حامد کاویانپور از خودش و فوتبال می‌گوید

ستاره‌سوزی ‌در ورزش ایران

همچنان در سطح اول فوتبال این مملکت حضور دارد. فوتبالیست‌ تمام‌نشدنی سال‌های نه‌چندان دور پرسپولیس حالا باز هم در لیگ برتر و با پیراهن سرخ البته به نام استیل‌آذین توپ می‌زند.
کد خبر: ۳۰۳۰۷۶

فوتبالیستی که از 2 نسل پیش از خود گام به رقابت‌های فوتبال در سطح باشگاهی و ملی گذاشته و حالا با وجود جوانانی مثل کریم انصاری‌فرد ، احسان حاج صفی و محسن مسلمان در همین رقابت‌های لیگ برتر، باز هم مشغول بازی است.

فوتبالیست‌هایی که شاید دست‌کم تا 15 سال آینده هم در فوتبال ایران حضور داشته باشند.

گپ خودمانی ما با این فوتبالیست‌ گرچه خیلی فوتبالی نبود، اما حال و هوای آن کاملا ورزشی شد، چراکه حامد خود متولد یک خانواده فوتبالی در تهران است.

او از روزی که چشمانش را به دنیا باز کرد، اسطوره دوران کودکی‌اش را در کنارش می‌دید که شب‌ها از درد مصدومیت‌های فوتبال، کیسه یخ و آب‌جوش روی محل ضرب‌خوردگی‌هایش می‌گذاشت، همان که دست پدرانه‌اش را بر سرش می‌کشید تا دل فرزندش را از خیره شدن بر زخم‌های فوتبالی آرام کند و حامد کاویانپور از همان دوران کودکی رویای بزرگی داشت.

متولد تهران هستی؟

بله. 10 آذر سال 57 در تهران متولد شدم و بزرگ شده محله نظام‌آبادم، البته پدر و مادرم متعلق به استان مازندران و شهرستان نور هستند.

فوتبال را از چند سالگی شروع کردی؟

12 سالم بود که زیرنظر محسن آقازاده در تیم بنیاد فوتبال را شروع کردم.

چرا فوتبال؟ شمالی‌ها بویژه مازندرانی‌ها علاقه فراوانی به کشتی دارند. تو چطور کشتی‌گیر نشدی؟

چون در یک خانواده فوتبالی متولد شدم. پدرم دروازه‌بان تیم سپیدرود رشت، ملوان بندرانزلی (2 فصل)‌، عقاب، تخت‌جمشید و آتش‌نشانی بود. وقتی او (کاوه کاویانپور)‌ فوت کرد، این اتفاق در وجود من انگیزه‌های فراوانی را بنا کرد تا به طور جدی سراغ فوتبال بروم و همین عامل مرا تشویق کرد تا در این رشته پیش بروم.

از فوتبالیست‌هایی که در آن دوران مثل تو در زمین‌های خاکی سبلان حضور داشتند کدام‌شان به مدارج بالایی رسیدند؟

یکی از دم‌دست‌ترین نمونه‌ها، امیرحسین صادقی است. در آن زمین و در آن سال‌ها (1369)‌ بازیکنان سرشناس فوتبال تهران مثل محمد مایلی‌کهن و محمد پنجعلی هم بازی می‌کردند و ما از تماشای فوتبال آنها لذت می‌بردیم.

فکر می‌کنی در انتخاب مسیر زندگی‌ات اشتباه نکرده‌ای؟

خیر. مسیرم را کاملا درست انتخاب کرده‌ام، ولی همیشه به این نکته فکر می‌کنم که اگر روزی بتوانم به دوران کودکی‌ام برگردم قطعا فوتبالم را به شکلی حرفه‌ای‌تر از همان ابتدا آغاز خواهم کرد و شاید خیلی از اشتباهات گذشته را دیگر تکرار نکنم.

حساس‌ترین بازی‌ای که در آن حاضر بودی؟

همان بازی ایران ‌‌ بحرین در منامه! همان که ما 3 بر یک شکست خوردیم و از راهیابی به جام‌جهانی بازماندیم؛ هرچند پس از آن شکست به مصاف ایرلند رفتیم، اما آن دیدار (در منامه)‌ تلخ‌ترین و شاید مهم‌ترین بازی‌ بود که در آن شرکت کردم و متاسفانه نتیجه‌اش هم آن گونه رقم خورد که نتوانستیم دل مردم ایران را شاد کنیم.

چرا تیم ملی به جام‌جهانی آفریقای جنوبی نرفت؟

تیم ملی با حضور علی‌ دایی دستخوش تغییراتی شد که ما تاوان آن را هم در همان زمان پرداخت کردیم. دایی با جوانگرایی در تیم ملی نسل جدیدی را وارد فوتبال ملی کرد که البته باعث شد تا چهره‌های جدید و آینده‌داری را هم کشف کنیم، اما این قبیل اقدامات گاهی عواقبی هم دارد که یکی از آنها حذف شدن از جام جهانی است. وقتی استخوان‌بندی کلی تیم ملی از بین برود، زمانی لازم است تا استخوان‌بندی جدید در تیم جا بیفتد و همان‌طور که گفتم تاوان این موضوع را هم دادیم.

البته باید گفت افشین قطبی هم در این ناکامی نقش چندانی نداشت. چون او از نیمه‌راه به تیم ملی اضافه شده بود و به هر حال در آن مقطع هر کاری از دستش برمی‌آمد انجام داد اما تیم حذف شد.

آیا دایی باید با همان باخت تغییر می‌کرد؟

بنده معتقدم باید زمان بیشتری در اختیار دایی قرار داده می‌شد. این اشتباه در مورد قلعه‌‌نویی هم صورت گرفت. ما حتی برای خارجی‌هایی که هزینه‌های آنچنانی برایشان در نظر می‌گیریم هم عجولانه تصمیم می‌گیریم. علی دایی با‌ آن جایگاه بین‌المللی و تجربیاتی که داشت قطعا می‌توانست با تداوم حضورش در راس تیم ملی آینده فوتبال ملی ما را روشن کند.

فکر نمی‌کنی رفتاری که با قلعه‌نویی و دایی صورت گرفت، نوعی فرصت سوزی بود؟

این عادت غلط‌ماست. سالیان سال برای یک فوتبالیست از جیب یا بیت‌المال هزینه می‌کنیم و وقتی آنها به مرحله بهره‌برداری می‌رسند، با یک اتفاق مثل باخت، محرومیت، مصدومیت یا غیره وی را محو شده می‌بینیم.

توتی در ایتالیا یک سال مصدوم بود اما وقتی خوب شد، بلافاصله به جایگاه قبلی‌اش بازگشت. چرا؟

چون ایتالیا برای این فوتبالیست هزینه کرده و می‌خواهد از او نهایت بهره را در سطح ملی یا باشگاهی ببرد.

در ایران یک بازیکن یا مربی را بزرگ می‌کنیم و وقتی به مرحله بهره‌برداری از‌ آنها می‌رسیم، با کوچک‌ترین لغزش شمشیرها را برایش بیرون می‌کشیم و زحمات همه را از بین می‌بریم. همین علی دایی وقتی در خط حمله تیم ملی بود، چه استعدادهایی پشت سر او ماندند؟ اینها همه هزینه است. پس وقتی برای او هزینه‌های اینچنینی پرداخت شده باید به نحو احسن هم از آنها استفاده کرد. ستاره‌سوزی ریشه در عمق ورزش ما دارد و به این سادگی‌ها ریشه‌اش نمی‌خشکد.

پرسپولیس چرا در این فصل این همه متلاطم شده است؟

علی پروین همیشه می‌گفت پرسپولیس و استقلال تحت هر شرایطی بزرگ هستند و بازیکنانی باید در این دو تیم بازی کنند که امتحانشان را پس داده باشند. این حرف من به هیچ وجه بی‌احترامی به بازیکنان امروز پرسپولیس نیست. اما ما نمی‌توانیم اسکلت اصلی تیمی مثل پرسپولیس را تخریب کنیم. اگر تصمیم به جوانگرایی داریم باز هم باید جوانانی که راه بزرگی کردن را بلد هستند به خدمت بگیریم. در این فصل کریم باقری تنها باتجربه این تیم است که بارها در مسابقه‌های مختلف به تنهایی بار خیلی‌ها را به دوش کشیده و بازی‌ها را سالم از آب درآورده است. وقتی تیمی به یکباره پژمان نوری، علی کریمی، مازیار زارع، علیرضا نیکبخت، رحمان رضایی، ایوان پترویچ و ابراهیم توره را از دست می‌دهد، باید هم متلاطم کار کند.شاید بازگشت هریک از این نفرات به پرسپولیس برای باشگاه خرج میلیاردی دربر داشته باشد. حالا هم پرسپولیس باید تاوان این شرایط را بپردازد.ببینید وقتی تماشاگر پرسپولیس به ورزشگاه می‌آید، کاری به چک برگشت‌خورده من، سرماخوردگی‌ام، مشکلات خانوادگی‌ و این‌که ناهار خورده‌ام یا نه ندارد و دنبال نتیجه است. با وجود این من معتقدم هواداران پرسپولیس با درک این موضوع که گفتم باید این فصل صبورتر از همیشه باشند.

در خط هافبک مقابل چه بازیکنانی دچار مشکل شده‌اید؟

(می‌خندد)‌ هر بار می‌خواهم در جمع رفقای فوتبالی در این‌گونه موارد اظهارنظر کنم آنها به من می‌خندند.

چرا؟

چون من خیلی جوان بودم و زود به سطح اول فوتبال مملکت رسیدم. تجربه بازی برابر یا کنار کسانی را در پرونده‌ام دارم که شاید مرتبط با 2 نسل قبل این ورزش باشند. همبازی بودن با مجتبی محرمی و فرشاد پیوس خود گواه این مدعاست. باید بگویم برابر هافبک‌هایی مثل رسول غنی‌زاده، بهروز پرورش‌خواه یا اکبر یوسفی به میدان رفته‌ام که همین 2 تای آخر از تمام هافبک‌های زمان خودشان بهتر بودند. اکبر یوسفی خشن و محکم بود و بهروز پرورش‌خواه هم که اسمش همه را یاد آن بازی‌های کم اشتباهش می‌اندازد.

دلیل این ظهور زود هنگامت چه بود،‌ استعداد ذاتی یا بخت و اقبال یا هر دو؟

البته استعداد در این بحث یک مورد انکارناپذیر است، اما بحث بعدی من خداست و آنچه در تقدیر بندگانش نوشته شده است. آنچه که هیچ‌کس و تحت هیچ شرایطی قادر به تغییر دادن آن نیست. گذشته از آن البته افراد خوبی هم بر سر راه من قرار گرفتند و در مسیر زندگی ورزشی من تحولات بزرگی به وجود آوردند که از آن جمله همین آقای محمد مایلی‌کهن بود. اگر مایلی‌کهن جلوی راهم قرار نمی‌گرفت هرگز نمی‌توانستم در 17 سالگی به عضویت تیم ملی بزرگسالان ایران درآیم و اکنون شاید شرایط من به‌گونه‌‌ای دیگر بود. امثال من هم البته کم نبودند. داریوش یزدانی، اسماعیل هلالی،‌ فرهاد مجیدی،‌ مهدی مهدوی‌کیا و مهرداد میناوند افرادی بودند که مایلی‌کهن پر و بالشان داد و خب من هم در این میان مثل دیگر جوانان 18-17ساله آن زمان توانستم با دوری از حواشی فوتبال و استفاده مطلوب از فرصت‌هایی که برایم فراهم شده بود، راه پیشرفتم را به درستی و سریع طی کنم.

چه عاملی در این جهتگیری سریع تو نقش داشت؟

ازدواج زودهنگام من که باعث شد خیلی زود متعهد و متاهل شوم. تولد اولین فرزندم (کوشان)‌ و سپس کوشیار هم این استحکام را در من بیشتر کرد.

بیشتر توضیح می‌دهی؟

با داشتن زن و بچه، مسیر زندگی من هموارتر و صاف شد؛ مسیری که در زندگی حرفه‌ای پر است از فراز و نشیب‌های فراوان که می‌تواند جوانان تازه وارد به این عرصه را به سرعت از مسیر خارج کند و به حاشیه بکشاند. به اعتقاد من، تاهل نه‌تنها یک فوتبالیست، بلکه می‌تواند هر فردی را در رسیدن به خواسته‌هایش بیشتر کمک کند. وجود حس مسوولیت‌پذیری در افراد،‌ مهم‌ترین عامل در جمع عوامل مثبت این اتفاق است.

نمونه‌ای برای این حرف‌هایت داری؟

نمونه کم نیست،‌ اما نمی‌خواهم مستقیم به آنها اشاره کنم، چون بی‌شک اهالی فوتبال و آنها که الان در حال مطالعه یک گفتگوی فوتبالی هستند قطعا این رشته و آدم‌هایش را می‌شناسند. حاشیه همواره در کمین فوتبالیست نشسته است و معمولا آنها که ازدواج نمی‌کنند بیشتر در خطر این حواشی هستند. نمونه‌های فراوانی بوده‌اند که فوتبال‌شان به مراتب از امثال حامد کاویانپور متاهل بهتر بوده است،‌ اما متاسفانه به واسطه همان حواشی هرز رفتند و نبود برنامه محوری در زندگی شخصی‌شان سبب شد هرگز به آنچه مستحقش بودند، نرسند. وقتی بحث پول‌های کلان، عکس روی جلد نشریات و مجله‌ها و امثال آن پیش می‌آید تاهل و متعهد بودن به بنیان خانواده می‌تواند نقش بسیار موثری در جهتگیری صحیح این عوامل داشته باشد و آنها را که می‌توانند مخرب‌ترین اثرات را در زندگی هر فوتبالیست حرفه‌ای داشته باشند،‌ به سرمایه‌هایی برای پیشرفت همان فرد تبدیل کنند.

نقش همسرت در پیشرفت و هرز نرفتن خودت چقدر بوده است؟

هر دختر خانمی که می‌خواهد وارد زندگی یک ورزشکار حرفه‌ای شود باید خود را برای یک زندگی حرفه‌ای هم آماده کند. او اگر نتواند خودش را با این سبک زندگی هماهنگ و همراه کند، خودش بیشتر از ورزشکار حرفه‌ای لطمه می‌بیند. همسری که دائم‌ تمرین می‌کند، مسابقه می‌دهد، مصدوم می‌شود یا بواسطه حضور در اردوهای باشگاهی و ملی چند روز و چند هفته کنار خانواده‌اش نیست باید کسی را کنار خود ببیند که این مسائل را درک کند، در غیر این صورت هر دو به مشکل می‌خورند؛ به طور مثال خود من روزی که پسر دومم به دنیا آمد با علی کریمی به بیمارستان رفتیم و از آنجا بلافاصله به اردوی تیم ملی بازگشتیم تا همراه این تیم راهی اتریش شویم. پس از آن من یک ماه و 3 روز در اتریش بودم و سپس به تهران آمدم. وقتی کوشیار را دیدم با آنچه در روز تولدش دیده بودم، خیلی متفاوت بود. این اتفاق برای مادری که ساعتی بیشتر از زایمانش سپری نشده کار آسانی نیست، بنابر این می‌بینید که نقش همسر در زندگی یک ورزشکار حرفه‌ای تا چه حد انکارناپذیر و تاثیرگذار است، بنابراین توصیه من این است که پیش از ازدواج با یک ورزشکار حرفه‌ای باید خوب چشمان خود را باز کنند و واقعیت‌ها را نادیده نگیرند.

چه عاملی سبب شد تا همسرت در آن سال‌های اول این شرایط را بپذیرد؟

یکی دیگر از شانس‌هایی که من آوردم این بود که پدرخانمم یک فرد کاملا ورزشی است و از نویسندگان قدیم ورزشی محسوب می‌شود. او حتی پدر من را هم کاملا می‌شناخت و در مورد او نیز مطلب نوشته بود. به همین علت بخوبی شرایط زندگی ورزشکاران حرفه‌ای را به دخترش انتقال داده بود. همان طور که گفتم زندگی حرفه‌ای فقط تحمل دوری‌ها و خستگی‌های یک ورزشکار نیست.

همسر من خوشبختانه با ذهنیت کاملا آماده گام به زندگی زناشویی‌اش گذاشت و در 17 سالگی بمراتب با درک و شعوری بیشتر از دختران همسن و سالش همسر من شد.

دیدگاهت به جایگاه فوتبال در ورزش قهرمانی این کشور چگونه است؟

امروزه فوتبال در دنیا تبدیل به یک صنعت شده است و جدا از مسائل قهرمانی ابعاد گسترده‌تری را دربر می‌گیرد. در ایران هم‌چنین قاعده‌ای رعایت شده و فوتبال در مرتبه بالاتری از سایر رشته‌ها به لحاظ مورد توجه قرار گرفتن از سوی مسوولان ورزش قرار دارد، اما بی‌شک هرگز نمی‌توان این رشته یا هر ورزش دیگری را با کشتی قیاس کرد. کشتی همچنان در ورزش قهرمانی ایران یک رشته بی‌رقیب است و مدال‌های المپیکی، جهانی و حتی آسیایی‌اش به مراتب بیشتر از سایر رشته‌هاست. رشته‌ای که خود من نیز رفقای فراوانی در جمع نامداران این رشته دارم.

نام می‌بری؟

علیرضا حیدری، علیرضا رضایی، محمد طلایی و خیلی‌های دیگر مثل امیررضا خادم که از دوستان صمیمی من هستند. حتی پسر امیررضا خادم عضو مدرسه فوتبال خود من است.

ورزش مورد علاقه‌ات چیست؟

شنا. تقریبا هر روز به استخر می‌روم و شنا می‌کنم. در کنار شنا به تنیس هم علاقه دارم و در حال حاضر در مجموعه انقلاب زیرنظر اشکان شکوهی تمرین می‌کنم.

باتوجه به سنگینی تمرینات تنیس از لحاظ بدنی دچار مشکل نمی‌شوی؟

هفته‌ای یک یا دو بار بیشتر تمرین ندارم و چون جلسات تمرینی‌ام جنبه آموزشی دارد، خیلی خسته‌ام نمی‌کند.

در زندگی فوتبالی‌ات الگوی خاصی هم داشته‌ای؟

آن اوایل که علیرضا منصوریان وارد فوتبال شده بود و در استقلال و تیم ملی می‌درخشید، من در رده نوجوانان بازی می‌کردم و علاقه زیادی به سبک بازی‌اش داشتم. آن زمان هرگز نمی‌دانستم که قرار است 2 سال بعد خودم در کنار منصوریان در تیم ملی به میدان بروم و از این حیث این هم یکی از اتفاقات جالب زندگی ورزشی‌ام محسوب می‌شود. کریم باقری هم همواره با سبک بازی‌اش مرا تحت‌تاثیر قرار می‌داد.

فوتبال، جنبه انسانی را بالا می‌برد روحیه‌ها را مقاوم‌تر می‌کند و فرد را آماده پذیرش سختی‌های زندگی می‌سازد

من مدتی از تماشاگران پر و پاقرص تمرینات تیم استقلال در زمین دیهیم بودم. یادم هست آن زمان که آقای مایلی‌کهن در زمین خاکی سبلان بازی می‌کرد، با پارتی‌بازی مرا به ورزشگاه آزادی برد و یک بازی هم توپ جمع‌کن بازی استقلال پرسپولیس بودم. آن را هم هرگز فراموش نمی‌کنم. رضا احدی و مایلی‌کهن در آن دیدار ستاره‌های هر دو تیم بودند.

چرا پست هافبک را انتخاب کردی؟

سبک بازی من چنین شرایطی را رقم زد. از همان رده نوجوانان مرا در پست هافبک به کار گرفتند. پایه‌هایش نیز از زمانی بنا نهاده شد که بهمن صالح‌نیا مرا به تیم نوجوانان ایران دعوت کرد. همان تیمی که رسول خطیبی و مسعود ملایری هم عضو آن بودند. ما آن زمان به عربستان رفتیم و نوجوانان این کشور را در ریاض حذف کردیم. هافبک بودن من از آنجا تثبیت شد. البته نوع بازی من گاهی شبیه مدافعان هم می‌شود، اما به واسطه علاقه‌ام به توپ‌گیری و تقسیم آن بین هافبک‌ها و مهاجمان هرگز به خط دفاعی نرفتم.

اولین حقوقت را به یاد داری؟

باید بگویم من خودم صاحبکار خودم بودم و اولین پول‌هایم را خودم برای خودم به دست آوردم. کارم فروشندگی بود و دستم را در جیب خودم می‌کردم. آن زمان در محله نظام‌آباد بچه‌ها از این طریق احساس بزرگی می‌کردند و من هم از این قاعده مستثنا نبودم.

چه چیزی می‌فروختی؟

بستنی، آلاسکا و خلاصه از این قبیل چیزها.

قصد داشتی به خانواده‌ات کمک کنی؟

خیر. شکر خدا شرایط مالی خانواده‌مان بد نبود. من خودم دوست داشتم در حد امکان از نظر مالی مستقل باشم. حتی گاهی اوقات مادرم هم به من کمک می‌کرد و اگر ضرر می‌کردم، پول به من می‌داد و هرگز از روی اجبار این کار را انجام ندادم.

اولین پول درشتی که به دستت آمد چقدر بود؟

وقتی با نوجوانان مقاومت تهران قرارداد بستم، از آن تیم حقوق می‌گرفتم. اولین حقوقم هم 23 هزار و 500 تومان بود.

با آن پول چه کردی؟

رفتم یک موتور براوو خریدم. باورتان نمی‌شود وقتی روی آن می‌نشستم انگار سوارBMW فول آپشن شده بودم. عشق دنیای من در آن روزها سوار شدن روی براوو و رفتن به محل تمرین بود. ساکم را می‌انداختم پشت براوو و از نظام‌آباد می‌آمدم میدان امام حسین، از آنجا به میدان انقلاب و سپس میدان حر و سپس زمین دخانیات. عجب روزگاری بود.

با این همه چه درسی از فوتبال گرفته‌ای؟

فوتبال هر روز و هر ساعتش یک درس است. فکر می‌کنم فوتبال به خاطر جنس و نوع خاصش به گونه‌ای مردانگی را در درون آدمی رشد می‌دهد. به این شکل که جنبه انسان را بالا می‌برد، روحیه‌ها را مقاوم‌تر می‌کند و انسان را آماده پذیرش سختی‌های زندگی می‌سازد.

توپ فوتبال را چقدر دوست داری؟

خیلی زیاد. من از این توپ به همه چیز رسیده‌ام؛ شهرت، پول، زندگی خوب و خلاصه همه چیز.

راستی دوران خدمت سربازی‌ات را در کدام تیم سپری کردی؟

من هرگز سرباز نبودم چون در آن برهه‌ای که اعلام کردند متولدین 57 را معاف می‌کنند من هم جزو همان گروه معاف‌شدگان محسوب شدم.

چرا فصل گذشته در هیچ تیمی عضو نبودی؟

فصل پیش که استیل‌آذین موفق به صعود نشد، از ابومسلم و برق شیراز پیشنهاد داشتم، اما خودم نرفتم. چون تا به حال بازی در خارج از تهران را تجربه نکرده بودم، ترسیدم خانواده‌ام را از تهران خارج کنم و به شهرستان بروم. به هر حال شرایط تحصیلی بچه‌هایم هم مطرح بود.

در ترکیه و امارات هم آنها کنارت بودند؟

بله. همه جا خانواده‌ام همراه من هستند.

به نظر می‌رسد فضای تیم استیل‌آذین مثبت است. دلیل این صمیمیت چیست؟

شکر خدا همه با هم رفیق هستیم و جدا از رفاقت من، علی (کریمی) و علیرضا (نیکبخت) که از گذشته تا به امروز با هم جور هستیم سایر نفرات تیم هم‌چنین روابطی دارند. البته باید به این نکته اشاره کنم که این همدلی و صفا در تیم استیل‌آذین به تیم بیرون زمین‌مان هم مرتبط است. یعنی روی نیمکت استیل‌آذین هم چنین جوی حاکم است و پشت سر این نیمکت هم همین شرایط در راس باشگاه و در جمع مسوولان آن هم صدق می‌کند.

بازگشت نیکبخت به میادین و حضورش در استیل‌آذین را چطور ارزیابی می‌کنی؟

نیکبخت سرشار از انگیزه است. او هم سن و سال خوبی دارد و هم فیزیک مناسبی، به لحاظ کار فنی و تجربه هم که از جمله بهترین‌های فوتبال ایران در سال‌های اخیر محسوب می‌شود. به اعتقاد من علیرضا فقط اندکی زمان نیاز دارد تا به شرایط آرمانی‌اش دست یابد.

چه جایگاهی را برای تیم‌تان در اولین فصل حضورش در لیگ برتر متصور هستی؟

فکر می‌کنم همین که بتوانیم در پایان مسابقه‌ها در نیمه بالایی جدول قرار بگیریم، خود یک موفقیت محسوب می‌شود. ما آنقدر پیشرفت داشته‌ایم که در حضور تیم‌هایی با سابقه چندین دوره حضور در سطح اول فوتبال مملکت، جایگاه خوبی در جمع صدر جدولی‌ها کسب کنیم و می‌توان امیدوار بود که در ادامه راه باز هم خوب ظاهر شویم و به موفقیت‌های بیشتری دست یابیم. من فکر می‌کنم اگر بتوانیم یکی از 4 سهمیه آسیایی ایران در فصل بعد لیگ قهرمانان را از آن خودمان کنیم، نتیجه بسیار خوبی کسب کرده‌ایم. ما در 3 جبهه باشگاه، نیمکت و درون زمین این پتانسیل را دارا هستیم و فقط به اندکی وقت بیشتر نیاز داریم تا در اولین حضور استیل‌آذین نتیجه‌ای را رقم بزنیم که به یادگار بماند.

با توجه به سابقه حضورت در سطح اول فوتبال باشگاهی ایران، فکر نمی‌کنی تا مدتی دیگر به عنوان یکی از باسابقه‌ترین فوتبالیست‌های ایرانی مطرح شوی؟

قطعا این طور خواهد بود. البته برای من این مساله خیلی اهمیت ندارد، بلکه آنچه برایم بیشتر از آن اهمیت دارد، این است که در طول سال‌های حضورم در سطح اول فوتبال باشگاهی همواره توانسته‌ام جزو خوب‌های تیمم باشم. یادم هست آن زمان که برای پرسپولیس توپ می‌زدم، علی پروین همیشه عملکرد مرا حتی در بدترین روزهای فوتبالم بالای 60 ، 70 درصد خواسته‌هایش می‌دانست و به نظرم این مساله خیلی مهم‌تر از حضور داشتن صرف در سطح اول فوتبال است.

به مربیگری هم علاقه داری؟

صددرصد. قصد دارم در اولین دوره تشکیل کلاس‌های مربیگری شرکت کنم و با توجه به تجاربی که در طول سال‌های طولانی حضورم در فوتبال کسب کرده‌ام، همچنین تجاربی که ظرف این 9 سال که مدرسه فوتبالم را دایر کرده‌ام، همه و همه را در این مسیر مربیگری به کار گیرم. ضمن این که من خواه ناخواه باید این مسیر را بروم و دوست دارم در آینده مربی خوبی هم بشوم.

آرزویی هست که در فوتبال به آن فکر کنی؟

ببینید، من در کنار مجتبی محرمی و فرشاد پیوس فوتبال بازی کرده‌ام. 9 سال پیراهن پرسپولیس را پوشیده و کاپیتان آن بوده‌ام. در تیم ملی حاضر شده‌ام و آن همه بازی‌ ملی دارم. از نظر مادی هم شکر خدا در شرایطی هستم که محتاج کسی نیستم. بنابراین تنها آرزویی که می‌توانم داشته باشم این است که با نام خوبی از فوتبال بروم و اسم خوبی از من به جای بماند.

غیر از مدرسه فوتبال فعالیت اقتصادی دیگری هم داری؟

داشتم، اما خودم نخواستم به آنها ادامه دهم.

چطور؟

در کار ساخت و ساز با یکی دو تن از دوستانم مشارکت کردم اما آنقدر وقتم را می‌گرفت و خسته‌ام می‌کرد که تصمیم گرفتم فقط به فوتبالم بپردازم. البته مدتی هم کار خرید و فروش می‌کردم، اما آن را هم کنار گذاشتم.

کجای ایران را برای زندگی کردن دوست داری؟

شمال ایران، استان مازندران، شهرستان نور، روستای وازک. همان جایی که پدرم وصیت کرد او را آنجا به خاک بسپاریم. آنجا هم کوه هست و هم دریا، هم ساحل هست و هم باران، هم برف هست و هم جنگل. خلاصه آنجا همه چیز هست و من آنجا را به همه جای ایران ترجیح می‌دهم.

اگر قرار باشد روزی برای ساختن فیلم زندگی یک فوتبالیست اقدام کنی، فیلم چه کسی را خواهی ساخت؟

قطعا فیلم زندگی علی کریمی را خواهم ساخت. او یک فوتبالیست نابغه است که بدون حضور در رده‌های نوجوانان و جوانان به تیم ملی راه یافت و این خیلی جالب است. علی شرایط سختی را در دوران نوجوانی‌اش سپری کرده و توانسته تا بالاترین سطح فوتبال اروپا بالا برود و حتی در بایرن‌مونیخ آلمان بازی کند.

عزیزترین فرد در زندگی‌ات کیست؟

انسان‌های زیادی هستند که در زندگی بنابر موقعیت و تاثیرگذاری‌شان در زندگی عزیز محسوب می‌شوند، اما در پاسخ به این سوال باید جدا از جایگاه پدر و مادر که برای هر انسانی مشخص است، بگویم همسرم عزیزترین فرد در زندگی‌ام است.

دوست داری چه خوابی ببینی؟

خواب گریه کردن. چون همیشه گریه کردن در خواب به خندیدن تعبیر می‌شود.

آرزوی خودت را نگفتی؟

فقط آرزوی سلامتی دارم. هیچ چیزی در دنیا ارزش سلامتی را ندارد. همین که صبح بتوانم خودم کفشم را بپوشم و بند آن را خودم ببندم، بهترین آرزو و نعمت است.

کاویانپور در یک نگاه

حامد کاویانپور فوتبالش را از تیمی به نام بنیاد آغاز کرد. او در ادامه به تیم نوجوانان سایپا پیوست و سپس راهی مقاومت تهران شد. او طی 4 فصل حضورش در مقاومت در تمام رده‌های سنی این باشگاه توپ زد تا این‌که به پرسپولیس پیوست. در آن حد فاصل که عضو باشگاه پرسپولیس بود یک سال به امارات رفت و همراه فرهاد مجیدی به عضویت تیم الوصل درآمد، اما یک فصل بیشتر تاب نیاورد و به پرسپولیس بازگشت. حامد پس از آن،‌ حضور در لیگ برتر ترکیه همراه با تیم کایزری اسپور را به کارنامه تیم‌های باشگاهی‌اش افزود که البته این برای او حضوری تلخ به حساب آمد.

او 2 فصل پیش به تیم استیل‌آذین رفت و به پیشنهاد علی پروین که قصد داشت این تیم را از فصل هشتم راهی لیگ برتر کند لبیک گفت، اما پس از ناکامی استیل‌آذین در آن فصل از رقابت‌های لیگ دسته یک به تمام پیشنهادهای فصل بعدش «نه» گفت و در خانه نشست تا ابتدای این فصل و با لیگ برتری شدن استیل‌آذین، حامد هم هوای بازی کند و عضو تیمی شود که علی کریمی حال و هوای آن را با تمام تیم‌های دیگر لیگ برتر عوض کرده بود. حامد کاویانپور 31 ساله با 61 بازی ملی و یک گل زده ملی برابر مقدونیه، از باتجربه‌های تیم استیلی محسوب می‌شود.

محمدرضا مدنی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها