ما به این دلیل دوست داریم آدمها را تغییر دهیم، که دوستشان داریم. اما گاهیاوقات، انگیزههای ما خالص نیست. گاهی وقتها از روی خجالت دوست داریم که عزیزانمان را تغییر دهیم. از اینکه دیگران درمورد فرزندان، همسر، خواهر و برادرها و والدینمان چه میگویند، خجالت میکشیم. یک دلیل دیگر برای میل ما به تغییر آدمها این است که دچار بیماری مقایسه کردن هستیم. ازدواج کردن مثل رفتن به رستوران نیست که وقتی غذایتان را سفارش میدهید، میفهمید که میز بغلی هم چه غذایی سفارش داده است و یکدفعه از چیزی که سفارش داده بودید، پشیمان شوید.
قبل از اینکه ازدواج کنید، برای ارزیابی همسر آیندهتان باید خیلی دقیق باشید. همه چیز را بررسی کنید. ارزشها، پیشینه، اولویتها، واکنشها، اعتقادها، همه چیز. اما وقتی ازدواج کردید، دیگر دست از ارزیابی کردن بردارید، از انتقاد کردن دست بکشید. دیگر وقت درست کردن طرف مقابل تمام شده است. باید بتوانید او را همانطور که هست تحسین کنید.
از پشت میز قضاوت بیرون بیایید و حس نقاشی را پیدا کنید که میخواهد تصویری زیبا را نقاشی کند. یک هنرمند همه چیز را همانطور که هست قبول میکند. وقتی فرد مقابل را بپذیرید و تحسینش کنید، یک معجزه اتفاق میافتد: فرد مقابل یاد میگیرد خود را بپذیرد و درنتیجه زخم روی دلش التیام یافته و تغییرها شروع میشود. چه چیزهایی را دوست دارید و چه چیزهایی را دوست ندارید؟
ممکن است یک چیز را هم دوست داشته باشید و هم نداشته باشید. مثلاً تلفنهمراهتان. چرا دوستش دارید؟ چون هر زمان که خواستید میتوانید به کسانی که نامشان در دفترچه آن ذخیره شده است ، زنگ بزنید، حالا. چرا ممکن است دوستش نداشته باشید؟ اینکه آن تعداد آدم ها هم بتوانند هر زمان که دوست دارند به شما زنگ بزنند، حتی وقتهایی که شما دوست دارید استراحت کنید و وقتتان فقط در اختیار خودتان اشد .
خندهدار است اما درمورد روابط هم همینطور است. چرا عاشق شدید؟ شوکه نشوید، اما همان چیزی که باعث شد عاشق یک نفر شوید، سالهای بعد روی اعصابتان خواهد بود. شوخی نمیکنیم. اگر به این دلیل عاشق همسرتان شدید که وقتی در مهمانی او را دیدید بسیار خوشمشرب و بشاش به نظر میرسید، سالهای بعد ملتمسانه دوست دارید زیپ دهان او را بکشید که دست از حرف زدن بردارد. اگر به این دلیل عاشق شوهرتان شدید که ساکت، قوی و جدی بود، امروز دوست دارید بخاطر سرد بودنش خفهاش کنید. اگر به خاطر زیبایی بینظیرش عاشق همسرتان شدید، امروز وقتی مجبور میشوید سه ساعت در ماشین بنشینید تا برای بیرون رفتن آماده شود ،دوست دارید تک تک موهایتان را بکنید.
یادتان باشد، هر نقطه قوتی یک ضعف دارد. باز هم نکتهمان را تکرار میکنیم: اگر میخواهید ازدواجی شاد و آرام داشته باشید، باید دست از اصلاح کردن همسرتان بردارید و تحسینش کنید. اینکه باید از اصلاح کردن همسرتان دست بردارید دو دلیل دارد: اول اینکه نمی توانید. دوم اینکه آدمها مثل خانههای قدیمی میمانند. اگر یک جای آنها درست شود، یک چیز دیگر در آنها خراب میشود. یادتان باشد، هیچ وقت نمیتوانید کسی را درست کنید چون اصلاح کردن دیگران یک کار درونی است. هیچ وقت از بیرون نمیتوان به آن اجبار کرد. باید دیگران را تحسین و راهنمایی کنید. باید به آنها آموزش دهید. اما نباید اجبار کنید. تنها کاری که باید بکنید این است که همسرتان را دوست داشته باشید و به او برای اصلاح خودش فرصت بدهید. عشق واقعی این است که همسرتان را همانطور که هست دوست داشته باشید ، نه آنطور که می خواهید .