مجرمان در سراسر دنیا همیشه درصدد به دام انداختن افراد ضعیف و شکننده جامعه‌شان هستند. در طول زمان فقط شیوه آنها تغییر می‌کند، آنها امروزه با ارسال نامه، تلفن یا ایمیل سعی می‌کنند با فریب و سوء استفاده از افراد ساده‌لوح از این راه بیشتر پول‌های نقدشان را بدزدند.
کد خبر: ۵۵۵۰۸۳
کلاهبرداران اینترنتی همه جا هستند

یکی از ترفندهایی که کلاهبرداران عصر جدید بیش از همه استفاده می‌کنند، ارسال ایمیل‌هایی به قربانی است که در آنها مدعی می‌شوند قربانی برنده مبلغ قابل توجهی پول شده است و تنها راه دریافت آن پول‌ها خرید چند قلم کالاست و همیشه هم پیشنهادهای وسوسه‌انگیزی می‌دهند.

مواردی که آنقدر خوب هستند که در برابرشان نمی‌توان مقاومت کرد. این مجرمان به نوعی قربانیان خود را شست‌وشوی مغزی می‌دهند و چنان حرفه‌ای منطق‌شان را می‌دزدند که آنها بی‌چون و چرا درخواست‌هایشان را اجرا می‌کنند.

آنها در مکالمات خود یا نوشته‌هایشان لحن مقتدری دارند. برخی از قربانیان صدمات جبران‌ناپذیری می‌بینند به طوری که برخی از آنها دست به خودکشی می‌زنند. در زیر چند نمونه از کلاهبرداری‌های بین‌المللی اینترنتی را مرور می‌کنیم.

سرمایه‌گذاری پرسود

استیو مرد شصت‌وپنج ساله و بازنشسته‌ای بود که تنها زندگی می‌کرد. مدت زیادی از مرگ همسرش نگذشته بود که از سوی عده‌ای کلاهبردار اینترنتی تماسی غیرمنتظره دریافت کرد.

آنها در کارشان بسیار حرفه‌ای بودند و در مورد سرمایه‌گذاری‌های متفاوت آگاهی دقیقی داشتند و به تمام پرسش‌‌های استیو درخصوص سرمایه‌گذاری پاسخ‌های دقیقی دادند و حتی مشاوری از سوی آنها معرفی شد و با استیو در خصوص سرمایه‌گذاری صحبت کرد.

به این شکل کم‌کم استیو به آنها اعتماد کرد و از آنجا که اوضاع مالی‌اش برای دوران بازنشستگی‌ چندان مطلوب نبود، تصمیم گرفت از این فرصت استفاده کرده و این سرمایه‌گذاری را امتحان کند.

او این سرمایه‌گذاری را چنان مطمئن دید که فکر کرد نیازی نیست این مساله را با کسی در میان بگذارد. او به مدت 12 ماه ماهانه مبلغی می‌پرداخت که از 10 هزار دلار شروع شده بود. در واقع از او خواسته بودند در سایتی که به نظر حرفه‌ای می‌آمد، حساب باز کند و از طریق آن سایت همیشه می‌توانست براحتی اصل پول و سود خود را مشاهده کند.

در این مدت استیو جمعا 200 هزار دلار پرداخته بود. اما یک روز این سایت ناگهان ناپدید شد و هر چقدر تلاش کرد نتوانست ردی از آن بیابد و تازه آن موقع فهمید که چه کلاهی سرش رفته است و چنان ناامید شده بود که به کسی یا حتی پلیس چیزی نگفت.

مدتی بعد پلیس با مشاهده نام او در فهرست انتقال وجه‌هایی از بانک که توسط یک گروه خلافکار انجام شده و دستگیر شده بودند از ماجرا باخبر شد و با او تماس گرفت و او نیز آنچه را بر سرش آمده بود، شرح داد.

سفر به باهاماس

نیکل در خانه‌اش وارد فضای اینترنت شد که ناگهان صفحه‌ای روی نمایشگر رایانه‌اش بالا آمد و به او خبر داد برنده جایزه سفر به باهاماس شده است و برای دریافت جایزه‌اش باید در کمتر از سه دقیقه با شماره تلفنی که داده شده بود، تماس بگیرد.

نیکل فورا با آن شماره تماس گرفت. پشت خط خانمی بود که با لحنی پر از هیجان گفت شما برنده این سفر شده‌اید. دوست دارید به این سفر بروید. نیکل که بسیار خوشحال شده بود پاسخ داد: بله.

سپس آن خانم چند رقم پیشنهادی به او گفت که به نظر نمی‌رسید ربطی به جایزه داشته باشد و از نیکل خواست اطلاعات کارت اعتباری‌اش را به او بدهد.

نیکل تصور کرد تمام هزینه سفر را برنده نشده است و اطلاعات کارت اعتباری‌اش را داد و سپس آن خانم گفت: «نام شما در فهرست خریداران این سفر ثبت شد.»

نیکل وقتی این حرف را شنید نگران شد و فهمید بقیه هزینه سفر را باید خودش بپردازد و گفت منصرف شده است و این جایزه را نمی‌خواهد. اما خانمی که طرف صحبت با او بود، نپذیرفت و گفت شما در فهرست خریداران قرار گرفته‌اید و کاری نمی‌شود کرد. بالاخره نیکل با کلی زحمت توانست با مدیر بخش صحبت کند. او که خیلی ناراحت شده بود و تقریبا گریه‌اش گرفته بود، پولی را که از حسابش برداشت کرده بودند مطالبه کرد.

مدیر شرکت گفت ما فقط می‌توانیم قسمتی از پول شما را برگردانیم و شما هم می‌توانید این جایزه را به کسی دیگر بفروشید. او همچنین به نیکل گفت باید به قوانین و شرایط شرکت احترام بگذارد و با او با لحن بدی صحبت کرد.

نیکل از مدیر خواست لحظه‌ای گوشی را نگه دارد تا با شوهرش مشورت کند، اما مدیر گفت در آن صورت هزینه تلفن 1000 دلار می‌شود که از کارت اعتباری‌اش کسر خواهد شد.

نیکل آنقدر ناراحت شده بود که نمی‌توانست درست فکر کند و با شرایط شرکت موافقت کرد. شرکت مزبور با ترفند فشار نیکل را مجبور به کاری کرد که می‌خواست.

پس از این‌که تلفن قطع شد تنها چیزی که به ذهن نیکل رسید این بود که با بانک تماس بگیرد و بخواهد کارت اعتباری‌اش را باطل کنند و بانک تلاش کرد پولی را که از حسابش برداشت شده بود برگرداند. اگرچه نیکل توانست پولش را پس بگیرد، اما این کلاهبرداری او را بسیار ترساند و خاطره بدی در ذهنش گذاشت.

اقامتگاه لین

مدتی قبل لین مسافرخانه کوچکی که مخصوص گذراندن شب و صرف صبحانه است، افتتاح کرد. مدتی بعد از اندونزی با او تماس گرفتند و تقاضای رزرو محل اقامت برای دو زوج ژاپنی کردند. ایمیلی به وب سایت لین ارسال و مدعی شد از آژانس مسافرتی واقع در شهر کوتا است.

آنها دو هفته اقامت برای این دو زوج که از مشتریانشان بودند، تقاضا کردند. به مدت چند هفته ایمیل‌هایی برای انجام جزئیات و هزینه‌های مربوط انجام شد.

به نظر نمی‌آمد که آژانس مسئول ترتیب دادن این سفر ، نگران تاریخ اقامت باشد و همچنین در پذیرفتن هزینه‌ای که لین پیشنهاد داده بود تردیدی به خود راه ندادند. آنها حتی قبول کردند به وسیله کارت‌های اعتباری مسافران ژاپنی خود کل هزینه اقامت را پیشاپیش بپردازند و در ضمن وضع محل اقامت هم برایشان خیلی مهم نبود.

لین پیشنهاد کرد مبلغ را به وسیله سایت پی‌پل بپردازد، اما آن آژانس مدعی شد نمی‌تواند از پی‌پل استفاده کند. در عوض اطلاعات کارت اعتباری مسافران ژاپنی را ارسال کرد و از لین خواست حق کمیسیون آنها را بپردازد.

اما لین قبل از پرداخت حق کمیسیون، سعی کرد فرآیند رزرو را انجام دهد که تراکنش کارت اعتباری توسط بانک رد شد. پس از کمی تحقیق مشخص شد آن افراد کلاهبردارانی بودند که کارت اعتباری مسافران ژاپنی را دزدیده و امیدوار بودند با رزرو قلابی محل اقامت بتوانند حق کمیسیون بگیرند.

لین پولی از دست نداد اما شرکت‌های کوچک تجاری بسیاری هستند که فریب خورده و مبالغ زیادی از دست می‌دهند.

دوستی‌های اینترنتی

ملبا به وسیله اینترنت با مردی آشنا شد که می‌گفت اهل آفریقای جنوبی است. آن دو به مرور با هم دوست شده و تصمیم به ازدواج گرفتند، اما ارتباط این دو بعد از فرستادن 6000 دلار ـ سرمایه عمرش ـ از طرف ملبا به آن مرد پایان یافت.

ملبا دیگر از آن مرد چیزی نشنید. او به پلیس گفت گول مردی را که دوست داشته خورده است. پائول نیز مردی اهل کوئینزلند است و با زنی به نام سلینا اهل غنا، اینترنتی آشنا شد.

آن دو با هم بسیار گفت‌وگو می‌کردند تا این‌که یک روز ایمیلی به دست پائول رسید که ادعا می‌کرد برادر سلیناست و خبر داد سلینا تصادف و خونریزی مغزی کرده است و 1200 دلار لازم دارند تا هزینه عمل او را بپردازند. پائول بلافاصله برای او پول فرستاد.

ارتباط پائول با سلینا ماه‌ها ادامه داشت و دوباره سلینا او را متقاعد کرد تا به روستایش در استخراج طلا و تولید کره کمک کند. به مرور پائول مبلغ 200 هزار دلار به سلینا و همدستش داد که البته هیچ کدام به روستا نرسید و پس از مدتی دیگر از سلینا هم خبری نشد. ملبا و پائول از بی‌شمار افرادی هستند که فریب دوستان اینترنتی خود را خورده و هزینه‌های گزافی بابت آن پرداخته‌اند.

نادیا زکالوند - جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها