جنایت ارثی در ولنجک:سال 88 ، صدای شلیک پی ‌در پی‌ گلوله در محله ولنجک تهران باعث شد تا همسایه‌ها وحشت‌زده از خانه بیرون بریزند. دقایقی بعد و با حضور کارآگاهان پلیس مشخص شد مردی به‌دلیل اختلاف بر سر ارثیه ، چهار نفر را با سلاح گرم به قتل رسانده است.
کد خبر: ۱۲۶۸۶۶۸
در بررسی‌های اولیه مشخص شد مرد 54‌ساله‌ای به نام حمید که بر سر تقسیم ارث پدری با مادرش درگیری داشت، وقتی مادرش به همراه وکیل خود و رئیس شعبه 608 شورای حل اختلاف ناحیه 12،  داماد و نوه‌هایش در محل حضور داشتند، اقدام به شلیک 17 گلوله به سوی آنها کرد که در اثر این تیراندازی، چهار نفر کشته شدند.
 
به‌گفته یکی از شاهدان این حادثه، متهم چندی پیش و در پی اختلافاتی، همسر خود را طلاق داده و هنگام فرار نیز گفته به قصد انتقام سراغ همسرش خواهد رفت که اقداماتي برای مراقبت از همسر سابق متهم انجام شد.

با تحقیقات بیشتر در‌‌خصوص این قتل، در نهایت ماموران مخفیگاه متهم را در یکی از محله‌های تهران شناسایی و پس از ورود به آنجا، او را دستگیر کردند.

مادرکشی عشقی در شمال شهر

جنایت در خیابان کتابی در شمال تهران هم تا مدت‌ها در صدر اخبار رسانه‌ها بود. ظهر روز شنبه ششم اسفند سال 88، مرد میانسالی پس از پارک خودروی خود، وارد ساختمان شد تا به خانه برود که در میانه راه، متوجه فرار و هراس پسر 19 ساله‌اش شد.

متعجب از این وضعیت، وقتی وارد خانه‌اش شد، جسد طناب‌پیچ شده همسرش را در حالی‌که لای پتو پیچیده شده بود، دید. خیلی نگذشت که تیمی از ماموران کلانتری 103 گاندی به محل جنایت رفته و تحقیقات خود را آغاز کردند. 

پسر 19 ساله خانواده قتل را گردن نگرفت، اما دختر مورد علاقه‌اش در بازجویی‌ها گفت:«چندی پیش  به عنوان منشی در شرکت آنها مشغول به کار شدم که پس از مدتی من و پسر جوان به همدیگر علاقه پیدا کردیم. می‌دانستم پدر و مادرش با ازدواج ما مخالفت می‌کنند و پسر جوان این را قبول نمی‌کرد. روز حادثه، او از من خواست به خانه‌شان بروم که متوجه نیت او شدم و گفتم فکر کشتن پدر و مادرش را از سرش بیرون کند.»

پسر جوان که رازش را برملا شده می‌دید، قتل مادرش را گردن گرفت و گفت: «این دختر ده سال از من بزرگ‌تر است و می‌دانستم پدر و مادرم زیر بار ازدواج ما نمی‌روند. سه بار از خانه فرار کردم، حتی دست به خودکشی زدم ولی فایده نداشت. تصمیم گرفتم آنها را بکشم. به مادرم زنگ زده و خواستم تا به خانه بیاید و خودم پشت در ورودی پنهان شدم. به محض ورود ، با طناب آبی‌رنگی به مادرم حمله کرده و او را خفه کردم. می‌خواستم جسدش را در بیابان‌های شهرری رها کنم و بعد سراغ پدرم بروم که دستگیر شدم.»

قتل متادونی در جنوب تهران

پنجشنبه 30 آذر ماه سال 96، ساکنان شهرک علائین در جنوب تهران، شاهد نزاع خونینی بین چند جوان بودند. با شدت گرفتن نزاع، حادثه به کلانتری 172 حضرت عبدالعظیم اعلام شد و ماموران پس از مراجعه به محل با بدن غرق در خون جوان 28 ساله‌ای رو‌به‌رو شدند که با ضربات جسم تیزی نقش بر زمین شده بود. مجروح به بیمارستان منتقل شد، اما با گذشت، مقتول جان خود را از دست داد.
 
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع قتل عمـد، کارآگاهان تیم تجسس ویژه کلانتری وارد عمل شده و افراد حاضر در نزاع و درگیری منجر به جنایت و  همچنین متهم اصلی را نیز شناسایی کردند. متهم اصلی متواری شده بود، اما با اقدامات پلیسی انجام شده مخفیگاه او شناسایی، سپس توسط ماموران پلیس دستگیر و بعد به کلانتری منتقل شد. 

او در اعترافات خود گفت: «مقتول همراه دوستانش در فضای سبز ایستاده بود که من نیز به آنها اضافه شدم‌. همراه خودم چند بسته قرص متادون داشتم و زمانی‌که مقتول متوجه موضوع شد، می‌خواست قرص‌ها را بگیرد که با هم درگیر شدیم و پس از ضرب و شتم من، قرص‌ها را از من گرفت. چند ساعت بعد دوباره مقتول را دیدم و این بار با چاقو و یک میله آهنی با مقتول درگیر شدم و با چاقو و میله آهنی که داشتم، ضربه‌ای به سینه و سرش زدم و سپس فرار کردم تا این‌که دستگیر شدم. 

رفیق‌کشی در کهریزک 

ششم اردیبهشت ماه 98، گزارش قتلی از بیمارستان واوان، ماموران کلانتری 171 کهریزک را با پرونده جدیدی مواجه کرد. ماموران پلیس با حضور در بیمارستان، بررسی‌های خود را آغاز کردند و نتیجه تحقیقات، آنها را به برادر مقتول که او را در وضعیتی وخیم به بیمارستان رسانده بود، رساندند. 

بر‌اساس گفته‌های برادر مقتول، او ساعاتی قبل از قتل برای دیدن برادرش به انباری درکهریزک تهران رفته بود، اما با ورود به انبار و دیدن برادرش در حالی که از ناحیه گردن در حال خونریزی بود، شوکه شد. برادر مقتول به سرعت او را به بیمارستان منتقل کرد، اما بر اثر شدت خونریزی جان خود را از دست داد.ماموران در ادامه تحقیقات خود، قاتل را که یک جوان 26 ساله افغان و همکار مقتول بود را شناسایی و او را دستگیر کردند.
 
بر‌اساس اعترافات قاتل، او مدتی پیش یکی از پیراهن‌های خود را گم کرده بود، اما با دیدن پیراهن در دست همکارش( مقتول) با او درگیر شده و با چاقوی میوه‌خوری، او را از ناحیه گردن زخمی و به قتل رسانده بود. 
 
لیلا حسین زاده - ضمیمه تپش روزنامه جام جم
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها