گفت‌وگو با الهام فلاح، درباره تجربه‌ای به نام داستان‌نویسی

مادر شدن فرصتی شد برای نویسندگی

حالا هی بنویسید فلان دهه شصتی موفق است چون فلان سمت را گرفته و حالا در فلان وزارتخانه یا فلان سازمان معاون است و مدیر است و... یکی نیست بپرسد، مگر موفقیت، فقط گرفتن پست و مقام دولتی یا راه‌اندازی یک شرکت تجاری خصوصی است؟ نمی‌شود یک نویسنده موفق باشد؟ آن هم درکشور ما که به قول الهام فلاح؛ نویسندگی حرفه است اما شغل نه! آن‌هم وقتی که یک زن دهه شصتی، متولد 62 تصمیم می‌گیرد‌ نویسنده شود و برای این هدفش می‌جنگد!
کد خبر: ۱۱۷۲۸۸۷
مادر شدن فرصتی شد برای نویسندگی

به معنای واقعی کلمه می‌جنگد تا به عنوان نویسنده به حیات خود ادامه دهد. چون به قول خودش اگر ننویسد، دیگر انگیزه‌ای برای زندگی ندارد. هر چند، نویسنده‌ها از هیچ حق و حقوقی برخوردار نیستند. فلاح می‌گوید: «اگر سر و کارت به اداره‌ای بیفتد که لازم باشد فرم پر کنی، یک جای خالی دارد به نام شغل. اما نمی‌توانی، بنویسی نویسنده! چون نه حقوقی داری که رقمش را بنویسی نه بیمه هستی و نه هیچ چیز دیگر. در این شرایط واقعا مستاصل می‌شوم. نه دوست دارم جای شغل را خالی بگذارم و نه توجیه‌ای دارد که بنویسم نویسنده!»

با همه اینها الهام فلاح، متولد 1362 بوشهر تاکنون هشت کتاب داستان منتشر کرده. یکی از آنها به نام خونمردگی درباره جنگ است و با همین کتاب توانسته جوایز پروین اعتصامی و شهید غنیپور را به خانه ببرد. دو کتاب را هم بتازگی به انتشاراتی سپرده است که یکی از آنها برای مخاطب نوجوان است و دیگری برای بزرگسال. فلاح درباره کتاب خونمردگی میگوید: «داستان درباره اتفاقاتی است که در سالهای دفاع مقدس در خوزستان رخ داد.بخش زیادی از کتاب با لهجه خوزستانی نوشته شده است. مردم کتابخوان و اهل مطالعه این کتابم را بیشتر از بقیه دوست دارند و با آن ارتباط بهتری برقرار کردهاند. شاید به این دلیل که اتفاقات واقعی را دراماتیزه کرده و نوشتهام. در دوران جنگ خوزستانیهای زیادی به بوشهر پناه آوردند و آن زمان من دوره ابتدایی بودم و دوستان زیادی از میان بچههای خوزستانی پیدا کردم. آشنایی با آنها و سبک زندگی و تجربیاتشان از حمله عراقیها به خوزستان باعث شد تا رمان خونمردگی با استقبال روبهرو شود و چندین بار تجدید چاپ شود».

الهام فلاح در بوشهر متولد شده و تا هفده‌‌سالگی در بوشهر بوده و بعد به بندرانزلی رفته و بعد از ازدواج چند سالی در بندرعباس زندگی کرده است. این جابهجایی جغرافیایی و تجربه زندگی در مناطق مختلف ایران میتواند برای یک نویسنده، امتیاز خوبی باشد.فلاح میگوید: «تجربه زندگی در جنوب و شمال کشور را داشتهام و الان در تهران زندگی میکنم. به شهرهای مختلف سفر کردهام و از این لحاظ میتوانم مدعی شوم از آن دست نویسندههایی نیستم که در خانه بنشینم بر اساس ذهنیت و تخیلاتم داستان بنویسم. سفر کمک زیادی به من کرده که به لایههای عمیق زندگی آدمهای مختلف پی ببرم. زندگی در بندرعباس اما تجربهای کاملا متفاوت بود. مردم این بندر زیاد با مردمی که از شهرهای دیگر به آنجا رفتهاند، ارتباط برقرار نمیکنند، شاید به این دلیل که بیشتر پستهای کاری را تصاحب کردهاند. در پالایشگاه بندرعباس کار کردهام. زنهای زیادی در آنجا کار میکردند که بیشترشان مهاجر بودند. زنهای بندرعباس آداب و سنن خاص خود را دارند و بشدت پایبند سنت و رسوم بومی منطقه خود هستند. مثلا آنها حاضر نیستند برای کار کردن در یک مکان دولتی یا پالایشگاه و ... لباسهای رسمی را جایگزین لباسهای سنتی و بومی کنند به همین دلیل کمتر زن بندری را پیدا میکنی که شاغل باشد. چند سالی که در بندرعباس زندگی کردم، بنا به شرایط زیستی این بندر، بیشتر در خانه بودم و همین فرصتی را برایم ایجاد کرد که بیشتر بخوانم و بیشتر بنویسم. از این نظر برایم فرصت مغتنمی بود.»

الهام فلاح وقتی مادر میشود، تصمیم به نوشتن میگیرد، فرصتی برایش پیش میآید که در خانه بماند و او از این فرصت استفاده میکند و نوشتن را به عنوان حرفه انتخاب میکند، حالا پسرش 12ساله است و او یک نویسنده حرفهای است. فلاح معتقد است: «اگر همراهی خانواده نباشد، یک زن نمیتواند به نوشتن ادامه دهد آن هم در دوره و زمانهای که برای اداره امورات زندگی زن و شوهر باید شاغل باشند. اما نویسندگی شغلی نیست که بتوان روی درآمد آن حساب کرد. بنابراین همسر باید شرایط را درک کند تا او بتواند بنویسد!»

فلاح معتقد است، فضای حاکم بر دنیای نشر مردانه است و عبور از چالشها گاهی سخت است. میگوید: «تا زمانی که درگیر فرآیند نوشتن هستی، کارت کاملا شخصی است و زنانه و مردانه نیست. اما زمانی که نوبت به نشر میرسد، وارد فضایی میشوی که کاملا مردانه است، ناشران زن بسیار اندکند و آنهایی که در این زمینه فعالیت دارند، کتابهای خاصی را منتشر میکنند، ناشران مرد هم اما و اگرهای زیادی برای نشر داستانهای زنانه دارند. بسیاری از آنها هنوز این نگاه را به آثار نویسندگان زن دارند که آنها در حلقه و چنبره موضوعات و دغدغه‌‌‌های بیات و کهنه گیر افتادهاند و فقط نق میزنند و شرایط را سخت جلوه میدهند. واقعیت این است که زنان هنوز هم با شرایط خیلی قدیمی و کهنه درگیر هستند و بسیار از اوقات برای حقوق پیش پا افتاده خود باید خیلی تقلا کنند اما زمانی که نویسندهای آنها را در داستانش منعکس میکند، میشود غرغرو و قدیمی. برخی از ناشران هم به داستانهای عامهپسند روی خوش نشان میدهند تا فروش کتاب خود را تضمین کنند و جالب اینجاست که برخی از آنها معتقدند که زنان نویسنده در نگارش چنین داستان‌‌هایی موفق هستند و بهتر است این روش را ادامه بدهند! اما من به عنوان یک زن نویسنده که با مردم مناطق مختلف کشور نشست و برخاست داشتهام و آنها را میشناسم، همه تلاشم این است که زنان موفق را معرفی کنم. زنانی که با همه محدودیتها و اما و اگرها تلاش می‌‌‌کنند اهداف، رویاها و آرزوهای خود را عملی کنند. دوست ندارم در چارچوب موضوعات کهنه گرفتار شوم و تلاش میکنم پنجرهای تازه رو به دنیای زنان باز کنم. ما زنان موفق زیادی در کشورمان داریم که ناشناخته ماندهاند و در گمنامی زندگی می‌‌کنند. زندگی آنها میتواند سوژه داستانهایم شود. نوشتن، تجربه زیبا و بیبدیلی است که به هیچ عنوان نمیخواهم آن را از دست بدهم.یک دنیای شخصی که در تنهایی شکل میگیرد اما بسیار وسیع است. شاید به همین دلیل است که بعد از فیلم بعد از تابستان داغ که مشاور فیلمنامه بودم، ترجیح دادم به دنیای رنگارنگ و شلوغ سینما نزدیک نشوم چون با دنیای درونی من فاصله زیادی دارد. سینما را تا مرحله نوشتن فیلمنامه دوست دارم.یک فیلمنامه نوشتهام و فیلمنامهنویسی را بازهم ادامه خواهم داد.»

طاهره آشیانی

روزنامهنگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها