اینجا سرزمین فلامینگوهاست. سرزمین پرندگان صورتی! شاید بهتر است بگویم، سرزمین فلامینگوها بود. اینجا ارومیه است. لب خشکیده سرزمین من که روزگاری آب آبیش درمان دردهای زیادی بود. اما این روزها تن ارومیه دردمنداست. دردمندی که کم‌کم دارد از خاطره‌ها محو می‌شود. درست مثل پرواز فلامینگوهایش در خاطره محو افق!
کد خبر: ۵۹۷۶۳۹

خانه فلامینگوها وسط دریاچه ارومیه بود. جایی به نام دوقوزلر! دوقوز به زبان ترکی یعنی 9 دوقوزلر جزایر 9 گانه وسط دریاچه ارومیه بودند که زیستگاه پرندگان دریاچه محسوب می‌شدند. اما این روزها جزایر دوقوزلر در میان شوره‌زارهای دریاچه پنهان شده‌اند و فلامینگوها هم سرنوشتی شبیه سرنوشت دریاچه پیدا کرده‌اند.

آرتمیا چیست!

دریاچه ارومیه شاخص ترین محل زاد و ولد فلامینگوها در خاورمیانه بود. آب شور دریاچه ارومیه اگر چه ماهی نداشت اما در این آب سخت پوستان آبزی زندگی می‌کردند به نام «آرتمیا».

آرتمیا سخت پوست آب شور است که به اندازه 2- 1/5 سانتی متر طول دارد. این موجود کوچک قهوه ای رنگ 11 جفت پا و بدنی شفاف دارد. وقتی یک آرتمیا را در دست بگیرید داخل شکمش دیده می‌شود.

هر آرتمیای ماده در تابستان 1000 تخم می‌گذارد و تخم‌ها هم در داخل شکمش دیده می‌شوند. وقتی تخم‌ها از شکم مادر بیرون می‌آیند به صورت یک گلوله کوچک صورتی رنگ هستند که وقتی این گلوله‌های کوچک صورتی رنگ روی نمک‌های کف دریاچه می‌نشینند، در آب دریاچه موجی به رنگ صورتی ایجاد می‌کند؛ درست مثل رنگ پرهای فلامینگوها. بدن این موجود کوچولو 55 درصد پروتئین دارد وفلامینگوها از این موجود با مزه تغذیه می‌کنند. بامزه است به خاطر این که با 11 جفت پایش یک جورهایی شبیه آدم فضایی است در گذشته اگر دستت را داخل دریاچه ارومیه می‌کردی و یک مشت آب بر می‌داشتی، چند آرتمیای وروجک داخل مشتت وول می‌خوردند اما این روزها آرتمیاهای دریاچه ارومیه حال و روز خوبی ندارند. این موجودات دوست داشتنی به خاطر شوری بیش از حد آب دریاچه، آب بدنشان را از دست داده‌اند و تبدیل به یک نقطه سیاه شده‌اند. یک نقطه سیاه مرده.

حال و روز فلامینگوها

این از غذای فلامینگوها، حالا می‌رسیم به حال و روز خودشان!

روزگاری نه چندان دور بین سال 57-1352 دردریاچه 5000 کیلومتری ارومیه، 40 هزار فلامینگو وجود داشت، این فلامینگوها آزاد و رها در کمال آرامش و امنیت در جزایر دریاچه ارومیه تخم‌گذاری می‌کردند و هر سال تعداد جوجه‌هایشان بیشتر می‌شد. آن طرف‌تر در جزیره دیگر دریاچه، پلیکان‌ها زندگی می‌کردند وکمی آن سوتر کاکایی‌ها!

غذای پلیکان

غذای پلیکان ماهی است، اما در دریاچه ارومیه هیچ ماهی زندگی نمی‌کند. با این حال پلیکان‌ها حاضر بودند خانه امنی را در آغوش دریاچه ارومیه داشته باشند و برای یافتن غذای خود، هر روز 2 ساعت تا رودخانه‌های سیمینه رود و زرینه رود پرواز کنند و از آنجا برای جوجه‌هایشان ماهی بیاورند.

تصورش را بکنید یک پلیکان خاکستری چند ماهی را داخل کیسه منفارش ریخته و 2 ساعت پرواز می‌کند تا به خانه امنش در وسط دریاچه ارومیه برسد و ماهی‌ها را به جوجه‌های کوچکش برساند که هنوز قادر به پرواز نیستند. آن روزها حدود 20 هزار پلیکان در دریاچه ارومیه زندگی می‌کردند.

شور زندگی اما با شور شدن دریاچه ارومیه در نمک‌های دریاچه جان داد و آرام آرام مرد. پرندگان دریاچه ارومیه، دریاچه غمگین را با خاطرات شیرینش تنها گذاشتند و رفتند تا شاید دریاچه در خفقان شوری با شیرینی خاطراتش زنده بماند.

روزگاری میزان شوری آب دریاچه ارومیه 80 گرم نمک در لیتر بود و ما کاری با آن دریاچه زیبا کردیم که امروز 350 گرم در لیتر نمک دارد، این یعنی میزان نمک دریاچه به فوق اشباع رسیده، یعنی دریاچه ارومیه از بحر المیت هم شورتر شده. یک روز دریای بحر المیت شورترین دریاچه جهان بود و امروز دریاچه ارومیه در شوری از بحرالمیت هم عبور کرده

نفس‌های شور دریاچه

بزرگترین دریاچه داخل ایران این روزها تب دار است. لب‌هایش خشک شده و از تشنگی ترک برداشته. آنقدر بی آب است که دیگر حتی نمی‌تواند به حال خودش اشک بریزد. وقتی دیدمش شوره زار شده بود، حس می‌کردی روی زمین برف نشسته اما در گرمای تابستان برف کجا بود؟ تن سفیدش تبدیل به نمکدان شده و چشم‌های خیسش شوره بسته. شاید دیگر ما را نمی‌بیند، که اگر نبیندمان حق دارد. حق دارد چون ما هم او را ندیدیم وقتی با التماس فریاد می‌زد: «نگذارید بمیرم».

روزگاری میزان شوری آب دریاچه ارومیه 80 گرم نمک در لیتر بود و ما کاری با آن دریاچه زیبا کردیم که امروز 350 گرم در لیتر نمک دارد، این یعنی میزان نمک دریاچه به فوق اشباع رسیده، یعنی دریاچه ارومیه از بحر المیت هم شورتر شده. یک روز دریای بحر المیت شورترین دریاچه جهان بود و امروز دریاچه ارومیه در شوری از بحرالمیت هم عبور کرده.

اعماق دریاچه ارومیه مانند یک شب برفی است. البته یک شب برفی در آغوش خیس آب! تصورش هم روح آدم را قلقلک می‌دهد. اگر در یک شب برفی خودت را مهمان آسمان کنی بلورهای نرم برف را حس می‌کنی که آرام روی گونه‌هایت می‌نشیند و با بوسه‌های سردش نوازشت می‌کند. حالا این شب برفی را در زیر آب تصور کن.

این بار دیگر از برف خبری نیست، این بلورهای سفید که آرام روی صورتت می‌نشینند و قلقلک می‌دهند بلورهای ریز نمک هستند که در دریاچه غوطه ورند. و صد افسوس که این همه زیبایی در سی سی یویی به نام ارومیه بستری است و دریاچه ارومیه آخرین نفس‌هایش را در حالی می‌کشد که شوری امانش را بریده است.

علت شوری بیش از حد دریاچه

دریاچه شور است چون طبیعت با او سر ناسازگاری گذاشته و آسمان روی خوش به آن نشان نمی‌دهد و باران مهربانی را بر سرش نمی‌بارد.

اما بدتر از آن مسوولین هستند که بی توجه به چشمان ملتمس دریاچه بر روی 14 رودخانه ای که به دریاچه می‌ریخت 35 سد زدند و قیچی به دست، روبان قرمز افتتاحیه سدها را پاره کردند و ندانستند که با پاره شدن هر روبان یکی از رگ‌های اصلی قلب دریاچه ارومیه پاره می‌شود و نتیجه این شد که رودخانه‌هایی که روزی 5/5 میلیارد مترمکعب آب به دریاچه می‌رساندند میزان آب ورودیشان به دریاچه یک میلیارد متر مکعب شد و مردم شهرنشین شادمان از احداث سدها، مرگ دریاچه ارومیه را به جشن نشستند.

دریاچه اما، چله نشین غم پرنده‌هایش بود، غمی به سنگینی نمک‌های کف دریاچه! دریاچه می‌دید که پرنده‌هایش چه عذابی می‌کشند وقتی نمک روی پرهایشان رسوب می‌کند و سنگینی بال‌هایشان قدرت پرواز را از آنها می‌گیرد. و چه دردی است وقتی یک پرنده قدرت پرواز را از دست بدهد؛ چه دردی! پرنده‌های دریاچه که نمک بربالشان چسبیده بود یا مردند، یا کور شدند یا جانشان را برداشتند و رفتند.

امروز در خبرها می‌خوانیم، فلامینگوها با دریاچه ارومیه خداحافظی کردند. فلامینگوها رفتند، سدها مانع از ورود آب 14 رودخانه سرریز به دریاچه ارومیه شدند و تبخیر آب شدت گرفت و سرانجام دریاچه هر روز بیمارتر شد به قول شاعر: «بر آن کدخدا زار باید گریست/ که دخلش بود نوزده خرجش بیست»

با افزایش شوری آب آرتمیاهای شفاف که دانه‌های دلشان پیدا بود مرگ را در جلوی چشمانشان دیدند و دریاچه فقط با چشمان خیس نگاهشان کرد.

میان گذر شهید کلانتری

بعضی وقت‌ها خوشی می‌زند زیردلمان! آن وقت می‌نشینیم با خودمان فکر می‌کنیم چکار کنیم که بیشتر از زندگی لذت ببریم و همه چیز را به خدمت خود درآوریم. همان وقت است که به این نتیجه می‌رسیم برای این که آسایش بهتری داشته باشیم، بد نیست وسط دریاچه جاده بزنیم. یک جاده سنگی!

فکر خوبی است. آن وقت گردشگران می‌توانند بدون دغدغه مسیر ارومیه تا تبریز را یک ساعته طی کنند. مهم نیست چه بلا یی سر دریاچه می‌آید، مهم این است که به گردشگران خوش بگذرد. گردشگران می‌توانند هنگام عبور از میان گذر وسط دریاچه ارومیه شیشه ماشینشان را پایین بیاورند تا خنکای دریاچه توی صورتشان بخورد. می‌توانند همینطور که در ماشین نشسته‌اند و از وسط دریاچه می‌گذرند، تخمه و آب میوه هم بخورند و آشغال‌هایش را داخل دریاچه بریزند. خیلی خوب است که بعضی وقت‌ها خوشی بزند زیر دل آدم و آن وقت با سیمان و سنگ و سد بیفتد به جان بزرگترین دریاچه داخل کشورش!

دریاچه که زبان ندارد مهم این است که ما بتوانیم جذب گردشگر کنیم. اصلا حرف اول را گردشگر می‌زند نه چیز دیگر!

خلقت دریاچه‌ها به گونه ای است که دو نوع حرکت دارند: یک حرکت افقی و یک حرکت عمودی. حرکت عمودی دریاچه در زیر آب صورت می‌گیرد و آب از بالا به پایین دوران می‌کند. اهمیت این گردش مانند اهمیت گردش خون در بدن ماست. به گفته کارشناسان محیط زیست حرکت عمودی آب در دریاچه باعث انتقال اکسیژن، مواد غذایی و تعدیل حرارت در دریاچه می‌شود. اما با احداث میان گذر شهید کلانتری در دریاچه ارومیه، جلوی گردش آب در دریاچه گرفته شده در نتیجه حرکت اکسیژن و مواد غذایی و تعدیل درجه حرارت در دریاچه به کندی صورت می‌گیرد.

وجود این میان گذر سنگی نواحی جنوبی دریاچه ارومیه را تبدیل به مرداب کرده است. 35 درصد از آب دریاچه ارومیه در شمال میان گذر شهید کلانتری است و 65 درصد آن در جنوب این میان گذر! و در حال حاضر قسمت جنوبی آن از برکت وجود این میان گذر تبدیل به باتلاق شده است.

>> روزنامه مردمسالاری/ سمیرا مقصودی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها