرش را ابهام و رازآلودگی فراگرفته است.

این رازآلودگی را در بازی‌تان هم تاثیر دادید و نقش را با کیفیتی مبهم و رمزآلود بازی کردید. شخصیت شهلا جاهد با بازی شما زنی است که آرایشگری می‌کند و قدری شیطنت هم دارد و نمی‌توان به راحتی باور کرد که این زن وارد یک زندگی دیگر شده باشد و همسر مرد مورد علاقه‌اش را بی‌رحمانه کشته باشد و زمانی که به پایان اجرا نزدیک می‌شویم بازی شما طوری است که تماشاگر دلش به حال شهلا می‌سوزد.
بله، دلیلش همین کیفیت مبهم و آلودگی‌هایی است که شخصیت شهلا را در هاله‌یی از ابهام و دوگانگی فرو برده است. به نظرم اتفاقی که برای او افتاد یک اتفاق معمولی نبود. نه عشقش یک عشق ممنوعه عادی بود و نه زندگی و مرگش شبیه آدم‌های اطرافش بود. خوب یا بد، پدیده‌یی بود که در هر دوره‌یی فقط یک بار شکل می‌گیرد.

همیشه برای کارهایتان ایده دارید و برای تکامل نقش تلاش می‌کنید. وقتی قرار شد نقش شهلا جاهد را بازی کنید چقدر سراغ منابع و اطلاعات موجود رفتید و به چه سندها و روایت‌هایی متکی بودید؟
وقتی قرار شد این نقش را بازی کنم، نخستین کاری که کردم این بود که دیگر سراغ شهلا جاهد نرفتم. دلیلش تجربه من در سریال نرگس بود. وقتی پوپک گلدره عزیز تصادف کرد و قرار شد من نقش پوپک را ادامه بدهم، به من گفتند که بیا و راش‌های بازی پوپک را ببین. من این کار را نکردم، چون اولا حالم بد می‌شد و ثانیا می‌ترسیدم که تحت تاثیر سبک بازی او، بازی خودم هم از یادم برود و نقش را به شکلی دوگانه بازی کنم. واقعا هم سعی کردم کار خودم را بکنم، چون شخصیت نرگس در متن به قدری کامل و پرجزییات بود که لزومی نداشت از بازی یک بازیگر دیگر تقلید کنم و کافی بود طبق متن جلو بروم. خوشبختانه این اتفاق افتاد و مردم بعد از یکی، دو قسمت آنقدر راحت و پذیرا برخورد کردند که انگار از اول این نقش را خود من بازی کرده بودم.

با این تجربه، وقتی صحبت نقش شهلا جاهد پیش آمد تصمیم گرفتم اصلا درباره‌اش تحقیق نکنم و مطالبی را که درباره‌اش نوشته می‌شود، نخوانم. این را هم در نظر بگیرید که این کار خیلی سخت بود چون دو، سه سال پیش موضوع شهلا جاهد داغ بود و رسانه‌ها دائم درباره‌اش مطلب چاپ می‌کردند. ضمن اینکه متن مهین صدری آنقدر غنی و کامل بود که ترجیح دادم فقط به آن اتکا کنم. جالب است که الان پس از چند شب اجرا، گاهی تماشاگران به من می‌گویند چقدر بازی‌ات شبیه رفتار واقعی شهلا در دادگاه است در حالی که من قصدی برای بازسازی حرکات او نداشتم اما به طور طبیعی رفتار چنین شخصیتی همان‌گونه می‌شود که در بازی من شده است. خیلی دوست دارم مهناز افضلی به عنوان کسی که بیشترین تماس را با شهلا داشته است، بیاید و نمایش ما را ببیند و درباره بازی‌ام نظرش را بگوید.

پس اسم این نمایش را نباید بگذاریم تئاتر مستند…
اصلا بخشی از این کار تخیلات مهین صدری است. مثلا کودکی شخصیت یا فضای صحنه اعدام هیچ ربطی به واقعیت ندارد. طراحی صحنه، گریم، فضاسازی‌ها و حتی نحوه بیان و روایت کاملا اصیل و متکی بر خیال‌پردازی نویسنده و کارگردان است. بیشتر حالت یک تئاتر مفهومی را دارد که قسمت‌هایی از داستانش از شخصیت‌هایی واقعی وام گرفته شده است. ما سعی کردیم درباره هیچ شخصیتی قضاوتی نکنیم. البته به جز شهید دوران که واقعا کار بزرگی برای این مملکت کرد و نمی‌توان نسبت به او بی‌تفاوت ماند.

مخاطبان هم از نزدیک با شهلا جاهد برخورد نداشته‌اند و به این ترتیب شما می‌توانید شخصیت دراماتیک مورد نظرتان را بدون درگیر شدن با شمایل واقعی او بسازید.
بله، اصلا مهم نیست که من شبیه شهلا باشم یا نباشم. اینکه می‌گویم دوست دارم مهناز افضلی بیاید و کار را ببیند، به این دلیل نیست که درباره شباهت بازی‌ام با شهلای واقعی نظر بدهد، اتفاقا دوست دارم درباره برداشت و نگاه متفاوتی که از این شخصیت داشته‌ایم نظر او را بپرسم. قرار نیست من شهلا جاهد را روی صحنه بیاورم. کار من این است که یک عشق را از کودکی تا مرگ تصویر کنم. مهم این است که خوانش من از این شخصیت، بتواند تماشاگران این نمایش را تحت تاثیر قرار دهد. گاهی در واکنش تماشاگران و نقدهایی که اینجا و آنجا می‌نویسند، نکته‌هایی می‌بینم که برایم خیلی باارزش است. چون تماشاگران عادی گاه مفاهیمی را از دل کار بیرون می‌کشند که بسیار ظریف است و آدم خوشحال می‌شود که چنین جزییاتی توسط مخاطبانش درک می‌شود.

در صحبت‌هایتان گفتید که خیلی تحت تاثیر این نقش بودید و شخصیت شهلا رویتان تاثیر عمیقی گذاشته است.
این نمایش کلا فضایی سنگین دارد. آدم در چاه عمیقی از احساسات و افکار سقوط می‌کند که خیلی سنگین‌ هستند. بعد از ۲۰ سال تجربه بازیگری، تصورم این بود که بازیگری تکنیکی هستم و دیگر تحت تاثیر نقش قرار نمی‌گیرم اما این کار نشان داد که من اشتباه می‌کردم. زندگی و سرنوشت هر سه شخصیت این نمایش چنان سنگین و غمناک است که همه فکر و ذهنم را درگیر کرده است. دلم می‌خواهد وقتی این کار تمام شد، به جایی بروم که هیچ نشانی از این شخصیت‌ها نباشد. این کار من را به نوعی پوچی نزدیک می‌کند و ذهنم را با ارزش‌هایی مواجه می‌کند که برایم قابل درک نیستند. این روزها خیلی به شهیدان گمنام فکر می‌کنم، به بچه‌های آبادان و خرمشهر، به کسانی که جان‌شان را دادند ولی کسی به یادشان نمی‌آورد.
(اعتماد)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها