سال‌هاست زامبی‌ها صنعت بازی‌های ویدئویی و حتی سینما و تلویزیون را اشغال کرده‌اند و به اصطلاح آنقدر کلیشه‌ای شده‌اند که به نظر می‌رسد دیگر غافلگیر کردن مردم با زامبی‌ها به امری محال تبدیل شده است.
کد خبر: ۹۹۸۷۹۸
چهره‌های جدید با دغدغه‌های آشـنا

در همه‌ داستان‌های زامبی‌ها خون‌ ریخته می‌شود، وضعیت روانی انسان‌هایی که شاید زمانی خیلی به آن می‌بالیدند شکسته می‌شود، زندگی‌های زیادی از دست می‌رود و با وجود تمام این شرایط وخیم، عده‌ای از انسان‌ها دوام می‌آورند و می‌جنگند تا به زندگی ادامه دهند.

شرکت Telltall زمانی که بازی جدیدش را آغاز کرد نسبت به این مسائل کاملا آگاه بود و در نتیجه تلاش کرد با متمرکز کردن توجهش بر روابط بین انسان‌ها، اتخاذ تصمیم‌های دشوار و اجازه‌ نقش‌آفرینی با شخصیت‌های مختلف به بازیکنان در فرنچایز زامبی و ماجراجویی‌اش یعنی
The Walking Dead تجربه‌ای متفاوت را برای آنها رقم بزند. اینک فصل سوم بازی با نام A New Frontier
منتشر شده تا این تلاش را ادامه دهد.

از کجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود؟

در فصل اول بازی هدایت لی اِوِرت را به عهده داشتیم؛ مردی که ارتباط عاطفی و احساسی عمیق با دختربچه‌ای به اسم کلمنتاین برقرار می‌کند و به نوعی رابطه‌ای شبیه پدر و دختر بین آن دو شکل می‌گیرد. فصل دوم این فرصت را به ما داد تا خود را در نقش کلمنتاین قرار داده و این بار حوادث دنیا را از دیدگاه یک کودک نظاره کنیم و حالا فصل سوم بازی ما را در نقش مردی جوان به اسم خاویر قرار می‌دهد که زندگی‌اش از نظر روحی و روانی در سراشیبی قرار گرفته است و کلمنتاین بیشتر به عنوان یک همراه و یار کمکی او را در سفری که در پیش گرفته همراهی می‌کند. از بسیاری جهات فصل سوم بازی در مورد رموز و ماجرایی‌هایی است که این جفت جدید مجموعه را در برگرفته‌اند و این شیوه‌ شرکت Telltale برای حفظ کردن توجه شما به فصل جدید است.

فصل سوم دو قسمت آغازین دارد تا فضا و اتمسفر ماجراجویی تازه‌تان را به شما معرفی کند و هر دو قسمت تقریبا تمام چیزهایی که از یک بازی The Walking Dead انتظار دارید، از مرگ‌های غافلگیرکننده و خیانت‌های بد گرفته تا تصمیم‌هایی را که باید در کسری از ثانیه گرفته شوند، همراه خود دارد.

داستان با پیش‌زمینه‌ای از خاویر آغاز می‌شود که بعد از طی کردن زندگی‌اش در یک مسیر اشتباه، نزد خانواده‌اش بازمی‌گردد، ولی این که آن مسیر اشتباه چه بوده سوالی است که بازی پاسخ آن را به قسمت‌های بعد موکول کرده است. سپس زمان به جلو حرکت کرده و خاویر را همراه با برادرزاده‌ها و همسر برادرش در جاده می‌بینیم که در حال فرار از موج بزرگی از زامبی‌ها هستند. خاویر شخصیت دوست‌داشتنی است، به نظر می‌رسد از آن افرادی است که خیلی به خانواده اهمیت می‌دهند و هر کاری از دستش برمی‌آید انجام می‌دهد تا امنیت آنها را حفظ کند. به هرحال ما از رازی که در گذشته‌اش قرار دارد بی‌خبر هستیم و از این منظر شخصیت خاویر تاحدودی ما را یاد شخصیت لی اِوِرت می‌اندازد، یک حسی به شما می‌گوید خاویر ذات خوبی دارد، ولی این را هم می‌دانید که یک زندگی عالی‌ نداشته است.

در فصل سوم صحنه‌های فلش‌بکی وجود دارند تا به مرور اطلاعاتی در خصوص گذشته به شما بدهند که شامل حال کلمنتاین نیز می‌شود. در انتهای فصل دوم با توجه به تصمیم‌هایی که گرفتید، سه سناریوی مختلف می‌توانست برای او رقم بخورد. در فلش‌بک‌ها به این تصمیم‌های شما ارجاع داده می‌شود تا ببینید از آخرین بار تا حالا چه بلاهایی بر سر کلمنتاین آمده است. قصد نداریم داستان را برایتان لوث کنیم، ولی به نظر می‌رسد کلمنتاین واقعا روزگار سختی را پشت سر گذاشته و به فرد دیگری تبدیل شده است. این رشد شخصیتی یکی از ویژگی‌های مثبت بازی است، هرچند که کاش تصمیم‌های انتهای فصل دوم بازی آنقدر که جلوه می‌کردند، تاثیرگذار بودند.

سفر به افق‌های پیش‌رو

زمانی که کلمنتاین و خاویر با یکدیگر هم مسیر می‌شوند، با مشکل بزرگی مواجه می‌شوند و آن هم رودررویی با یک گروه خطرناک و مرموز است. مقدمه‌ داستان این فصل به اندازه‌ کافی شما را پیگیر ماجرا نگه می‌دارد و در ابتدا حجم کمتری اطلاعات در اختیارتان می‌گذارد و سرعت روند داستان کمی کند است، ولی به مرور موارد بیشتری را برای شما افشا کرده و در انتظار قسمت‌های بعدی نگه‌تان می‌دارد.

اگر هر کدام از فصل‌های قبلی را بازی کرده‌اید، احتمالا می‌دانید از گیم‌پلی بازی‌های Telltale چه انتظاری داشته باشید. تمام درگیری‌های نزدیک توسط QTE انجام می‌شوند و گاهی هم نیاز است تا تفنگ‌تان را به سمت زامبی‌ها نشانه گرفته و با یک کلیک شلیک کنید.

جست‌وجوی محیط برای یافتن اشیای مورد نیاز معماها و مشکلات داستانی یا صحبت کردن با شخصیت‌ها و شکل دادن ارتباط با آنها همچنان از عناصر اصلی گیم‌پلی بازی به شمار می‌رود. خوشبختانه در این فصل اشیای قابل تعامل راحت‌تر در محیط قابل تشخیص هستند و دیگر مجبور نیستید کورکورانه به دنبال شئی‌ بگردید که داستان را به جلو هدایت کند. همچنان بهترین تصمیم‌های بازی آنهایی است که در لحظه شما را در موقعیت قرار داده و خیلی سریع باید تصمیمی بگیرید که ممکن است تا مدت‌ها بعد راجع به دیگر گزینه‌هایی که داشتید فکر کنید. از طرفی یکی از مشکلات جدی بازی هم این است که بعضی از گزینه‌هایی که انتخاب می‌کنید، در عمل آن چیزی که فکر می‌کردید نیستند و حتی ممکن است برخلاف چیزی که فکر می‌کردید باشند.

حرف آخر

قسمت‌های آغازین فصل سوم نیز مثل قسمت‌های اول فصل‌های قبلی خیلی خوب بازیکن را در یک نقطه‌ اوج نگه داشته و شما را تشنه‌ قسمت بعدی می‌کند. البته فصل دوم هم این کار را انجام داد، ولی در ادامه دیدیم که چگونه افت کرد. امیدواریم فصل سوم به این آفت دچار نشود.

مجید رحمانی

ضمیمه کلیک جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها