برای یافتن پدر و پسر روستایی انجام شد

۲۶ ساعت جست‌وجوی نفس‌گیر در کوه و کویر

«نزدیک‌تر بنشین، با من درددل کن»، با من که آفتابم زودتر به لب بام می‌رسد. «نزدیک‌تر بنشین، با من درددل کن»، با من که آفتابم زودتر به لب بام می‌رسد.
کد خبر: ۵۳۶۳۴۹

با من حرف بزن، با آن نگاهت که مثل دریای روبه‌رو وسیع است که مثل آسمان بالای سرمان آبی است و پرندگان از هر کجا که زمین را تر ک کنند در گوشه ای​ ازآن قدم می‌زنند.

با من حرف بزن، با من که هزار پیراهن سپید را بیشتر از تو در باد قصیده کرده‌ام و در چشمان تو رستمی خارج از شاهنامه‌ام.

من پدر توام، همان مردی که آرزوی داشتنت ریشش را سپید کرد. همان مردی که با اولین گریه تو عمیق‌ترین خنده‌هایش را به پایت ریخت.

من پدر توام، همان مرد بزرگی که وقتی گریه می‌کنی دست و پایش را گم می‌کند و هر گاه تو تب می‌کنی، او می‌میرد.

من پدر توام، اما سهم تو از زندگی بیشتر از من است درست مثل همین​ آبمیوه​ها، که دو برابر سهم من، مال تو شد .

من هر چند بزرگ‌تر از توام، اما تو به دلت نزدیک‌تری، تو چشم‌هایت زلال‌تر است و هنوز پاهایت آنقدر بزرگ نشده که از گلیمت درازتر بشود.

با من حرف بزن پسرم! سکوت موریانه‌ای است که چهار ستون جانمان را می‌جود. برای من غزل‌های تازه سروده‌ات را بخوان، ترانه‌های زندگی را در گوشم زمزمه‌کن، بگذار همهمه حیات گوش ماهیان دریا ندیده را کر کند.

با من حرف بزن، از افق‌های دوری که درناها را گم می‌کند، از کوچک‌شدن کفش‌هایت، از کاپشن سبزرنگی که پارسال گم کردی، از توپ پلاستیکی قرمز رنگت که مرد همسایه پاره کرد، از...

با من حرف بزن.

newsQrCode
برچسب ها: پدر و پسر
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها